bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۹۹۵۰
تاریخ انتشار: ۳۱ : ۱۴ - ۱۸ آبان ۱۳۹۶
اعظم فرخزاد رمان‌نویس ایرانی است که در ادامه مسیرش در نویسندگی با هدف تقویت ادبیات ایران به نوشتن رمان‌های تاریخی روی آورده است، چراکه وی معتقد است: با ورود رمان‌های تاریخی به جامعه ادبی کشور می‌توان مردم را به شکلی شیرین و جذاب در جریان رویدادهای تاریخی و سرنوشت‌ساز قرار داد و این مساله به ارتقای ادبیات کمک می‌کند.
نویسنده باید دارای خلاقیت، اراده و پشتکار باشدبامدادجنوب- ونديداد امين:
اعظم فرخزاد رمان‌نویس ایرانی است که در ادامه مسیرش در نویسندگی با هدف تقویت ادبیات ایران به نوشتن رمان‌های تاریخی روی آورده است، چراکه وی معتقد است: با ورود رمان‌های تاریخی به جامعه ادبی کشور می‌توان مردم را به شکلی شیرین و جذاب در جریان رویدادهای تاریخی و سرنوشت‌ساز قرار داد و این مساله به ارتقای ادبیات کمک می‌کند. گفت‌وگویی را با این نویسنده که نزدیک به 35 رمان تاریخی نوشته است، صورت دادیم که بخش نخست آن در شماره 796 منتشر شد و اینک ادامه و بخش پایانی این گفت‌وگو در این شماره منتشر خواهد شد.

آیا تغییر و تحو‌های مربوط به داستا‌ن‌نویسی معاصر ایران در چند دهه اخیر توانسته فرهنگ‌ساز باشد؟
قطعا این تغییر و تحولات بدون تاثیر نبوده است ولی متاسفانه گرایش هجومی بعضی از جوانان بی‌تجربه با ارائه کتاب‌های کم‌محتوا حتی بی‌محتوا ضربه به بدنه جامعه ادبی وارد کرده است که تر و خشک را به پای هم سوزانده است و مردم کتابخوان و رمان‌خوان را به سمت رمان‌های خارجی کشانده است، به امید یافتن داستانی خوب و گیرا. به‌نوعی فرار از کتاب‌هایی با عنوانی زیبا ولی با محتوایی ضعیف و ناآگاهی نویسنده از هدفی که برای نوشتن داشته است، زمینه فرهنگ شاید به این طریق مهیا می‌شود ولی استفاده ناصحیح از مسیر فرهنگ ایجاد شده سازنده خیلی از چالش‌ها در فضای فرهنگی می‌شود؛ چون رمان در هر برهه‌ای از زمان و در اوج افت کتابخوانی‌ها، هرگز جایگاه خاص و ویژه خود را از دست نخواهد داد و همین موضوع جوانان کم‌ذوق و حتی بدون خلاقیت را برای اجرای نوعی نمایش در مراکز فرهنگی به نوشتن اجباری متوسل کرده است، پس می‌توانیم با قاطعیت اعلام کنیم که فرهنگ‌سازی اشتباهی شده است که این مساله برای جامعه ادبی ما خطرساز است و در این تاسف‌ها همه فعالان این راه مقصر هستند و قصورهایی از جانب مسوولان هنری نیز صورت گرفته است.

از دید شما نویسنده به چه کسی اطلاق می‌شود؟
همگان تحصیل می‌کنند و وارد دانشگاه می‌شوند و سال‌ها با تحصیل علم و مطالعه صاحب مدارج و مدارک بالا می‌شوند اما سوال این است آیا همه این افراد صاحب علم، می‌توانند نویسنده شوند؟ اگر چنین بود که دیگر نویسنده جاه و مقامی در جامعه نداشت! و چیزی به نام شاخص نویسنده میان مردم وجود نداشت. کسانی هستند چه نام‌آشنا چه گمنام که اثرهایی فاخر و ارزشمند وارد دنیای فرهنگ کرده‌اند با تحصیلاتی بسیار اندک که نه بوی دبیرستان به مشامشان خورده و نه در فضای دانشگاه تنفس کرده‌اند... پس من عنوان نویسندگی را به کسی می‌دهم که صاحب خلاقیت، ابتکار، نوآوری، مطالعه، علم تخیل و الهامات، اراده و پشتکار و... باشد که تنها سرمایه‌گذاریش در این راه مقدس، عمر و جوانی‌اش است. پس مقام و نام مقدس نویسنده به چنین افرادی اطلاق می‌شود.

از نگاه شما مهم‌ترین آسیب‌های عرصه داستان معاصر ایران کدام هستند؟
رقابتی تنگاتنگ بین جوانان و غالبا در رده‌های دیگر سنی به‌وجود آمده که با تاسف بسیار باید گفت روح خلاقانه هنری هنرمندان اصیل را از بین برده است و میدانی در اوج خودخواهی، زیاده‌خواهی و حسادت‌گونه برای تاخت و تاز چنین افرادی به‌وجود آمده است که جدای این که به روح هنری هنرمندان واقعی و تلاشگر آسیب می‌رساند، رسالت و آرمان‌های مقدس قلم را هم از بین برده است؛ شخصی که اهداف و آرمان خود را نمی‌شناسد معنای مقدس بودن قلم را چگونه درک کند؟ و تمامی اینها آسیب جدی بر پیکره ادبیات و غیر ادبیات ما وارد کرده است و این قصه همچنان سر دراز دارد و تاسف‌بارتر این‌که نظارت صحیحی چه از طرف مسوولان فرهنگی-هنری و چه از سوی ارگان‌های نشر صورت نمی‌گیرد و فرود آمدن مکرر چنین ضربه‌هایی به پیکره ادبیات معاصرمان تخریب و ویرانگری کلی به همراه خواهد داشت.

کار منتقدان داستانی را در حال حاضر چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در جلسات انجمن‌های ادبی نقد و بررسی کتاب، آنچه که زیاد به چشم می‌خورد، ناقد است که بعد خوانده شدن داستانی به نقد و بررسی آن می‌پردازند که من بعضی‌ها را مثبت و بعضی‌ها را مغرضانه می‌بینم که عده‌ای به اسم منتقد سعی دارند افکار شخصی خود را بر نویسنده تحمیل کنند و یا با گفتن چنین باید می‌کردی و چنین باید می‌نوشتی و حاشیه رفتن‌های زاید که احتیاجی به رفتنش نیست، کار را حتی تا مرحله دلگیری و ناراحتی می‌کشانند و این کار صحیحی نیست ولی وقتی کتاب در جلسه‌ای از سوی اساتید و رمان‌شناسان حرفه‌ای و واقعی نقد می‌شود که به ریزه‌های رمان و داستان شناخت کافی دارند اثرات مثبت آن را هم نویسنده و هم شنوندگان درک می‌کنند. از این رو، در کار منتقدان حرفه‌ای و با مهارت که تخصصی کار را انجام می‌دهند، حرفی نیست ولی این‌که همه برای خود ناقدی باشند که بخواهند با نظر شخصی و این‌که نویسنده را با زیر فشار بردن باید چنین می‌شد و چنان بودن و بدون در نظر گرفتن آنچه که هدف نویسنده بوده است، صدای اعتراض را بالا ببرند، مخالف هستم. ما در کنار کتاب خوب به ناقد خوب هم احتیاج داریم و الحمدالله این عده کم نیستند.

کمی هم راجع به فضای ادبی-هنری آذربایجان شرقی بگویید؟
خوشبختانه در این راستا از سوی ستادهای فرهنگی، فضا‌سازی خوبی شده و جوانان و مولفان، نویسندگان و شاعران و دیگر صاحبان هنر در این مکان‌ها فعالیت هنری می‌کنند؛ یعنی همه چی نسبت به سابق بهتر است و مسوولان فرهنگی و هنری در ایجادسازی چنین فضاهایی نقش موثری داشته‌اند ولی حالا حرف بر سر خود هنرمندان است که ادعاهای آنچنانی دارند و گاه در چنین فضاهایی بی‌هنران بی‌فکر با احساس‌های رقابتی که در موردش قبلا توضیح دادم، فضا را از حالت هنری خارج می‌کنند و با ایجاد رفتارهایی که به‌یقین شاخصه یک هنرمند نیست، هنرمندان واقعی را فراری می‌دهند؛ در حالی که ما معتقد هستیم درخت هرچه پربارتر، سر‌به‌زیرتر و با وقارتر است که متاسفانه داریم از این اصل و این ارزش هنری دور می‌شویم و در این راستا اگر چنین پیش برود، اصالت و هویت واقعی کمی لگدمال شده کنونی به‌تدریج از بین خواهد رفت. آن وقت همه می‌شوند هنرمند با ادعاهای کذب هنری‌شان! و هنرمندان واقعی گوشه‌گیر و یک تماشاگر واقعی!

آیا به نظر شما محدودیت باعث خلاقیت می‌شود؟
اتفاقا انسان والا و هنرمند در محدودیت ارتقا می‌یابد و این بستگی به شخصیت و اراده و همت خود فرد دارد که برای رها شدن از قید و قیود محدودیت‌ها به‌دنبال کارهای منفی یا مثبت برود و باید شناخت که جوهره انسان چگونه است و باید گفت که محدودیت همیشه هم باعث پیشرفت و ترقی نیست در به سرانجام رساندن کاری باید اراده کافی وجود داشته باشد و شخص تفکراتش را روی هدفی و آرمانی متمرکز کند تا احیانا از بندهای گسسته شده محدودیت به سمت یک زندگی عاطل و باطل هدایت نشود و خوشبختانه بعضی‌ها مثبت جلو می‌روند و با تلاش و سختی از موانعی که سد راهشان است، عبور کرده و با اراده‌ای قوی خود را تا اوج بلند موفقیت‌ها می‌رسانند و در میان این موضوع جنسیت هم دخیل است و تقریبا برای مردان این محدودیت کمتر است زن هر چه تلاش کند و نتیجه ببیند مردم تعجب می‌کنند و گاهی هم زیر سوال می‌رود ولی از نظر من حصاری را که زن به‌عنوان محدودیت شکسته و در اجتماع عرض اندام کرده است و با فعالیت‌های پیگیر و مستمر نام خود را درخشان کرده است، در واقع خمیره واقعی خود را نمایانگر کرده که چگونه مثبت ورز خورده است؛ پس نتیجه این سوال این است که محدودیت می‌تواند انسان را به هر سمتی هدایت کند و این بستگی به شخصیت و جوهره و اصالت فرد دارد که تلاش‌هایش را چگونه و به چه سمتی هدایتگر باشد.

با توجه به رشد روزافزون شاعران و داستان‌نویسان زن، چه جایگاه و نقشی برای زنان در عرصه ادبیات قائل هستید؟
خوشبختانه یا بدبختانه این آمار در قشر بانوان چشمگیر و فراگیر است؛ خوشبختانه از آن جهت که اراده چنین زنانی که بدون نیاز به تحسین‌های توخالی برای هدف ارزشمند خود پیش می‌روند و بدبختانه از آن جهت که عده‌ای کورکورانه و تنها به امید کسب شهرت و ارضای هوس‌هایشان این کار را با دید بازاری ارزیابی کرده‌اند و غافل از آسیب‌هایی هستند که به قشر هنر مند وارد می‌کنند ولی به جرات می‌گویم همه آنان نافع برای جامعه ادبی ما نیستند و این معضل بیشتر در عرصه نویسندگی مشهود است که با انتخاب عنوان‌هایی زیبا برای جلد کاری بس بی‌محتوا و کم‌ارزش ارائه می‌دهند و ناشران هم که همیشه خدا به فکر منافع خود هستند، به چنین کارهایی میدان می‌دهند و با در اختیار گرفتن کتابی مفت ضربه اصلی را بر ادبیات ما وارد می‌کنند. من بارها در تمامی مصاحبه و سخنرانی‌ها به این نکته قابل تامل اشاره کرده‌ام ولی حرف زدن‌ها و شعار دادن‌ها دوای درد و مرهمی بر زخم دل هنرمندان واقعی و زحمت‌کشیده نیست، باید اقدامی عملی صورت بگیرد، زیرا همین‌ها کار ارزشمند بانوی دیگری را کم‌ارزش می‌کنند و معدود کتابخوان‌ها را هم به سوی کتاب‌های خارجی سوق می‌دهند ولی از منظر این‌که بانوان با کارهای هنری خوبی همچنان می‌درخشند، جای مباهات و غرور دارد ولی تر وخشک‌ها به‌شدت دارند به پای هم می‌سوزند، زیرا الان تمجید و تحسین یک استاد برای جوانی آرزو شده و احساس می‌کنند بدین طریق که چاپ کتابی از آنان است، در همه جا قد علم می‌کنند و دارای اعتبار می‌شوند، در حالی که هنرمند واقعی به تمجید و تحسین احتیاجی ندارد به انتقاد از سوی ناقدان قوی احتیاج دارد تا شاخه و برگ‌های هنری‌اش قوت بگیرد و ریشه‌اش تنومند شود... من برای فعالان ارزشمند کشورم که از جنس زنان واقعی در این راه رنج کشیده هستند، ارزش قائلم و در آغازین فعالیت‌شان تا آنجا که در توانم بوده، یاری‌شان کرده و مشوق‌شان بوده‌ام و اگر خدا عمر و توانایی بدهد همچنان در خدمت هموطنان هنرمندم خواهم بود. 

سخن پایانی؟
این سخت‌ترین قسمت حرف زدن و جواب دادن است وقتی که عده‌ای بی‌خیال احساسات و زحمات نویسنده شده و فقط شعار می‌دهند و با نادیده گرفتن تلاش‌های شبانه‌روزی آنان این حرفه را کار آسانی می‌دانند و در پی انتقادهای بی‌اساسی هستند تا خدشه به کار هنرمندان وارد کنند؛ کتاب‌هایی در سطح جامعه هست که مولف برای تالیفش ضمن این‌که زمان زیادی صرف نکرده است، بلکه به زحمت و دردسر زیادی هم نیفتاده است، در جایی که نویسنده‌ای برای بیرون دادن اثری سال‌ها وقت و انرژی صرف کرده است، تحقیق و پژوهش انجام داده است، عمر و جوانی داده است. به زمان نقد که می‌رسد، می‌گویند او هم کتاب دارد، این هم دارد تفاوت‌ها را از نظر کیفی و کمی کار در نظر نمی‌گیرند و چقدر در این فضای متشنج حق‌کشی‌ها می‌شود، کاش نویسندگان تعهد و ایمان کاری را رعایت کنند، کاش باورهایمان را آلوده زیاده‌خواهی‌ها و بد‌خواهی‌ها نکنیم، کاش احترام، عزت، تعهد و شرف قلم را رعایت کنیم و به مقدس بودن آن احترام بگذاریم و در این عرصه به باورها و تعهداتمان پایبند باشیم، کاش در همه زمینه‌ها حقوق انسانی را رعایت بکنیم، به‌خصوص در عرصه هنر و فرهنگ که همه نویسندگان به قلم و رسالتش واقف هستند؛ جایگاه هنرمند، به‌خصوص صاحبان قلم ویژه و والا است، بیایید این برتر بودن را مفت به پای شهرت‌های کاذب و رسم و نشان‌های دروغین نفروشیم و یک هنرمند خوب و متعهد، ساده و بی‌ریا برای مخاطبانمان باشیم که فردا همین صاحبان قلم در پیشگاه خلق و خدا پاسخگو خواهند بود.
برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، نويسنده ، كتاب ، رمان ، ادب
نام:
ایمیل:
* نظر: