|بخش اول|
بامدادجنوب- وندیداد امین:
مجید شفیعی، شاعر و نویسنده و عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است. وی متولد 1350 تهران، ساکن قزوین و دانشآموخته رشته مرمت آثار تاریخی و موزهداری است. خودش در خصوص فعالیت هنری و ادبیاش میگوید: از 14 سالگی پا به عرصههای مختلف هنری اعم از فیلمسازی و تئاتر گذاشتم، سپس با ورود به دانشگاه در سال 1369 و آغاز تحصیل در رشته مرمت آثار تاریخی در دانشکده میراث فرهنگی تهران شروع به سرودن شعر کردم و اغلب در نشریات فرهنگی و هنری به چاپ رسید و در سال 1377 با قبولی در رشته موزهداری در همان دانشگاه ادامه تحصیل دادم که داستاننویسی من از همین دوران آغاز شد. البته فعالیتهای ادبیام در ابتدا با سرودن شعر و چاپ آنها در نشریات معتبر کشوری آغاز شد. سپس در سال 1379 اقدام به چاپ مجموعه شعری با نام «کجاست من هر کجاییام» کردم که این کتاب در جشنواره کتاب اولیها که به همت سازمان فرهنگی-تفریحی شهرداری تهران برگزار شد، بهعنوان کتاب برگزیده آن جشنواره انتخاب شد و بهدنبال آن عنوان شاعر برگزیده در جشنواره شبهای شهریور و کسب مقام اول شعر در جشنواره شعر وادب دانشجویان کشور را کسب کردم».
فعالیتهای داستانی شفیعی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان از سال 1380 با چاپ مجموعه کتابهایش بهنامهای «مار خشمگین»، «غلام بازرگان»، «روباهی که گول خورد»، «روباه وغازهای وحشی»، «گنج قلعه سفید»، «زبان پهلوان سالار»، «قند و نمک» و «لطیفههای بهارستان» در انتشارات «شباویز» آغاز شده و همچنان هم ادامه دارد که از میان این آثار، سه کتاب وی به زبانهای ایتالیایی و کرهای ترجمه شده است. کتاب بعدی شفیعی که «کفشهای بابا» نام داشت، در سال 1385 به همت انتشارات گوهر دانش به چاپ رسید. این کتاب در دومین جشنواره انتخاب کتاب برتر به عنوان کتاب برگزیده (از نظر متن و محتوا) انتخاب شد.
«فرشتههای خیس»، «حکایتهای شیرین زهرالربیع»، «حکایتهای طوطینامه»، «پهلوان و آقای نویسنده»، «طنز در ادبیات ایران»، «باغ جادویی در سال»، «ترانه باد»، «کابوس ماهان» از دیگر کتابهای منتشر شده از این نویسنده است. مجید شفیعی همچنین مجموعه قصههایی را در دست چاپ دارد به نام «قصههای شب» که به همت انتشارات سایهگستر به چاپ خواهد رسید. داستانهای وی همچنین در نشریات مختلفی همچون سروش، پوپک، سلام بچهها، کیهان بچهها، دوست کودکان، دوچرخه، آفتاب مهتاب و بسیاری از نشریات دیگر حوزه کودک و نوجوان به چاپ رسیده است. با وی در خصوص نویسندگی و ... به گفتوگو نشستهایم که در دو بخش میآید.
آیا معیار دقیقی برای شناخت و بررسی ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد؟
فکر نمیکنم در این زمینه معیار دقیق و اندازهگیری شده و مدون و آکادمیک و مانع و جامعی وجود داشته باشد. البته معیارها و میزانها از دل آثار بیرون میآیند و باید به این توجه کرد در طی دورانهای مختلف و در گذر زمان و با توجه به ذوق و سلیقه قالب و اصولا روح زمانه دچار تغییرات و تطورات گستردهای شده است ولی چیزی که در این میانه حائز اهمیت است، این است که هر اثری که بتواند در اقناع کردن حس زیباییشناسانه به طریقی ذوقورزانه و لذت دهنده موثر باشد و اندیشههای نوتری را بسط و گسترش بدهد، میتواند مورد توجه مخاطبان خود قرار بگیرد و از اقبال عمومی برخوردار شود. اثری که بتواند بهطور موثر زمام روح و روان او را در دست بگیرد؛ سهمی بسزا در این میان خواهد داشت.
میتواند گذشته از تزریق هیجان و لذت، او را صاحب اندیشهای جدید و سازنده کند. نباید از این موضوع غافل شد که کتاب و اصولا وظیفه ادبیات آموزش دادن و تبلیغ حکمت نیست. البته در زیر مجموعه وظایف ادبیات و در لایههای دیگر این نیز میتواند باشد اما در ابتدا تحریک ذوق و لذت و خلاقیت مخاطب کودک و نوجوان از مهمترین وظایف این گونه ادبی است. هر اثر قابل ملاحظه که مبتنی بر قواعد زیباییشناسانه و ذوقشناسانه باشد و بتواند در مخاطب تولید خلاقیت کند؛ میتواند تعریف جدیدی را از ادبیات ارائه دهد. ساختارهای ادبی جدید و شاخصههای نو، از آثار منحصربهفرد و تاثیرگذار گذشته به بیرون تراوش کرده و منبعث و مدون شدهاند. نوعی سمت و سوی آگاهیورزانه که روان و روح مخاطب را میشناسد، از زیر و بمهای روحی او آگاه است، با لحاظ نکردن این اصول مهم هیچ معیاری را نمیتوان به تثبیت رساند و به قطعیت نزدیک کرد.
آیا ادبیات کودک و نوجوان متناسب با شرایط و اقتضائات زمان حاضر، پیش رفته است؟
منظورتان ادبیات کودک و نوجوان بهطور اعم و یا در خارج از ایران است یا درون مرزهای ایران؟ البته آشنایی ما با ادبیات غرب و اصولا خارج از ایران از طر یق ترجمه این آثار میسر گشته و خواهد شد. اگر ادبیات و اختصاصا سیر ادبیات کودک و نوجوان در مثلا کشورهای اروپایی یا امریکاست، گذشته از القائات فرهنگی که مقصود و منظور نظر برخی از این کتابها و اصولا روند آن است، بله سیر خوبی دارد و نمونه آن همین اقبال به آثار ترجمه در ایران است.
شاید آنها نیازهای روحی و روانی این قشر را بهدرستی درک کردهاند، فارغ از مرزها و محدویتهای جغرافیایی، ذوقسنجی بهتری از کودک و نوجوان امروز انجام دادهاند و اصولا و غالبا در پی نه آموزش بلکه لذتبخشی از طریق ادبیات هستند و هم تحریک خلاقیت و ذوق در این قشر و البته نگاه بهتر و تاثیرگذاریتری نسبت به طنز داشته و گاه قالبها و ژانرها را نیز برای نیل به اهداف تاثیرگذارتری دچار تغییر و تحول وترکیب میکنند، بهعنوان مثال، مجموعه داستانهای »خانه درختی» اندی گریفیتس و یا کتابهای تومی دونبوند وار ال استاین و نمونههای بسیاری از این دست و ترکیب ژانرهای کمدی و وحشت و کارآگاهی با هم و یا آثار نویسنده بزرگ امریکایی چون شل سیلور استاین که میتواند الگویی تاثیرگذار برای نویسندگان ما باشد از نظر شناخت مخاطب و دادن خوراک فکری مناسب از همه نحلههای فکری برای گروه سنی کودک ولی اگر منظور شما ادبیات در محدوده جغرافیایی ایران است، این گونه ادبی و این حوزه در حدودهای متوسطی از لحاظ شیوههای ارائه مضمون و روایت و فضا و ژانرها ظاهر شده است.
همچنانکه میبینیم آثار ترجمه با اقبال بیشتری مواجه شدهاند و میتوان دریافت که اثار آن نویسندگان بیشتر معطوف به نیازهای واقعی ذهنی، روحی و جسمی کودکان است. بیشتر ذوق آنها را نشانه گرفته و فارغ از سویههای آموزشی صرف، لذت بیشتری به آنها میدهد. اصولا بهصورت ساختاری و با توجه به دگرگونیها ی اجتماعی، اقتصادی و معیشتی و ذوقی جامعه و کشور باید که نویسندگان، سبکها و شیوههای موثرتری را برای جذب هرچه بیشتر مخاطب و اقناع ذوقی آنها به کار ببندند و در نظر بگیرند. البته در برخی از آثار نویسندگان این شناخت و این وقوف به تغییرات به نحو موثری مشخص و پدیدار شده است. باید قبول کرد که ساختار اجتماعی، اقتصادی و اصولا فهم زیباییشناسانه دگرگون شده است و باید با توجه به این تغییرات دست به نگارش آثاری زد که حاصل شناخت از این دنیای گونهگون و متنوع ذهنی و روحی مخاطب باشد.
آیا ادبیات کودک و نوجوان بهمثابه یک پدیده اجتماعی، توان آن را داشته که واقعیات جهان کودکان را برای خودشان و بزرگترها نمایان کند؟
در آثار برخی نویسندگان این واقعیات که گفتید، لحاظ شده است اما اگر خصوصیات اثر داستانی مطابق با روند شکلگیری شخصیت کودک و نوجوان در دنیای کنونی که البته تغییر پیدا کرده است، نباشد؛ خواه ناخواه از طرف مخاطبان پس رانده خواهد شد. عصرها، دههها و دورانها با هم متفاوت هستند. بهعنوان مثال در زمانه کودکی ما بازیها متحرکتر و پرجنبوجوشتر بود حتی ما خود دست به خلق اسباببازیهای خود میزدیم و این خود روند خلاقیت را در ما تقویت میکرد. بازیها در بیرون خانه و بهصورت جمعی صورت میگرفت و البته خلاقانه ولی اکنون با پدیدار شدن عرصههای جدیدی چون بازیهای رایانهای و فوران بیحد و اندازه اطلاعات در شبکههای مجازی و تعدد کانالهای تلویزیونی کودک، دیگر تعاریف کودک قدیم را ندارد گویا زودتر به بلوغ میرسد اما نه بلوغی خودخواسته بلکه بلوغی از سر اضطرار اجتماعی گویا دیگر بهرهای از کودکی و نوجوانی خود که همانا جهانی خوشباشگیر و توام با بازی و اجتماعیشدن بود، نمیبرد. منزوی و تنها شده و به اتاق خود بسنده کرده و میزی و رایانهای و دیگر هیچ. حالا دیگر خبری از آن بازیهای خلاق و پر جنب و جوش و ساده نیست.
آیا وضعیت کنونی ادبیات کودک و نوجوان، وضعیت بسامان و بهنجاری دارد؟
طبیعتا در هر روند و هر حرکت و هر شیوه و عملکردی مزایا و معایبی وجود دارد و این اصلی اجتنابناپذیر است و ناگزیر و متغیرهای بسیاری را در بر میگیرد. از وضعیت معیشتی نویسندگان و همچنین وضعیت اقتصادی جامعه گرفته تا اولویت داشتن فرهنگ و بهخصوص کتاب در جامعه کنونی که متاسفانه مسیری عکس را طی میکند. اولین کالایی که در تنگناهای اقتصادی از سبد خرید خانوار حذف میشود، کالای فرهنگی و بهخصوصا کتاب است و بهطبع آن تیراژهای بسیار پایین و اسفناک با توجه به جمعیتی که نسبت به یک دهه پیش زیادتر شده ولی بهعینه میبینم که مردم نهتنها کتابخوانتر نشدهاند، بلکه رفتهرفته با حضور و ورود عرصههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی در معرض بمباران اطلاعات و اخبار هستند. بیآنکه تجزیه و تحلیلی از آن داشته باشند تا اصولا به دانش و محتوایی در خور و کارساز دست پیدا کنند. ما در حال گذار از سپهر گوتنبرگی به سپهر سایبری هستیم و این اجتنابناپذیر است.
حال در جامعه توسعهنیافته ما که پایی در سنت و پایی در مدرنیسم دارد، این گذار چه شکلی خواهد یافت هنوز معلوم و مشخص نیست. ادبیات بازتابدهنده وضعیت اجتماعی، فرهنگی و ذهنی هر جامعهای است. اگر آثار نویسندهای بتواند در انعکاس پیچیدگیهای روان جمعی و فردی انسانهای جامعه موثر واقع شود، بدون شک ماندگار خواهد بود، چنانکه در تاریخ ثابت شده که آثاری ماندگار بودهاند که انگشت بر تکاندهندهترین رانههای روحی انسانها و بحرانیترین پیچشهای جامعه گذاشتهاند. ادبیات بهزعم من منعکسکننده همین ناخوداگاه جمعی و فردی جامعه است. اثری که فارغ از تمام این خصوصیات باشد؛ اثری است که از یاد خواهد رفت و تاثیری نخواهد گذاشت. البته نباید از حاکمیت ادبی و هنری عدهای خاص که زمام حرکتهای ادبی و هنری را در دست گرفتهاند، غافل بود که چون محاقی بیهنگام جلوی بروز و ظهور آثار تاثیرگذارتر را بستهاند. بنا بر دلایلی بیشمار که از حوصله این بحث خارج است.