کلا ما دو جور تولید داریم؛ تولید داخلی و تولید خارجی. تولید خارجی چیزی است که در خارج از کشور، یعنی اروپا و امریکا ساخته میشود و تولید داخلی چیزی است که در داخل کشور، یعنی چین ساخته میشود. مثل چه چیزهایی؟ مثلا لوستر، چراغ و روشنایی، تلویزیون، LCD، بادامزمینی، سیر، مجسمه، دستگاه ضبط و پخش، مایکروویو، گوشی تلفنهمراه، آجر، ماشین رختشویی، پارچه، کیف مدرسه، چمدان، بلندگوی خودرو، ساعت، لیوان، کره، لامپ کممصرف، قاشق و چنگال، پشم حلاجیشده، دستکش جراحی، سشوار، عروسک، میکروفن، باطری، بیل و کلنگ، ریشتراش، شانه، زیپ، بخاری برقی، تیغ، میخ، پونز، پیچ، اسباببازی، آهنربا، ذغال، شن و ماسه، عینک و عدسی، پارچه، چادر، روسری، دستمال گردن، ترازو، سیم خاردار، الکل، بازیهای ویدئویی، کاغذ و مقوا، چسب، سبوس، هدفون، آچار، آرد و سویا، دستکش، شیلنگ، جوراب، کاشی، فرش، بلندگو، گاو صندوق، لاستیک و حصیر.
همه این محصولات، در زمان دولت آقایی که اسمش را نمیآورم (یه چند مدتی بود در جمعها زیاد اسمش را آوردم، دیگر کوپنش تمام شده) قسمتی از تولیدات داخلی کشور بودند و همگی در کشور چین تولید شدهاند.
دلیل اصلی اینکه ما به تولید داخلی روی میآوریم، این است که آن محصول را نمیتوانیم خودمان تولید کنیم. همانطور که در فهرست بالا میبینید، محصولاتی مثل چادر، روسری، لیوان، کره، لامپ، قاشق و چنگال، شن و ماسه، سیم خاردار، تیغ، میخ، فرش، آرد و سویا، کاغذ و مقوا را ما ایرانیها نمیتوانیم تولید کنیم و برای همین میبایست به تولید داخلی روی میآوردیم و این محصولات را از چین وارد میکردیم.
و البته در دوره همان آقایی که اسمش را نمیآورم، 14 تن سنگ پا و 10 تن زیپ هم به کشور وارد شده است. حالا سنگ پا را من هرچه فکر میکنم، نمیدانم برای چه از چین به کشور وارد شده است ولی زیپ را میتوانم حدس بزنم که چرا به کشور وارد شده است. از 10 تن زیپ، شما فرض کنید دو تن آن زیپ کولهپشتی، سه تن زیپ کاپشن، دو تن زیپ جامدادی و یک تن زیپ ساک باشد، بالاخره حداقل 500 کیلوگرم زیپ شلوار به کشور وارد میشده و این به این معنی است که مصرف زیپ شلوار در کشور بسیار زیاد شده بوده است.
منطقی هم به نظر میرسد. بهطور مسلم زمانی 14 تن سنگ پا به کشور وارد میشود، مصرف زیپ شلوار کشور بالا میرود. بالاخره استهلاک زیپ شلوار در محیطهای غیر بهداشتی بالاست و واردات از چین موجب استهلاک زیپ شلوار میشود.
ولی موقعیت کمیکی هم هستها. ما داشتیم یکی دو تا سنگ پای قزوین میبردیم که تحویل آقا بدهیم و بعد یک باره آقا میآیند 10 تن سنگ پا تحویلت میدهند، ای روزگار، ای روزگار.