bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۹۳۳۱
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۳ - ۲۵ شهريور ۱۳۹۶
آلودگی آسمان عسلویه در روزهای پایانی هفته؛
ماجرای عسلویه و آلودگی‌هایش همچنان ادامه دارد و معلوم نیست آخر قصه صنعت و طبیعت به کجا ختم می‌شود. آیا طبیعت که سرسختانه برای ادامه حیات مقاومت می‌کند بر صنعت چیره می‌شود یا این‌که روزی از راه می‌سد که گرد و غبار صنایع همه جا را فرا گرفته و دیگر هیچ تدبیری جرقه کوچکی از امید را شعله‌ور نمی‌کند؟!
فلرها در حال سوختن؛ ماجرایی که تمامی نداردبامدادجنوب- هدی خرم‌آبادی:
ماجرای عسلویه و آلودگی‌هایش همچنان ادامه دارد و معلوم نیست آخر قصه صنعت و طبیعت به کجا ختم می‌شود. آیا طبیعت که سرسختانه برای ادامه حیات مقاومت می‌کند بر صنعت چیره می‌شود یا این‌که روزی از راه می‌سد که گرد و غبار صنایع همه جا را فرا گرفته و دیگر هیچ تدبیری جرقه کوچکی از امید را شعله‌ور نمی‌کند؟!
آلودگی عسلویه تا کنون بارها موضوع خبری بامداد جنوب بوده، متاسفانه روند روزنامه‌نگاری و مطبوعات در ایران با آنچه در اروپا وجود دارد، متفاوت است. در اروپا تیتر روزنامه‌ها، شکل‌دهنده جنبش‌های عظیمی می‌شود اما در ایران روزنامه‌ها اغلب به‌منظور آفتابگیر، دستگیره، خشک کردن و موارد این‌چنینی کاربرد دارند و کمتر کسی روزنامه می‌خواند. به عبارتی در ایران کمتر کسی اهل مطالعه است. برخی در طول شبانه‌روز حتی فرصتی برای آشپزی و غذا خوردن هم ندارند و به جای آن، در شبکه‌های مجازی پرسه می‌زنند: از واتس‌آپ به تلگرام، از تلگرام به اینستاگرام، از اینستاگرام به فیسبوک و ... .

دوستی تعریف می‌کرد که معلم فرزندش از آنها خواسته بود با خودشان روزنامه به همراه ببرند. او می‌گفت خیلی خوشحال بودم که معلمی پیدا شده و با چنین نگاه فرهنگی و استثنایی می‌خواهد دانش‌آموزانش را اهل مطالعه تربیت کند، بنابراین به پسرم روزنامه‌ای دادم و فردا ظهر که از مدرسه برگشت با شوق بسیار از پسرم پرسیدم که با روزنامه‌ها چه کردید و پاسخ فرزندم آب یخی بود که بر من ریختند و همه خوشحالی و امیدواری من در یک لحظه نقش بر آب شد. معلم پسرم به این دلیل خواسته بود بچه‌ها با خودشان روزنامه بیاورند که در حیاط مدرسه زیر پایشان بگذراند و امتحان بدهند!!! به علت کارکرد روزنامه‌ها در ایران است که موضوع مهمی همچون آلودگی هوا که ارتباط مستقیمی با سلامت انسان‌ها دارد، به هیچ انگاشته می‌شود و جالب‌تر این‌که هم مسوولان و هم خود شهروندان منطقه سکوت اختیار کرده‌اند و گویی هیچ اعتراضی به این مساله ندارند.

اکنون که در حال تنظیم این گزارش هستم، تصاویری در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود که نشان می‌دهد فلرها در حال سوختن هستند و به شدت هم آلودگی ایجاد می‌کنند. یک منبع موثق که نخواست نامش شود در گفت‌وگو با ابمداد جنوب در خصوص فلرهایی که اغلب آخر هفته‌ها به طرز عجیب و فجیعی می‌سوزند و دود ایجاد می‌کنند، به‌گونه‌ای که آسمان عسلویه تیره و تار می‌شود، گفت: آخر هفته‌ها که مسوولان از عسلویه رحل سفر می‌بندند و به دیار مبارک خویش گسیل می‌شوند، فلرها نیز بیشتر می‌سوزند! بی‌شک اغلب کسانی که این گزارش را می‌خوانند، به این قسمت که برسند آن را تنها دستاویزی برای عقده‌گشایی نویسنده مطرح می‌کنند و این‌که هدف اول و آخر نویسنده تخریب! بوده است. حال آن‌که نویسنده نه ساکن عسلویه است و نه در آنجا کار و کاسبی دارد که دنبال منافعی باشد اما فقط دلش به حال جماعتی که شهامت اعتراض کردن ندارند یا دیگر نای فریاد زدن ندارد می‌سوزد. دردناک‌تر اینجاست که مسوولان با خیالی آسوده از آلوده نبودن خون مردم عسلویه می‌گویند. خدا کند که مردم هیچ‌گونه مشکل تنفسی نداشته باشند. دوستی می‌گفت نمی‌شود چون صنعت به طبیعت آسیب می‌زند هیچ فعالیتی نکرد! در پاسخ به این دوست عزیز باید گفت حق با شماست. نمی‌شود هیچ فعالیتی نکرد اما دست کم پیش از آن‌که این همه آلودگی را ایجاد کنیم، در اندیشه کمترین آسیب‌ها به طبیعت و به‌دنبال آن، انسان‌ها باشیم. هیچ‌کس مخالف فعالیت صنعت نیست و کسی رهاوردهای اقتصادی آن را انکار نمی‌کند، چون انکارشدنی نیست اما از بین بردن طبیعت، آلودگی هوایی که دیگر پاک نیست و گاهی نیست و تهدید کردن سلامت و بهداشت انسان‌ها شوخی‌بردار نیست. ‌

در لحظه تنظیم این گزارش فلرها در حال سوختن هستند. درست کنار تابلوی HSE فلرها با همه قوا و توانشان، دود حواله آسمان می‌کنند و نوشته روی تابلو همچون دشنه‌ای بر قلب فرو می‌آید: «ما طبیعت را از گذشتگانمان به ارث نبرده‌ایم بلکه آن را از آیندگان به امانت گرفته‌ایم»!!! شاید اگر این نوشته جای دیگری نصب شده بود، کمتر دردناک بود اما درست بیخ گوش فلری که همچنان می‌سوزد، گویی این نوشته زبانکی به تحقیر و تمسخر نثار آدمی می‌کند. اشتباهات آدمی در صفحات تاریخ جاودانه می‌شود و همان‌طور که ما گذشتگانمان را قضاوت می‌کنیم و یکی را با افتخار امیر کبیر می‌نامیم و دیگری را احمدشاه، آیندگان نیز ما را قضاوت خواهند کرد و ما را به سبب نابودی طبیعت و دست‌کاری بیش از حد در طبیعت و طنابی که خود با دست‌هایمان دور گلویمان انداختیم و فشردیم، با حیرت یاد می‌کنند. ‌دیگر حرفی برای گفتن ندارم. فلرها همچنان در حال سوختن هستند و آسمان تیره و تارست... .
 
 
نام:
ایمیل:
* نظر: