سیامک برازجانی:
یکم مرداد سالگرد تولد ایرج شمسیزاده یکی از بزرگترین شاعران استان بوشهر است. شعر محلی بوشهر اگرچه از کمرگاه شاعران دشتی و شعر محمد بیابانی بهوجود آمد اما با «ایرجو» بالنده شد. ایرجو شعر بومی و محلی را از وصف طبیعت و بیان خاطرات محلهای و محلی به یک دغدغه ملی کشاند. این مهمترین شاخصه شعر ایرج شمسیزاده بود. به همین دلیل هم این شاعر بزرگ بومزاد ما تنها شاعر نبود. او به تنهایی هم نیما بود و هم دهخدا. نیما بود از این نظر که شعر بومی و محلی استان بوشهر را با کمک فرجالله کمالی از روایت زندگی یک فرد روستایی و علاقهمند به روستا به حضور انسان در شعر معاصر محلی و محلهای پیوند داد. او توانست شعر را انسانمحور کند. انسان ایرجو یک انسان موثر در اجتماع است. وی بهتنهایی توانست انسان بومی ما را در بطن جریانات سیاسی معاصر قرار دهد.
ایرجو دخدا هم بود، زیرا در هیچ نقطهای از استان بوشهر نمیتوانید این اندازه فرهنگ محلی و محلهای را متبلور کنید. ایرجو فراتر از شعر راوی یک فرهنگ ستیهنده و زیر بار نرو بود. وی اگر روایتی از یک دیوانه یا سادهدل از دیار گناوه را در شعر خود میآورد، او را به همه ملت ایران که در برهه خاصی از زمان درگیر یک نوع خاص از دیکتاتوری است، پیوند میدهد و میگوید: «مث جومه علیخان جل کللمون کل کل آویده/ ایترسم چار روز د نبو تنبون پی مردم».
شاعر متعهد و انقلابی بوشهر زمانی که از طبیعت هم میگوید، زیباترین و لطیفترین اشعار محلی بوشهر را مینویسد. سراینده بزرگی که هم شمشیر دارد و هم ساز؛ هم میستیزد و هم مینوازد. او در ادبیات سیاسی بوشهر جایگاهی بسیار رفیع دارد. اشعارش از زبان راوی کل هم اگر هست این راوی تازیانه به دست میگیرد و خود را فدای جامعه میکند. برای او اصل بقای انسان معاصر است. به همین دلیل در شعر «صب افتو زده ای یار وری راس آوو» میگوید که راوی (انسان کل یا انسان کامل) پیشقراول میشود و از همه میخواهد که متکی به قهرمان نباشند. او میگوید تا وقتی انسان هست تا وقتی جامعه هست و میل به آزادی هست مبارزه با تاریکی هم هست، پس نباید منتظر قهرمان بود.
بارها با هم در خصوص شعر صحبت میکردیم. او علاقه بسیار زیادی به اشعار کلاسیک داشت. کلاسیک میسرود و بهترین اشعارش هم اشعار کلاسیک و محلی او هستند اما ذات ایرجو ذاتی نوآور بود. وی در فرهنگ و کلمات محلی میزیست و آنها را پوستت میانداخت. انسان را میستود. عاشق دکتر مصدق بود و محمد مختاری. این عشق و علاقه را به کلمه میبرد. شکستهای اجتماعی و سیاسی را مطالعه میکرد. در کنار این مطالعه شعر کلاسیک را به خوبی و دقت میخواند. تاریخ طبری را عاشقانه دوست داشت. همه این عشق و علاقهها را اول در وجود انسان یا معشوقه متبلور میکرد و بعد آنها را در کلمه میریخت. این است که معشوقه او یک معشوقه روان است و ایستا نیست. نمینشیند تا طرحش زده شود. او (معشوقه) یک انسان است که زیباست و چون زیباست و سادهدل و شفاف است، ستایش میشود. انسانهای ایرجو همه ساده هستند اما در کنار این سادگی روح ستیهندهای دارند. آنها خود را در جمع هضم میکنند. اگر باید جامعه غرق شود همه با هم غرق میشوند.
تولد او در یکم امردادماه و مرگش در روزی که مصدق شکوه تاریخ را به همه ایرانیان آزاده نمایاند، نشانهای از مانایی اوست. بدون شک تا انسان هست و میل به بهتر زیستن هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست شکوه انسان در رودخانه تاریخ خواهد درخشید و ایرجو نهنگ فرهنگ ما خواهد ماند. یادش گرامیباد.