bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۸۷۶۰
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۱۶ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۶
یکم امرداد سالگرد تولد ایرج شمسی‌زاده یکی از بزرگ‌ترین شاعران استان بوشهر است. شعر محلی بوشهر اگرچه از کمرگاه شاعران دشتی و شعر محمد بیابانی به‌وجود آمد اما با «ایرجو» بالنده شد.
ایرجو در فرهنگ و کلمات محلی می‎زیستسیامک برازجانی:
یکم مرداد سالگرد تولد ایرج شمسی‌زاده یکی از بزرگ‌ترین شاعران استان بوشهر است. شعر محلی بوشهر اگرچه از کمرگاه شاعران دشتی و شعر محمد بیابانی به‌وجود آمد اما با «ایرجو» بالنده شد. ایرجو شعر بومی و محلی را از وصف طبیعت و بیان خاطرات محله‌ای و محلی به یک دغدغه ملی کشاند. این مهم‌ترین شاخصه شعر ایرج شمسی‌زاده بود. به همین دلیل هم این شاعر بزرگ بومزاد ما تنها شاعر نبود. او به تنهایی هم نیما بود و هم دهخدا. نیما بود از این نظر که شعر بومی و محلی استان بوشهر را با کمک فرج‌الله کمالی از روایت زندگی یک فرد روستایی و علاقه‌مند به روستا به حضور انسان در شعر معاصر محلی و محله‎ای پیوند داد. او توانست شعر را انسان‎محور کند. انسان ایرجو یک انسان موثر در اجتماع است. وی به‌تنهایی توانست انسان بومی ما را در بطن جریانات سیاسی معاصر قرار دهد.

ایرجو دخدا هم بود، زیرا در هیچ نقطه‎ای از استان بوشهر نمی‎توانید این اندازه فرهنگ محلی و محله‎ای را متبلور کنید. ایرجو فراتر از شعر راوی یک فرهنگ ستیهنده و زیر بار نرو بود. وی اگر روایتی از یک دیوانه یا ساده‌دل از دیار گناوه را در شعر خود می‎آورد، او را به همه ملت ایران که در برهه خاصی از زمان درگیر یک نوع خاص از دیکتاتوری است، پیوند می‌دهد و می‎گوید: «مث جومه علی‎خان جل کللمون کل کل آویده/ ایترسم چار روز د نبو تنبون پی مردم».
شاعر متعهد و انقلابی بوشهر زمانی که از طبیعت هم می‎گوید، زیباترین و لطیف‌ترین اشعار محلی بوشهر را می‌نویسد. سراینده بزرگی که هم شمشیر دارد و هم ساز؛ هم می‎ستیزد و هم می‎نوازد. او در ادبیات سیاسی بوشهر جایگاهی بسیار رفیع دارد. اشعارش از زبان راوی کل هم اگر هست این راوی تازیانه به دست می‎گیرد و خود را فدای جامعه می‌کند. برای او اصل بقای انسان معاصر است. به همین دلیل در شعر «صب افتو زده ای یار وری راس آوو» می‌گوید که راوی (انسان کل یا انسان کامل) پیش‌قراول می‌شود و از همه می‎خواهد که متکی به قهرمان نباشند. او می‎گوید تا وقتی انسان هست تا وقتی جامعه هست و میل به آزادی هست مبارزه با تاریکی هم هست، پس نباید منتظر قهرمان بود.

بارها با هم در خصوص شعر صحبت می‌کردیم. او علاقه بسیار زیادی به اشعار کلاسیک داشت. کلاسیک می‌سرود و بهترین اشعارش هم اشعار کلاسیک و محلی او هستند اما ذات ایرجو ذاتی نوآور بود. وی در فرهنگ و کلمات محلی می‎زیست و آنها را پوستت می‎انداخت. انسان را می‎ستود. عاشق دکتر مصدق بود و محمد مختاری. این عشق و علاقه را به کلمه می‎برد. شکست‎های اجتماعی و سیاسی را مطالعه می‎کرد. در کنار این مطالعه شعر کلاسیک را به خوبی و دقت می‌خواند. تاریخ طبری را عاشقانه دوست داشت. همه این عشق و علاقه‎ها را اول در وجود انسان یا معشوقه متبلور می‌کرد و بعد آنها را در کلمه می‎ریخت. این است که معشوقه او یک معشوقه روان است و ایستا نیست. نمی‎نشیند تا طرحش زده شود. او (معشوقه) یک انسان است که زیباست و چون زیباست و ساده‎دل و شفاف است، ستایش می‎شود. انسان‎های ایرجو همه ساده هستند اما در کنار این سادگی روح ستیهنده‎ای دارند. آنها خود را در جمع هضم می‏کنند. اگر باید جامعه غرق شود همه با هم غرق می‎شوند.

تولد او در یکم امردادماه و مرگش در روزی که مصدق شکوه تاریخ را به همه ایرانیان آزاده نمایاند، نشانه‌ای از مانایی اوست. بدون شک تا انسان هست و میل به بهتر زیستن هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست شکوه انسان در رودخانه تاریخ خواهد درخشید و ایرجو نهنگ فرهنگ ما خواهد ماند. یادش گرامی‌باد.

نام:
ایمیل:
* نظر: