کریم جعفری:
چهار دهه از انقلاب اسلامی سپری شده است، چهار دههای که بنا به مقتضیات انقلاب، ما نتوانستیم آنگونه که باید و شاید در عرصه کشوری حاضر شویم. در حالی که بالغ بر 700 کیلومتر ساحل عالی، منابع بزرگ و غنی نفت و گاز و ثروتهای بسیار خداداد دیگر داریم که هر کدام از آنها میتواند کشوری را سرپا نگه دارد. در حالی که بسیاری از استانهای کشور سهم خود را از سفره انقلاب دریافت کرده و با درآمدهای هنگفتی که از بوشهر روانه خزانه میشود بیابانها را آباد کرده و کمترین میزان بیکاری را دارند، ما در استان خود چنان غریب افتادهایم که در مرکز هم کسی حرفمان را باور ندارد. از ابتدای انقلاب آنهایی که در روند انقلاب نقش داشتند و به پایتخت نزدیکتر بودند موفق به حضور در عرصه اجرایی کشور شده و هر چه توانستند به زادگاه خود خدمت کردند. کافی است نگاهی به استانهای کرمان، یزد، اصفهان، آذربایجان شرقی و خراسان داشته باشید تا به این مدعای نگارنده پی ببرید. در حالی که این مدیران اجرایی هر کجا رسیدند همشهریان خود را برکشیده و با خود بردند، ما بوشهریها هر کجا رسیدیم بر سر همشهریهای خود زده و از ترس اینکه مبادا فردا جای خودمان را بگیرند، عدهای افراد حقیر و کوچک را گرد خودمان جمع کردیم تا هیچ وقت شاهد بروز و ظهور یک مدیر لایق نباشیم. در چهار دهه عمر انقلاب، حتی ما یک بار هم یک بوشهری در کابینه نداشتیم تا از منابع استان دفاع کند و با این همه ثروت جایی را بگیرد. استانداران غریبه هم که کاری نکردند و بومیها هم آن اندازه درگیر دغدغههای شخصی و گروهی خود بودند که بهجز یک مورد، یادشان رفت که میتوانند نیروهای قابلی را به مرکز معرفی و در چرخه اجرایی کشور به کار بگمارند. اینروزها که سلطانیفر از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رفته است، باز هم بارقه امیدی وجود دارد که بتوان یک بوشهری را بهعنوان رئیس این سازمان مهم راهی کابینه تدبیر و امید کرد. محمدجواد حقشناس که سالها بهعنوان معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات خدمت کرده بود، در حال حاضر مشاور استانهای دریایی سازمان میراث فرهنگی است و در صورت رفتن سلطانیفر به وزارت ورزش و جوانان، میتواند نماینده بوشهریها در کابینه باشد.
اما حقشناس برای رسیدن به این مهم نیاز به حمایت دارد. اگر کسی این نوشته را خواند و میداند که میتواند در این زمینه گامی بردارد، نباید کوتاهی کند. محمدجواد حقشناس در حالی این روزها این شانس را دارد که در صورت اندکی حمایت و دقتنظر راهی کابینه شود که ما در هیچ نیروی قابلی را برای حضور در عرصههای بالای مدیریتی پرورش ندادهایم.
بهعنوان مثال در حالی که نماینده فعلی دولت از روزی که آمد فکر میکرد با حساب باز کردن روی چهار نفر از کسانی که در دولت به آنها نزدیک است میتواند ریل راه آهن را به بوشهر برساند، هنوز متوجه نشده که بدون داشتن لابیهای قدرتمند در پایتخت رسیدن به این مهم نه تنها دشوار، بلکه غیرممکن است. دل آقای ترکان، فریدون و بانک بههیچ عنوان برای بوشهر نمیسوزد و به همین ترتیب دل سایر وزرا، آنها تا زمانی به بوشهر نگاه مثبت دارند که طرحها و منافعشان تامین شود و اگر غیر این است میتوانند تکذیب کنند.
باز هم مثال میزنیم، اگر آقایان در بوشهر میخواهند کار کنند، دنبال بالغ بر سه هزار هکتار حوضچه میگو هستند و اینجا است که بوشهر را میبینند و یا اینکه بخواهند در عسلویه پروژهای، چیزی را پیش ببرند، در غیر این صورت بوشهر برای همیشه فراموش شده است. در حالی که برای سالیان دراز گاز بوشهر خانههای جلفا را گرم میکرد، هنوز هم در استان برخی مناطق چشمشان به کپسولهای گاز است که بر ترک موتور یا چرخ دستی جابجا میشود.
الگوهای توسعه جهان سومی و شاید بدتر از آن در کشور همچنان بیداد میکند و همانگونه بارها بهعنوان یک اصل ثابت گفتهام، حق گرفتنی است و نه دادنی. کسی دنبال این نیست که حق مردم بوشهر را به آنها بدهد و دل هیچکس هم به اندازه مردم خود استان برای آن نمیسوزد. ما تهراننشینهای بسیاری داریم که در در واقع مجاهدان روز شنبه هستند، در روز حادثه کنج عزلت گرفته، در تاریکخانه نگاه و فکرشان نشسته و روشنایی را میپایند تا به محض دیدن فرصت، وارد میدان شده و بگویند، بله ما بودیم که فلان کردیم و بهمان. ما نیازی به چنین دوستانی که نگاهشان به جیبشان و نه آینده استان و کشور است نداریم.
در این مورد میتوان بیشتر هم نوشت. اما عجالتا باید گفت فرصتها هم ساخته میشوند و باید فرصتسازی برای نیروهای توانمند بومی کرد. شوربختانه در طول این 10 دوره تقنیه هم وکیل کارکشته بسیاری نداشتهایم که بخواهد بهدرد استان بخورد. ردیف کردن مشکلات در حوصله این نوشته نمیگنجد و در مساله توسعه استان نباید تعارف داشت، ما نیاز به حضور در کابینه داریم، پیش از انقلاب امثال علی دشتی یا رسول پرویزی به دلیل جایگاهی که داشتند بهنوعی بوشهر را در دولت حاضر کردند، اما فعلا چه کسی را داریم، تقریبا هیچ.