bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۶۶۹۶
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۷ - ۱۵ دی ۱۳۹۵
سعید بردستانی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
سعید بردستانی، نویسنده جوان و پر انگیزه جنوبی که تاکنون دو مجموعه داستان به‌نام‌های «هیچ» و «نهنگ تاریک» را راهی بازار نشر کرده، به تازگی نیز رمان کوتاهی را به‌نام «تار مو» منتشر کرده است. این رمان در 70 صفحه و به همت انتشارات نیماژ به بازار کتاب آمده است.
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
سعید بردستانی، نویسنده جوان و پر انگیزه جنوبی که تاکنون دو مجموعه داستان به‌نام‌های «هیچ» و «نهنگ تاریک» را راهی بازار نشر کرده، به تازگی نیز رمان کوتاهی را به‌نام «تار مو» منتشر کرده است. این رمان در 70 صفحه و به همت انتشارات نیماژ به بازار کتاب آمده است. سعید بردستانی با آثار منتشر شده خود ثابت کرده است که نویسنده‌ای متفاوت و خلاق است. وی در داستان‌های خود به‌دنبال رسیدن به چیزهای نو و بدیع است و از کلیشه شدن به‌شدت گریزان است. اندیشه و تفکری که از ورای نوشته‌های این نویسنده جوان تراوش می‌یابد، گویای اتفاق خوبی نه تنها در داستان‌نویسی منطقه جنوب، بلکه کشور است. این نویسنده می‌کوشد تا با گره زدن واقعیت به فراواقعیت اثری را خلق کند که مخاطب را درگیر و به کندوکاو در هستی و موضوعات انتخابی خویش ترغیب کند. بردستانی دائم دنبال تجربه کردن است اما نویسنده‌ای نیست که برای رسیدن به قله موفقیت شتاب داشته باشد. او بسیار باحوصله و باطمانینه مسیر خود را ادامه می‌دهد. این نویسنده در تلاش است تا نماینده‌ خوبی برای داستان‌نویسان خطه جنوب در دوره معاصر باشد. او به‌خوبی آگاه است که این آب و گل پیش از وی نویسندگان صاحب‌سبکی چون صادق چوبک، منیرو روانی‌پور، محمدرضا صفدری، احمد آرام و... را به ادبیات داستانی کشور معرفی کرده است. نویسندگانی که هم نثر ستودنی دارند و هم اندیشه‌های ژرفی در پس داستان‌هایشان نهفته است. وی بیش از هر چیزی سعی دارد به کمک مفاهیم انتزاعی ریشه‌ها و افسانه‌های این دیار را به‌شکلی مدرن جان ببخشد و آن را در سینه مخاطبان خود به امانت بسپارد. بردستانی برای خلق رمان «تار مو» هر چند از اتفاق واقعی الهام گرفته اما در ادامه آن را با روایتی فراواقعی برای مخاطب خویش به رشته تحریر در می‌آورد.
چندی پیش به همت کانون رشد و توسعه نجیرم بندر دیّر از رمان کوتاه «تار مو» که نخستین رمان چاپ شده سعید بردستانی است، با حضور صاحب اثر و جمعی از اهالی ادب این شهرستان در آیینی رونمایی شد. همچنین از این رمان در نمایشگاه‌های کتاب استان‌های فارس و بوشهر نیز رونمایی شده است. برگزاری آیین‌ رونمایی از آثار نویسندگان و شاعران گام موثری در راستای معرفی اثر و نویسنده آن است. در خصوص این رمان کوتاه با سعید بردستانی گفت‌وگویی را صورت داده‌ایم که در ادامه می‌آید.
فضای رمان «تار مو» از کجا آمده و چقدر این فضا به فضا و اتمسفر جنوب توجه داشته است؟
بردستانی: خوب یا بد، فضای «تار مو» کاملا به‌طور ذهنی ساخته شده است؛ فضای خانه، پارکی با سنگفرش شطرنجی، موزه اشیای عجیب، فضای زیر شیروانی، حتی فضاهای ذهنی راوی، هیچ‌کدام ما‌به ازای بیرونی ندارند، لااقل برای من که آنها را ساخته و پرداخته‌ام، چون نوشتن این داستان در تهران شروع شده و صورت گرفته است، شاید فضاهای معناباخته و هویت‌باخته کلانشهری در آن مشهودتر باشد تا جنوبی که خودش است و هنوز بکر است اما همین راوی وقتی به رویاهایش می‌رسد و به راه‌های نجات می‌اندیشد، ناخودآگاه به جنوب و مختصات جنوب برمی‌خورد. در واقع در مقابل واقعیت سرد و منجمدکننده، رویاها و آرزوهای گرمسیری و دریایی قرار می‌گیرد.
سوژه این رمان از کجا به ذهنتان خطور کرد؟ پیش از این در جایی گفته‌اید از تجربه‌ای شخصی نشأت گرفته است؟
بردستانی: نمی‌دانم اهمیتی دارد یا نه ولی راستش اگر موتور محرک داستان «یک تار مو» باشد، این موتور محرک از واقعیت آمده است. در واقع ماجرایی است که بر من گذشته اما نسبت تخیل به واقعیت در این کار آنقدر بالاست که به‌نظر می‌رسد سهم واقعیت درست به اندازه همان تار مو باشد و به همان ظرافت؛ ظرافت هم از این بابت که همین ذره در تمام تار و پود رمان و در تمام پیدا و پنهان داستان تنیده شده و طوری تنیده شده که بدون آن ساختمان داستان فرو می‌ریزد.
چطور شد سعید بردستانی که بیشتر اهل داستان کوتاه است، به صرافت نوشتن رمان افتاد؟
بردستانی: من عاشق داستان کوتاه هستم. این درست، صد برابر آنچه داستان کوتاه چاپ کرده‌ام هم داستان کوتاه نوشته‌ام و شاید هرگز هم چاپشان نکنم، این هم درست اما واقعیت این است که از خیلی سال پیش دست‌کم سه رمان نوشته‌ام که شاید همه آنها را هم منتشر نکنم. این رمان هم جدید نیست. تابستان سال 84 در تهران شروع شد و هفتاد درصد آن نوشته شد و زمستان سال 84 در بوشهر به پایان رسید اما قسمت این بود که امسال و بعد از دو مجموعه داستان دربیاید.
چرا این رمان با تاخیری تقریبا یازده ساله به چاپ رسید؟
بردستانی: یک بخش این تاخیر در چاپ رمان به خودم برمی‌گردد و یک بخش آن هم به دیگران. بخشی که مربوط به من می‌شود، این است که کار باید می‌ماند و محک می‌خورد و پخته می‌شد. این رمان دست‌کم بیست‌بار بازنویسی و بازنگری شده است. در این مدت شاید سالی دو بار به سراغ آن رفته باشم. داستان‌های مجموعه‌هایم هم همین‌طور است. کمترین زمان پنج شش سال بعد از نوشتن است که چاپ شده‌اند. برای من این فاصله زمانی عجیب نیست، عجیب این است که داستانی بنویسی و ماه بعد یا سال بعد منتشرش کنی اما بخشی که مربوط به دیگران است، برمی‌گردد به روزهای سیاهی که مثل یک کسوف بوده و حالا سپری شده و امیدوارم دیگر برنگردد. همه می‌دانیم که در آن روزهای کسوف نه نور کافی بود که کتابی خوانده شود، نه کتابی نوشته شود، نه کتابی منتشر شود.
چرا سعید بردستانی رئال نمی‌نویسد و بیشتر گرایش دارد به آثار فرارئال؟
بردستانی: برای من رئالیسم صرف به‌شدت کسل‌کننده است. رئالیسم قفسی دارد که می‌تواند خودش را به اندازه ذهن هر کسی کند. رئالیسم همه جا یک قیچی دارد که شاهپرهای هوس و خیال را می‌چیند. نویسنده خوب نویسنده‌ای وحشی است. نویسنده‌ای که هیچ قید و بندی برای خودش نمی‌گذارد. نویسنده‌ای که به هیچ مرام و مسلک داستانی پایبند نیست. نویسنده‌ای که به همه احترام می‌گذارد ولی برای هیچ‌کس احترامی قائل نیست. با این تعاریف، نویسنده وحشی برای قفس ساخته نشده است. از طرفی من و نویسندگان دیگر جنوب در فضا و اقلیمی پرورده شده‌ایم که بویی از رئالیسم صرف نبرده است. جادو و خیال در ذهن یک آدم معمولی جنوبی به‌شدت رئال است. آنها قصه‌ای را برای تو بازگو می‌کنند که خودشان فراواقعی بودن آن را احساس نمی‌کنند. پنجاه درصد داستان یک نویسنده‌ جنوبی از سوی خود جنوب نوشته شده است. آن هم به زیبایی تمام. با چنان زیبایی که نویسندگان دیگر حسرتش را می‌خورند. فقط باید چشمت را باز و دستت را دراز کنی.
رمان «تار مو» چه دوره رمانی را روایت می‌کند؟ 
بردستانی: فکر می‌کنم زمان این رمان «زمان معاصر» باشد. معاصری که می‌تواند هر جایی اتفاق بیفتد و محدود به مکان خاصی نیست. البته زمان رمان رویه‌های پیشگویانه هم دارد؛ یعنی تصویری از آینده نزدیک می‌دهد. شاید هم به این آینده رسیده باشیم. راستش در زمان نوشتن نسخه اولیه رمان به این چیزها فکر نمی‌کردم اما از نظر ساختاری، زمانی که در این رمان می‌بینیم، زمان پیچیده‌ای نیست. زمان خطی است و با حوصله تمام اما در عین ایجاز پیش می‌رود ولی انگار کل زمان را برداشته‌اند و به جلو برده‌اند. زمان داستان در یک وضعیت بیگانه اتفاق می‌افتد و ممکن است برای بعضی‌ها آخرالزمانی به‌نظر بیاید. آخرالزمان رابطه و آخرالزمان راز.
پیش از این گفته بودید این اثر شما یک نویسنده در سایه هم داشته، در این مورد کمی توضیح می‌دهید؟
بردستانی: منظورم برای همه آثارم بوده نه فقط این رمان. بله، همسرم اولین خواننده، اولین منتقد و اولین ویراستار من است. او درک بالایی از داستان دارد، بسیار نکته‌بین است و از همه مهم‌تر با من تعارفی ندارد. او مثل یک نویسنده، یک همکار همیشه به داد من می‌رسد و سره را از ناسره برایم تفکیک می‌کند.
به‌نظر شما وجود چنین نویسنده‌هایی چه نقشی در رشد صاحب اثر دارند؟
بردستانی: من فکر می‌کنم همه ما به چنین نویسنده‌های بی‌رحمی نیاز داریم. در قدم اول خواننده‌های بی‌رحمی هستند که داشتن‌شان یک شانس بزرگ است. به گمان من هر نویسنده بزرگی همیشه دست‌کم یکی از این خوانندگان بی‌رحم را داشته که قبل از چاپ اثر راه را بر سقوط او بسته‌اند. به‌طور مسلم خود نویسنده نمی‌تواند خواننده خوبی برای آثار خودش باشد، مگر آن‌که به فاصله منتقدانه برسد که رسیدن به این فاصله هم زمان زیادی می‌برد.
این اثر در زادگاه شما (بندر دیّر) هم رونمایی شد. نظرتان درباره رونمایی‌ها و نشست‌های نقد و بررسی چیست؟
بردستانی: مطمئنا هر حرکتی که با محوریت کتاب باشد، فرهنگ مطالعه ما را بالا می‌برد و در نهایت حال فرهنگ را بهتر می‌کند. هم کمیت و هم کیفیت چنین برنامه‌هایی یک شاخص است. شاخصی از توسعه و بلوغ فرهنگی یک شهر یا کشور. در شهر دیّر هم کانون نجیرم با کادر فرهیخته‌ای که دارد، مدام قدم‌های بلندی برمی‌دارد که رفته‌رفته آنجا را به یکی از قطب‌های فرهنگی منطقه تبدیل کند. جالب است که ما گاهی در شهرستان‌ها استقبالی را از سوی عموم می‌بینیم که در مراکز استان‌ها یا پایتخت نمی‌بینیم و این پیام آور خوبی است.
کار جدیدتان کدام کار است؟ 
بردستانی: فعلا که هیچ. هیچ برنامه‌ای برای چاپ ندارم. کارهایی هست اما فکر می‌کنم حرف زدن از آنها کار درستی نیست. باید چند سالی بگذرد و تاثیر کارهایی که چاپ شده، رسوب کند.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، کتاب ، رمان ، چاپ
نام:
ایمیل:
* نظر: