bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۸۷۷۷
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۱۵ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۶
همیشه وقتی بخواهم معنای یک واژه را پیدا کنم،‌ به برکت اینترنت، سری به لغت‌نامه سترگ علامه دهخدا می‌زنم تا واژه را برایم معنا کند، اما وقتی معنا را می‌خوانم، باید دوباره کلمات را معنی کرد که این یعنی چه؟ دنبال معنی واژه «بُزدِل» رفتم، واژه‌ای که بدون رودربایستی، همه از آن استفاده کرده، می‌کنیم و خواهیم کرد، فقط دوره زمانی‌اش متفاوت است.
کریم جعفری:
همیشه وقتی بخواهم معنای یک واژه را پیدا کنم،‌ به برکت اینترنت، سری به لغت‌نامه سترگ علامه دهخدا می‌زنم تا واژه را برایم معنا کند، اما وقتی معنا را می‌خوانم، باید دوباره کلمات را معنی کرد که این یعنی چه؟ دنبال معنی واژه «بُزدِل» رفتم، واژه‌ای که بدون رودربایستی، همه از آن استفاده کرده، می‌کنیم و خواهیم کرد، فقط دوره زمانی‌اش متفاوت است. معنی این واژه در لغت‌نامه علامه دهخدا آمده است: «بزدل. [ب ُ دِ] (ص مرکب) ترسان. نامرد. بیدل. (آنندراج). جبان. ترسو. (ناظم الاطباء). کم دل. کم جرات. آهودل. اشتردل. بددل. کبک زهره. کلنگ دل. گاودل. گاوزهره. مرغ دل. (یادداشت بخط دهخدا). نامرد. بیدل. سیماب دل. اشتردل» این واژه‌ها همانگونه که گفتم، باید دوباره معنی شوند تا به معنای واقعی بُزدِل رسید.

 شاید الان که عده‌ای این یادداشت را می‌خوانند، ایراد وارد کنند که چه جای این سرمقاله است اینجا؟ چرا باید در این وادی قلم بچرخد و بر ده‌ها مساله ریز و درشتی که این روزها جامعه ما به آن دچار است، بچربد؟ بعضی از سوالات هم هیچ وقت پاسخی ندارند، و بدون شک، ضمیر مرجع خود را پیدا خواهد کرد. برای نگارنده، اصولا آدم‌ها در دو دسته خلاصه می‌شوند، «مرد و نامرد»! غیر از این هم نبوده،‌ نیست و نخواهد بود. هیچ وقت مردی نامردی نمی‌کند، نامرد هم مرد نمی‌شود. باید عنوان یادداشت می‌شد «مرد و نامرد» اما حیف به برخی‌ها لقب «نامرد» را هم داد، چرا که باز هم در بخشی از واژه «مرد» ذکر شده است. مردها اصولا هر کاری انجام دهند، به آن اعتراف کرده، مسوولیت آن را قبول می‌کنند و تا پای مرگ هم برای کاری که انجام داده و می‌دهند، ایستادگی می‌کنند، نامردها ممکن است برخی اوقات اعتراف کنند، اما بُزدِل‌ها، هیچ وقت مسوولیت کارهای خود را قبول نمی‌کنند، از مسوولیت فرار کرده، دوبه‌هم زنی کرده و برای آنکه جای خود را باز کنند، از هیچ کار غیراخلاقی کوتاهی نخواهند کرد. از این دست افراد زیاد به پست نگارنده خورده‌اند، کسانی که رفتاری، صحبتی، اقدامی و حرکتی داشته‌اند و وقتی به گوششان می‌رسانی، «بزدلانه» می‌گویند «نه ما نبوده‌ایم و روح‌مان هم خبر ندارد!» در لغت‌نامه دهخدا، برای این واژه، مترادف‌ها و معانی متعددی آمده است که هیچکدام به اندازه «ترسو» نمی‌تواند بیانگر حال و روز آنها باشد.

ما در حوزه روزنامه‌نگاری با دردسرهای بسیاری روبه‌رو هستیم، با کسانی برخورد می‌کنیم که نه جسارت و شهامت پاسخگویی را دارند و نه قدرت و استدلال برای مبارزه مردانه! «بزدلانه» به گوشه‌ای خزیده، دنبال واسطه و آدم می‌گردند تا شاید به زعم خود مشکلات بیشتری را برای بامداد جنوب و مجموعه‌ جوانی که در آن مشغول به کار هستند، ایجاد کنند. البته نیاز به توضیح بیشتر در مورد مشخصات «بزدل‌ها» نیست...

اما بزدل‌ها علاوه بر آنکه برای روزنامه‌نگار جماعت زحمت ایجاد می‌کنند‌، جامعه را هم به تباهی می‌کشند،‌ چون جسارت و شجاعت ندارند، پشت دیوارهای بتونی پنهان شده و فقط و فقط به منافع خود می‌اندیشند. بزدل‌ها معمولا آدم‌های حریصی هستند، زیاد دروغ می‌گویند و دست‌شان برای همه رو می‌شود و خیلی زود محبوبیت‌شان را از دست می‌دهند. بزدل‌ها برای رسیدن به پست و مقام، حرص می‌زنند و عموما هم خیلی زود رشد می‌کنند، چرا که اصل اولیه آنها «زیرآب‌زنی، نمّامی، دوبه‌هم زنی، چاپلوسی و مجیزگویی» است. 
حالا شما فکر کنید که با یکی از این بزدل‌ها طرف باشی، آن وقت تکلیف چیست؟ واقعا باید چکار کرد؟ کسانی که به در و دیوار می‌زنند تا زحمتی ایجاد کنند و بعد هم می‌گویند که «ما نبودیم»، آدم به کجا شکایت ببرد؟ آفت این روزهای جامعه ما، «معتبر شدن گدایان» است که پس از کسب اعتبار با چند امضا، نشستن پای سفره مفت بیت‌المال چنان فربه شده‌اند که صندلی هم جایشان را نمی‌دهد و به همان میزان هم بیشتر و بیشتر می‌خواهند...

بگذارید در پایان این مطلب سه نکته را خدمت شما عرض کنم:
اول، دعا کنیم که خداوند اندکی دل به بزدل‌ها بدهد تا شهامت پذیرفتن مسوولیت کارهایشان را به آنها بدهد، شاید اندکی از تیرگی این روزها کاسته شود؛
دوم، هم دعا کنیم که خداوند ریشه هر چه بزدل است را از زمین ما برکند. این‌ها آفت‌هایی هستند که مانند موریانه اگر به خانه کسی افتادند تا آن را ویران نکنند،‌ دست بردار نخواهند بود.
سوم، هم بگذارید یک عذرخواهی رسمی از مردان مرد، مسوولیت پذیر و نترس داشته باشم که این مطلب را می‌خوانند و یک عذرخواهی هم از اصحاب قلم که شاید از نگارنده انتظار چنین قلم راندن را نداشتند. 

نام:
ایمیل:
* نظر: