بامدادجنوب- الهام بهروزی:
نسیم خنکی در حال وزیدن است، البته در عسلویه همچنان بیشتر روزها حرارت مشعلهای مشتعل و برافراشته گازی و شرجی هوا را لمس میکنیم و تا معتدل شدن هوا هنوز مانده اما گهگاهی این نسیم خنکی که میوزد، نوید پایان گرمای نفسگیر و طاقتفرسا را میدهد. در این محیط خشک صنعتی، تبلور ذوق و سرایش شعر فقط معجزه احساس است. در این منطقه مهندسان، صنعتگران و کارگرانی فعالیت میکنند که افزون بر پیشه اصلی خود در هنر و ادب دستی توانا دارند. یکی از این افراد صاحب ذوق و اهل دل، عابد اسماعیلی است. وی زاده اول مهرماه 59 در شهر وحدتیه است که دوران دبستان و راهنمایی خویش را در همین شهر به پایان میرساند و برای گذراندان دوران دبیرستان به برازجان میرود. این شاعر خوشذوق سرانجام پس از پایان دوره متوسطه وارد دانشگاه و در سال 85 در مقطع کارشناسی ارشد در رشته متالورژی از دانشگاه صنعتی اصفهان دانشآموخته میشود. وی در حال حاضر ساکن شهر جم و در یکی از پتروشیمیهای عسلویه مشغول به کار است. عابد اسماعیلی در کارنامه خود سابقه دبیری و فعالیت در انجمنهای ادبی متعددی دارد و در چندین جشنواره نظیر جشنواره شعر و داستان استان اصفهان، جشنواره شعر غدیر، کنگره ملی شعر ایوار و ... حضور داشته و عنوانهایی را در این جشنوارهها کسب کرده است. از وی یک مجموعه شعر بهنام «زیر دندان عقل» منتشر شده است. گفتوگویی را با وی صورت دادیم که در ادامه میآید.
از چند سالگی به سرودن شعر روی آوردید؟
اسماعیلی: از سال 78 همزمان با ورودم به دانشگاه سرودن را شعر بهصورت حرفهای دنبال کردم.
با وجود اینکه در یک محیط صنعتی مشغول به کار هستید، آیا این محیط تاثیری هم در سرودن شعرهای شما دارد؟
اسماعیلی: این تناقض سالهاست با من بوده و هست؛ رشته تحصیلیام متالورژی صنعتی بود و خودم شیفته هنر... . به هر جهت انسان متاثر از محیط پیرامون است اما آن چیزی که میتواند انسان را بر محیط چیره کند جهانبینی و زیست معنامند اوست، ما آن چیزی نیستیم که میتوانستیم و آنجایی نیستیم که میخواستیم اما همین تناقض تهدید شیرینی است، خوراک خوبی است برای اندیشیدن و نوشتن، اول اندیشیدن بعد نوشتن، ارجح آن است، هر چند سرنوشتی تلخ را رقم بزند، چراکه خردمندان همیشه در رنج هستند. در واقع کل بشریت در رنج بهسر میبرد اما برای اینکه جهان جای بهتری شود، باید دست به کار شد. شاید نوشتن قدم بزرگی بوده و هست اما اندیشیدن کار بزرگتری است و این هر دو با هم بزرگانی چون سعدی و حافظ و مولانا و عطار را خلق میکند.
در شعر به دنبال چه چیزی هستید؟
اسماعیلی: در شعر بهدنبال زندگی میگردم. در شعر میخواهم جهان خودم را بشناسم و با جهان دیگران به اشتراک بگذارم. در شعر بهدنبال رابطه خودم با هستی میگردم. بهدنبال عشق در لباس کلمه میگردم، میخواهم بدانم تحت چه شرایطی انسان میتواند بگوید: «گویند برو تا برود صحبتت از دل/ ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت» (سعدی). در شعر بهدنبال شعر میگردم و به هرچه نگاه میکنم به شعر فکر میکنم. ما همه مینویسیم چون از مرگ میترسیم. میخواهیم چیزی از ما بماند و ما را جاودانه کند.
در شعر بیشتر کار کدام شاعر معاصر یا کلاسیک را دنبال میکنید؟
اسماعیلی: بعد از مرحوم حسین منزوی و مرحوم منوچهر آتشی به سختی از خواندن شعری لذت میبرم. این نفی تلاش شاعران امروز نیست اما فقط کسی که مثل هیچکس نباشد، میتواند مرا به سمت خودش جذب کند و این مشکل حادی است که من دارم. شاعران جوان، تجربههای زیاد و تازه، ترجمههای خوب، تکبیتهای ناب بسیاری میبینم و میخوانم اما اینکه همه در یک نفر باشد که بشود نامش را برد، برای من سخت است. شاید این اقتضای جامعه امروز باشد، با وجود این، تا آنجا که وقت و انرژی و سوی چشم به من اجازه بدهد، همه را میخوانم؛ اعم از بهشدت کلاسیک، کلاسیک، مدرن، پستمدرن، شعر آزاد، رمان و داستان کوتاه، تئاتر و سینما و... .
کمی در مورد مجموعه شعری خود بهنام «زیر دندان عقل» توضیح بدهید، این مجموعه شما در چه قالبی است و شامل چند شعر است؟
اسماعیلی: این مجموعه سال 93 به انتشارات «مایا» سپرده شد که بعد از طی مراحل اخذ مجوز و البته ممیزیها و حذف و اضافههای خیلی زیاد، اوایل سال 94 چاپ و روانه بازار پر تشویش کتاب شد. این کتاب حاوی 38 شعر و در 95 صفحه است که در آن قالبهای مختلفی را تجربه کردهام، از جمله چهارپاره، مثنوی، غزل و حتی گاه ترکیبی از همه اینها و بعضی جاها (بهعنوان مثال در شعر آخر کتاب) همه حدود الزامآور کلاسیک را شکسته و کلمات آنطور که دلشان خواسته، روی صفحه قدم زدهاند. امیدوارم کتابم و شعرهایم بتوانند راه خودشان را بدون هیچ تبلیغ و تریبون و لابی به سمت مخاطب پیدا کنند.
کارهای بعدی شما کدام است؟ آیا برای چاپ اقدام کردهاید؟
اسماعیلی: من از زمان دبیرستان مینوشتم اما سبک و سیاقم نیمایی بود و شعر نو ولی حدود 17 سال است که بهصورت جدی ادبیات را دنبال میکنم و مینویسم. با غزل شروع کردهام و معلوم نیست به کجا ختم شوم. همه این سالها را صبوری کردم و کتابی چاپ نکردم به هزار و اندی دلیل که از همه مهمتر منتظر رسیدن به بلوغ بیشتر در زبان و معنا بود و جهانبینی که با افزایش سن به تثبیت نزدیک میشود. هنوز هم آن غزلها مخاطبهای خودش را دارد و یک روز چاپشان خواهم کرد. مجموعهای از اشعار آزادم از سال 85 تا 90 دارم و مجموعه چهارمی از اشعارم که بعد از کشیدن دندان عقلم، تا امروز نوشتهام و در حال تکمیلش هستم ولی پاسخ به اینکه کی و چطور چاپشان کنم- با این وضعیت و تجربهای که در چاپ کتاب اولم بهدست آمد- کمی سخت است.
بیشتر در کدام قالبها شعر میسرایید؟
اسماعیلی: همانطور که قبلا توضیح دادم، قالب را از قبل انتخاب نمیکنم و بیشتر ترجیح میدهم کارهای ترکیبی انجام دهم، چراکه نقطهضعف اصلی قالبهای مرسوم کلاسیک مثل غزل محدودیتهایی است که در زبان بهوجود میآورد و حتی ماهیت روایت را در زندگی چند بعدی و پر از تزاحم امروز تحت تاثیر قرار میدهد. داستان مفصلی است اما «مرکب حرکت» اسم تازهای است که نخستینبار شهرام میرزایی از شاعران خوب خطه آذربایجان آن را مطرح کرد و شاعران خوب دیگری نیز در حال قلم زدن به این سیاق هستند و البته شعرهای اخیر من هم به فضای زبانی و فکری «مرکب حرکت» نزدیک است.
کمی در مورد قالب ترکیبی «مُرکّب حرکت» توضیح بدهید، آیا در این قالب شعر سرودهاید؟
اساس در مُرکّب حرکت، تلفیق قوالب سنتی و ارائه یک فرم تازه است، در حالی که قبل از مرکب این کار بیشتر یک بازی ساختاری و تمرین و تجربه بود از نظامی تا غزلمثنویهای دهه هفتاد. شاعر میتواند همزمان در یک فرم کلی دو ساخت موازی را با یکدیگر پیش ببرد. ساخت اول، ساختی معروف و معمول است و ساخت دوم ساختی است که با مصراعهای مکمل ایجاد میشود، مصاریع و ابیات مکمّل (که هم مکمل ساختاری و هم مکمل محتوایی و معنایی) برای نخستینبار در «مرکب حرکت» مطرح شد. البته تجربههایی را دهخدا در «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» نیما در «افسانه» و شهریار «در دو مرغ بهشتی» انجام داده بودند و حتی پیش از آنها مولانا. در مرکب حرکت شاهد استفاده از شگردهای زبانی هستیم: الف) زبان تاخیری، ب) سمبولیک و ج) معیار که اساس، تلفیق و ترکیب در آنهاست. همچنین استفاده از لایههای معنایی برای انتقال معنا از زیرساخت به روساخت و در نهایت انتقال به ذهن مخاطب در کوتاهترین زمان. تا حد امکان سعی میشود از روایت خطی استفاده نشود، در این فضا شاعر بهصورت مستقیم روایت را انجام نمیدهد، بلکه از دال و مدلولهایی استفاده میکند که در خدمت کل مجموعه باشند؛ یعنی وصلهای که بعد از وصل، تشخیصش از تنه اصلی و یکپارچگی ناممکن است و مولفههای دیگری که داستان مفصلی دارد... . در نهایت شباهتهایی که در تئوری (شکست روایت، معناگریزی، نحوگریزی، لازمانیت و لامکانیت، ساختارشکنی، پلیفونیک و...) با شعرهای سپید و حتی داستان میتواند داشته باشد و البته الگوهایی که ازغزل پستمدرن و یا فراغزل گرفته و تفاوتهایی که با آنها دارد، همه و همه مرکب حرکت این شاخه سبز و جوان و پرانرژی را میتواند در سالهای آینده به درختی با سایهای برای لحظهای برای خستهای تبدیل کند هر چند مختصر. در کتاب «زیر دندان عقل» تعدادی از شعرهایم مرکب است.
با کدام شعر خود بیشتر رابطه برقرار میکنی و چرا؟
اسماعیلی: با همه آنها، زیرا رابطه من با همه شعرهایم همیشه در وضعیت «بیشتر» است اما مثنوی «خوبترین» به نظرم بیشترین رابطه را با مخاطبهایم برقرار کرده است. با این مطلع: «میتوانی به من خسته کمی فکر کنی/ به من خسته وابسته کمی فکرکنی».
وضعیت شعر و شعرای استان را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
اسماعیلی: شعر و داستان در بوشهر از دیرباز قدمت و البته ابهت زیاد، معنادار و ماندگاری داشته و این وظیفه همه ما را سختتر میکند. تاریخچه و نامهای بزرگان دیروز تا امروز استان ب خود گواه این واقعیت است، از فردی نام نمیبرم، چون مطمئن هستم بزرگی از قلم میافتد. اما وضعیت شعر استان چیزی متفاوت با وضعیت کلی حاکم بر شعر کشور نیست. شاعران و نویسندگان خوبی داریم و امیدوارم فضای فرهنگی بهگونهای تغییر کند که عرصه بروز و ظهور مهیا شود. وضعیت انزوای هنرمندان واقعی و سکوت و رخوت حاکم بر فعالیتهای فرهنگی و یک دو جین مشکل غیر قابل ذکر که با کمی درایت میتواند تغییر کند.
نخستین معلم یا مربی شعر شما کدام بود؟
اسماعیلی: استاد و شاعر و دبیر دوست داشتنیام در سنین 14-15 سالگیام حسین دارند است.
هر بار که با یک شاعر یا هنرمند یا ادیب هماستانی به گفتوگو میپردازم، حس خوبی را تجربه میکنم، حسی شبیه افتخار، بالندگی و غنی شدن دانستههایم، چراکه گاه در این گفتوگوها دری بهرویم گشوده میشود که تازگی دارد و دنیای جدیدی را برایم معرفی میکند، چه خوب است که هر روز بیشتر از بیش بهدنبال آموختن و تجربه کردن باشیم.