کریم جعفری:
چند روز پیش در گزارشی از عنوان «غضنفرهای اصلاحات» استفاده کردیم، عنوانی که بهصورت کلی مطرح شده بود و مرجع باید ضمیر خودش را پیدا میکرد، که پیدا کرد. پس از انتشار این گزارش برخی از دوستان باب گلایه را باز کردند، اینجا توضیحاتی را خدمت کسانی که فکر اصلاحطلبی را باور دارند و میدانند کار سیاسی چیست، ارائه کنم که یا شاید کار اقتصادی پیشه کنند یا کار سیاسی. نمیشود هم دنبال اصلاحطلبی بود و دنبال اصلاحجیب مبارک. از روزی که بامداد جنوب منتشر شده، شاهد افراد مدعی سیاستورزی بودهام که دچار تعارض و دوگانگی در رفتار خود شدهاند، از یکطرف دارای شرکت و بنگاهی اقتصادی هستند و از دیگرسو میگویند که استاد فن سیاست هستند، اما نمیدانند که اگر سیاست که همان فکر باشد را بخواهند با اقتصاد که همان جیب مبارکشان باشد با هم همتراز کنند، سنگ روی سنگ بند نمیشود. از سوی دیگر، در عرصه سیاست که حوزه معامله و مبادله هست افراد باید توان تاوان دادن داشته باشند و اگر چیزی را بر خلاف مرام، مشی و اندیشه خود دیدند با آن مخالفت کرده و با جیبشان معامله نکنند.
برخی از دوستان ما که مدعی اصلاحطلبی هستند فکر میکنند فقط خودشان این اندیشه را یدک میکشند و دیگران طفیلی هستند. در وزارت کشور بالغ بر 200 حزب مختلف ثبت شده که بیشتر آنها مدعی اصلاحطلبی بوده و بهعینه برخی از دبیرکلهای آنها را دیدهام که کرایه رفتن به خانه از وزارت کشور را هم نداشتهاند و در استان ما برخی رفته نمایندگی!!! این احزاب را گرفته و اکنون بهعنوان دبیر این احزاب بهاصطلاح اصلاحطلب برای جمع بسیاری از دوستداران اصلاحات تصمیمگیری میکنند..... . این تنها دیدگاه نگارنده نیست، بلکه طیف گستردهای از جوانانی که بهشکل خالص میخواهند در حوزه اصلاحطلبی گام بردارند با این دوستان مخالف بوده و خواستار صراحت، شفافیت و شجاعت در حرف و عمل هستند. دراین مورد سخنی وجود دارد که فعلا جای گفتن آن نیست و در مجموع نظرم با «غضنفرهای اصلاحات» است. اینکه امروز با یکی مخالف باشیم و فردا به دلیل تامین شدن خواستههایمان موافق، اصلا پذیرفتنی نیست و اگر نظامی حزبی در کار بود، این افراد به دلیل تمرد از اصول تحزب بهسرعت خانهنشین میشدند.
با این حال، ضمن احترام کامل به همه دوستان باید گفت در عرصه سیاست نه با کسی تعارف داشته و داریم و نه میخواهیم وارد این عرصهها بشویم. شوربختانه آنچه باعث بدبختی و فلاکت ما بوشهریها شد همین تعارفات بیجاست که باعث شده تا هیچوقت روی پیشرفت نبینیم. ما نه تنها در حوزه اصلاحات غضنفر زیاد داریم، بلکه در حوزههای توسعهای و عمرانی هم غضنفرها کم نیستند، کسانی که به دنبال منافع شخصی خود هستند، در واقع عامل اصلی توسعهنیافتگی استان بوده و اگر در مقابل این جریان هم مقاومت نشود، به مانند این سه سال که مجیزگوها در عرصه اجرایی حضور داشته و قربانت شوم، چاکرم و مخلصم کرده و میکنند، راه به جایی نمیبریم.
در کشورهای توسعهیافته و مردمسالار که ما تنها لباس نافرمی از آن را بر تن کردهایم هر گونه ضرر به اندیشه و همچنین سرمایههای اجتماعی و اقتصادی عواقب بسیاری دارد و یک فرد را برای همیشه خانهنشین میکند. روز گذشته یکی از عزیزان که ارادت ویژهای نسبت به وی دارم و هر وقت که قاصدی از طرف کسی باشد یادش به ما میافتد تماس گرفته و میگوید که چرا علیه مردم!!! مطلب مینویسی؟ من نمیدانم چرا یکی نیست بگوید یک نفر نشسته و پدر مردم را در آورده، بنام مردم حرف میزند و بنام مردم همه چیز را به نابودی کشانده، چرا شما سکوت کرده و چیزی نمیگوید؟ چرا در قبال فکرفروشی برخی از دوستان که جیب مبارکشان بر اندیشهاشان ارجحیت دارد سکوت اختیار کرده و حرفی نمیزنید؟ اگر قرار باشد اصلاحطلبی راه و مسیری برای پر کردن جیبها باشد، پس چرا انتظار دارید مردم از ما بهعنوان اصلاحطلب تبعیت کنند؟
در بعد دیگر ماجرا، باید این نکته را هم در نظر داشت که در عرصه سیاسی دلخوریها بسیار پیش میآید، اگر قرار است در روش، منش و کردار بهعنوان این اصلاحطلب واقعی عمل کنیم، باید مقتضیات و چارچوبهای تشکیلاتی آن را هم رعایت کرد. با همه دوستان اصلاحطلب کم و بیش نشست و برخواست داشته در محضر بسیاری از آنها هم بودهام، همیشه بر یک اصل اساسی که همان تبعیت چارچوبی از تفکر اصلاحطلبی است تاکید کردهام و معتقد هستم جایی که اندیشه در خطر است، نباید ورود کرد و یا اگر قرار بر ورود اشتباه است، بهترین حالت سکوت است.
در طول سه سال گذشته مدیرکل سابق حوزه استاندار که خود را بهعنوان اصلاحطلب جا زده بود و آرام و خزنده خود را به پشت اتاق سالاری رساند و عاقبت هم از کوپن همه اصلاحطلبان برای گرفتن حکمش استفاده کرد، آنچنان بلایی بر سر اصلاحطلبان درآورد که در دولت مهرورز هم چنین خیانتی به تفکر اصلاحطلبی نکرده بود. اما آقایانی که مدعی اصلاحطلبی هستند با این اعجوبه سیاست!!! که استاد افکندن تخم تفرقه بود چه کردند؟ شبنشینیها بهحمدالله گل، زدن بنر 72 متری در چشم همه در دست و بالاخره رایزنیهای نزدیک برای از میان برداشتن اصلاحطلبان رقیب هم در دستور کار قرار داشت. با این شیوه و رفتار، بدون شک ما راه به جایی نخواهیم بردو باید برای خود دنبال اندیشهای دیگر باشیم.
ما باز هم بر این اصل استوار هستیم که همه کسانی که در قالب تفکر اصلاحطلبی فعالیت میکنند عزیز ما بوده و هستند، اما وقتی معیارهای آشکار را رعایت نکرده و حقوق جمع را فدای مصالح و منافع خود میکنند دیگر در این دایره حضور نداشته و ندارند. در پایان هم باید بگویم که ما به اصلاحطلب سادهلوحی که باید تلفن یا یک گوشهچشم دین و دل ببازند و با دشمن دوستی کند، نیازی نداریم.