کریم جعفری:
روزهای پنجشنبه و شنبه در سلسله گزارشهایی در مورد تحولات سیاسی استان به بیتدبیری آقای استاندار و اطرافیانش در مورد نیروهای جریان اصلاحات پرداختیم. متاسفانه نگاه کاسبکارانه برخی از دوستان باعث شده بود تا کاسب بزرگتری که ید طولایی در این امور دارد گروهی از آنها را بهبازی بگیرد و حتی فکر آنها را در قبال یک پست دست چندم بخرد. در گزارش روز گذشته هم یادآور شدیم که غضنفرهای اصلاحات که سالیان سال است آویزان جریان اصلاحطلبی بوده و از تحزب و سیاست و انتخابات دنبال پر کردن جیب خود هستند، بهگونهای رفتار میکنند که هر کجا منافعشان اقتضا کرد، وارد عمل شوند.
اکنون همه غضنفرهای اصلاحات را میشناسند، کسانی که بارها و بارها در حضور نگارنده حرفهایی میزنند که اگر یکی از آنها را ما میزدیم حضرات زمین و زمان را به هم میدوختند، منافقانه وقتی منافعشان اقتضا کند و معاملهای صورت بگیرد، حقیقت را داعشوار سر میّبرند و فکر میکنند کسی نمیداند.
یکی از این آقایان سال گذشته و در ضمن انتخابات مجلس دهم در پیشنهاد یکی از دوستان که درخواست تشکیل اتحادیه رسانههای اصلاحطلب را داده بود، گفته بود مگر بامداد جنوب اصلاحطلب است که باید در این تشکیلات که خدا را شکر تشکیل هم نشد، حضور داشته باشد. باز هم خدا را شکر که او که اصلاحطلب تمام عیاری!!! است و هم از ما در رسانه و فکر اصلاحطلبی قدیمیتر، اینروزها سهمش را از سفر انقلاب میگیرد و با حقوقهای آنچنانی خود و خانوادهاش ارتزاق میکنند و یکی از نخستین غضنفرهای اصلاحات است که برای این سخنرانی میکند و برای رقیب تبلیغ. آن یکی دوست هم که پیامک میدهد و از اینکه مدیرعامل فلان منطقه ویژه اقتصادی، فلان آقای احمدینژادی را بهعنوان معاون خودش انتخاب کرده گلایه میکند اما همه چیز را به بهای یک نهار میدهد و تمام اصلاحش در همین حد و حدود میچرخد، هیچ انتظاری نیست. آن یکی دیگر که برای استاندار احمدینژاد خطبه فدایت شوم میخواند و قربان صدقهاش میرفت، هم پلوی سفارت انگلیس را میخورد و هم عکس یادگاری با سیدمحمد خاتمی میگیرد که تکلیفش کامل مشخص است. در دیگر مورد، آن یکی دوستی که همه وزن حزبش را میتوان در گرفتن بخشداری درجه سوم استان دید، باید همینگونه باشد. در بعد دیگر، آن یکی دوست وقتی پیش ما میآید چنان از نامردیهایی که در حقش شده مینالد و زمین و زمان را به هم میدوزد که همه بدبختیهای عالم را فراموش میکنیم، اما در دقیقه نود همه چیز را وا میدهد و با یک تلفن خودش را میبازد، البته تکلیف آقای «طرح امید اجتماعی» هم مشخص است. آن دوست ما هم که در تعارف اصلاحطلب شد و رویش نمیشود فکرش را علنی بگوید نیز تمام سابقهاش را به یک مشاوره میفروشد.. .
متاسفانه اصلاحطلبی آن چیزی نیست که در سال 1376 عدهای را خوشحال کرد که به دنبال اصلاح امور هستند، بلکه امروز دوستان به دنبال اصلاح جیب خودشان هستند. سال گذشته پیشنهاد دادم که باید جریان سوم اصلاحات در استان شکل بگیرد و نسل جدیدی از اصلاحطلبان واقعی که دل در گرو اصلاح واقعی و توسعه استان و کشور دارند زمام امور را به دست بگیرند. کسانی که صبح و ظهر و شامشان با هم متفاوت است و قسم دروغ میخورند ارزش آن را ندارند که بهعنوان سردسته اصلاحطلبان عمل کنند. در این مورد در روزها و هفتههای آینده بیشتر خواهم نوشت.