بامدادجنوب- الهام بهروزی:
همایون شجریان و سهراب پورناظری از خوانندگان و نوازندگان بنام عرصه موسیقی اصیل و سنتی ایران بهشمار میروند و از محبوبیت بیشماری در نزد ایرانیان برخوردارند. این دو چهره موسیقیایی کشور بعد از همکاری موفقی که پیش از این در آلبوم موسیقی «خداوندان اسرار» و فیلم سینمایی «رگ خواب» با یکدیگر داشتند، درصدد برآمدند به تهیه پروژهای چند رسانهای بپردازند که اندیشمند باشد و مخاطب را با «من» وجودی خود بیش از پیش پیوند بدهد.
در این روزهایی که جنگ بر برخی از کشورهای خاورمیانه نظیر سوریه، عراق، عربستان، یمن و... سایه افکنده است، زنده کردن و بازسازی اسطورههای ایرانی میتواند صلحجویی و مهرآفرینی ایرانیان را به جهانیان ثابت کند. شاهنامه موثقترین منبع برای نمایش این حس ناب انسانی بود. بهخصوص داستان «زال و رودابه». شجریان و پورناظری تقریبا از تابستان سال گذشته بهصورت جدی با همراهی امیرحسین ماحوزی (دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی (در مقطع دکتری) و پزشک عمومی) استاد دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی تلاش کردند با بهرهگیری از شاهنامه سیمای حقیقی ایرانیان را در قالب موسیقی و تئاتر به نمایش بگذارند. این پروژه چند رسانهای که تخصصهای گوناگون را در خود جای داده است تا در نهایت یک پدیده اجرائی بینظیری را خلق کند، تجربه نویی است که بدونشک برای مخاطبان از جذابیت خاصی برخوردار خواهد بود. پروژه هنری «سی» که از 15 اَمرداد پذیرای هنردوستان خواهد بود، ترکیبی از موسیقی، تئاتر و ویدئو مپینگ (ویدئو مپینگ یا پروجکشن مپینگ ترکیبی از نور و تصویر همراه با صدا و موسیقی است که بهواسطه آن میتوان احجام و سطوح نامتعارف را به سطوح نمایشی ویدئویی تبدیل کرد و با ارائه تصاویر و طرحهای سهبعدی روی سطوح هماهنگ با موسیقی مناسب تصاویر نمایشی متفاوتی عرضه کرد) است. در این کنسرت-نمایش همایون شجریان (خواننده)، سهراب پورناظری (آهنگساز و نوازنده)، امیرحسین ماحوزی (دراماتوژ یا نمایشپرداز)، نغمه ثمینی (نویسنده)، علیاصغر دشتی (کارگردان)، مهدی پاکدل، سحر دولتشاهی، صابر ابر، بانیپال شومون و حسین صوفیان (بازیگران) حضور دارند. نمایش-کنسرت «سی» در فضای باز کاخ سعدآباد اجرا میشود که همین مساله به لطف این پروژه میافزاید. همایون شجریان و سهراب پورناظری که تهیهکنندگی این پروژه را برعهده دارند، کوشیدهاند تا با اجرای این نمایش-کنسرت بزرگ که در هر روز پذیرای 3500 نفر خواهد بود، ایران و مهرورزی ایرانیان را به رخ بکشند. در این پروژه هنری، موسیقی از دل درام بیرون میآید و خواننده و نوازنده جدای از کارکترهای نمایش نیستند، در حقیقت موسیقی با نمایش در هم تنیده شدهاند و یکدیگر را شکل میدهند و خلاقانه عشق، حماسه و اسطوره کهن ایرانزمین را به تصویر میکشند. گفتوگویی را با امیرحسین ماحوزی، دراماتوژ پروژه «سی» که نقش زیادی در پرورش داستان و ایده این پروژه هنری داشته است، صورت دادیم که در ادامه میآید.
چطور شد همکاری خود را با پروژه بزرگ هنری «سی» بهعنوان نمایشپرداز آغاز کردید؟
ماجرا از اینجا شروع شد که با گروه سهراب پورناظری مدتی در خصوص شاهنامه صحبت میکردیم و در واقع نگاهی جدی به حوزه بازسازی هویت ملی داشتیم. از این رو بهصورت جدی به فکر تهیه یک پروژه بزرگ فرهنگی افتادیم که بتوانیم در قالب آن فرهنگ ایران را نو کنیم. البته ما پیش از این، در خصوص موضوعات متعدد و همچنین شاعران فراوانی نظیر مولانا، سعدی، حافظ و البته فردوسی که استوانههای فرهنگی ایران را تشکیل میدادند، صحبت کرده بودیم و قرار بر این بود که ما آثار هر کدام از این شاعران را بررسی کنیم تا ببینیم کدامیک از اینها قابلیت بیشتری را برای این منظور دارند که دیدیم شاهنامه مهمترین رکنی است که میتوان به کمک آن به بازسازی هویت ملیمان اقدام کنیم، به همین دلیل شاهنامه را برای نمایش پروژه «سی» برگزیدیم.
شاهنامه تا چه میزان پتانسل این را دارد که در حوزه بازسازی هویت ملی از آن بهره گرفت؟
ببینید شاهنامه خیلی وسیعتر از اینهاست، در حقیقت ما از همان ابتدا میدانستیم که پرداختن به شاهنامه خیلی وسیع است، پس مشخص است که نه تنها ظرفیت این رویداد هنری را داشت، بلکه خیلی فراتر از آن هم میتواند روایت کند. بنابراین در اینجا این دغدغه با ما همراه بود که در این رویداد بزرگ هنری به کدام ابعاد شاهنامه بپردازیم و البته چگونگی پرداختن به آن هم خود مسالهای بسیار مهمی بود. در ابتدا قرار بود که این رویداد هنری به شکل یک فیلم-نمایش در بیاید اما پس از گفتوگو تصمیم گرفته شد که این روایت به شکل نمایش-کنسرت دربیاید که همین شیوه پرداختن به شاهنامه خود کار دشواری بود. بعد بحث اینکه کدامیک از داستانهای شاهنامه را برای این روایت انتخاب کنیم، مطرح شد؛ البته در آغاز بحث سر این بود که آیا بیاییم داستان زندگی خود فردوسی را به نمایش بگذاریم یا شاهنامه را که در نهایت تصمیم گرفته شد، شاهنامه را برای این کار انتخاب کنیم اما از آنجایی که شاهنامه آنقدر وسیع و پرمعنا و پرمحتوا است که باید از میان این معانی، بهترینها را انتخاب کنیم، چون دست ما بهدلیل محدودیت زمانی در این نمایش-کنسرت بسته بود، پس باید داستانهایی را که در حوزه بازسازی هویت ملی نمود بیشتر و مرکز معنایی والایی داشتند، انتخاب میکردیم. در واقع یکی از برترین دیالوگهای جهان در شاهنامه مطرح شده است و حرفهای بسیار جدی و مهرآمیز در آن وجود دارد که نیاز است به دیگران منتقل شود.
تاکید شما در این پروژه بزرگ فرهنگی روی چه موضوعی است؟ و چه داستانهایی را برای این نمایش-کنسرت برگزیدید؟
ما در این برنامه فرهنگی بزرگ بهطور مشخص تاکیدمان روی محور اندیشههای ایرانی بود، ببینید ایران تنها سرزمینی است که «مهر» مرکز اندیشه آن و در حقیقت کلیدواژه اندیشه ایران در دنیاست. بنابراین وقتی ما به «ایزد مهر» یا اصلا «زرتشت» نگاه میکنیم، میبینیم که رابطه خدا با بندگانش را رابطه «دلداده» و «دلدار» توصیف کرده است و همینطور که به جلو میآییم، متوجه میشویم در عرفان ایرانی هم، عشق است که در مرکز قرار میگیرد. شاهنامه هم بیش از اینکه به جنگ توجه داشته باشد، بیشتر به «مهر» پرداخته است؛ مهری که تنها محدود به عاشقان و معشوقان نمیشود، بلکه بهوفور در روابط خانوادگی، پهلوانان با یکدیگر و شاهان با پهلوانان دیده میشود.
بنابراین تصمیم گرفتیم داستانی را انتخاب کنیم که مهر اساس و مرکز آن را تشکیل میدهد. همانطور که اطلاع دارید عمیقترین عشق در شاهنامه مربوط به داستان «زال و رودابه» است، انگار فردوسی اصرار داشته که فرزند حماسه حاصل چنین عشقی عمیقی باشد، پس تمرکز داستان را بر این داستان قرار دادیم. نکته دیگر این پروژه این است که تنها در دو داستان شاهنامه خود کلمه «عشق» بیان شده است؛ یکی داستان «زال و رودابه» و دیگری هم داستان «رستم و اسفندیار» است. نکته مشترک در این دو داستان نقش تعیینکننده «سیمرغ» است و از آن مهمتر مرکز این دو داستان «عشق» و «آزادی» است. زمانی که این دو مفهوم کنار هم قرار میگیرند، این ترکیب، مفهوم والاتری را بهوجود میآورد، این چیزی است که حماسههای دیگر سرزمینها به آن نپرداختهاند. در نهایت داستان «رستم و سهراب» را هم برای این پروژه برگزیدیم، چون برای مخاطب آشناتر است. البته خیلی وارد این داستان نمیشویم و تنها به انتخاب رستم میان عشق به میهن و عشق به فرزند میپردازیم.
آیا پرداختن به افسانهها و اسطورههای ایرانی در این شرایطی که بخشهایی از خاورمیانه درگیر جنگ است، میتواند دوباره عظمت فرهنگ و تمدن ایران را به جهانیان گوشزد کند؟
بهطور مسلم میتواند بیانگر این واقعیت باشد. همانطور که اطلاع دارید، پهلوانان اساطیری ایران عمیقتر از قهرمانان داستانهای افسانهای هستند و بهطور معمول انسانهای پیچیدهای هستند که وقتی وارد کارزار حماسه میشوند، هستی را به گونهای دگرگون میکنند. ببینید در شرایط آشوب هم همواره یک فرصت وجود دارد که آدمها به درونشان برمیگردند و از خودشان میپرسند که «من کی هستم؟» در اینگونه مواقع عمیقترین لایههای «من» وجودی را میتوان در اسطورهها پیدا کرد. در واقع اسطورهها آینههایی هستند که «من» وجودیمان را به خودمان نشان میدهند، بنابراین از این منظر، نه تنها این قابلیت را دارند که بخش اعظمی از هویت اصلی ما را به دنیا نشان بدهند، بلکه در این شرایط پرآشوب منطقه همچنان این اسطورههای ایرانی هستند که میتوانند یک اتحاد و بازسازی هویت را ایجاد کنند و با «مهر» بخشهای مختلفی که الان خود را از هم جدا میدانند، به هم پیوند بدهند.
به نظر شما در پروژه «سی» ترکیب موسیقی و شاهنامه چقدر میتواند مخاطب را به خود جذب کند؟
ببینید دوستان دیگر بهتر میتوانند به این سوال پاسخ بدهند، منتها من فکر میکنم که برای عرصهای مانند شاهنامه نیاز به تمام نیروهای هنری داریم. همانطور که موسیقی یکی از ارکان اصلی یک فیلم را تشکیل میدهد، در نمایش هم همینگونه است. واقعا به موفقیت و استقبال از این پروژه امیدوار هستم چون حضور هنرمندان شاخصی چون همایون شجریان و سیاوش پورناظری در حوزه موسیقی اصیل ایرانی و از سوی دیگر نیز حضور بازیگران شاخصی چون مهدی پاکدل، سحر دولتشاهی، صابر ابر و... به استقبال عمومی مردم از این پروژه کمک میکند، زیرا هر کدام از اینها مخاطبان خاص خود را دارند. از آنجایی که این پروژه تجربه نویی در حوزه موسیقی و نمایش بهشمار میرود، بدونشک از جذابیت خاصی برخوردار خواهد بود.
این پروژه چقدر زمان برد تا برای اجرا آماده شود؟
شکلگیری اندیشه این پروژه تا اجرای آن کمتر یک سال است. تقریبا تابستان سال گذشته بود که بازسازی هویت ملی به واسطه هنر میان ما مطرح شد که از آذرماه بهصورت جدی به آن پرداخته شد و انشاءالله مردادماه شاهد اجرای آن خواهیم بود.
کار با همایون شجریان و سیاوش پورناظری را چگونه ارزیابی میکنید؟
کار با این دو عزیز بسیار لذتبخش است. البته در این پروژه یک قسمت کار (موسیقی و آواز) را آنها بهصورت جداگانه دنبال میکردند، منتها بهعنوان تهیهکنندگان این پروژه (پورناظری و شجریان) در نشستهای متعددی با هم نشستیم در مورد شاهنامه با هم مفصل صحبت کردیم که تجربه بسیار لذتبخشی بود.
سخن پایانی؟
من فکر میکنم آنچه که پروژه را غنی و برجسته میکند، نخست حضور مهرآمیز این شخصیتها و هنرمندان شاخص در کنار یکدیگر است. دوم عشقی که نسبت به فردوسی و ایران و بازسازی هویت ملی در وجود این هنرمندان جریان دارد، باعث شد که تجربیات و هر چه در توان دارند برای پیشبرد این رویداد در میان بگذارند اما آن چیزی که موجب شد پروژه سریع به مرحله اجرا برسد، همان مهری است که میان تمام اعضای پروژه وجود داشت که اتفاق بسیار مهمی است. در حقیقت این تجربه بسیار نویی است که امیدواریم با موفقیت اجرا شود. این پروژه بزرگ هنری میتواند بهعنوان یک مرکزی مطرح شود که پس از آن کارهای بزرگتری را در زمینه پرداختن به کل شاهنامه و آثار دیگر بر اساس آن برنامهریزی کنیم.