الهام بهروزی
موسیقی در ایران قدمتی به درازای تاریخ دارد. این هنر پستیها
و بلندیهای فراوانی را طی کرده تا به امروز رسیده است. بدیهی است موسیقی (غنا) در
دوران صفویه بهدلیل رسمی شدن مذهب شیعه و گرایش سلاطین صفوی به مذهب و دین، رو به
افول نهاد. این هنر تنها در قالب مداحی، تعزیهخوانی، نقالی، شاهنامهخوانی
و... توانست حیات خود را حفظ کند و در عصر قاجار هم افتان و خیزان پیش آمد تا به دوره
پهلوی رسید.
این هنر در دوره پهلوی روی تازهای از زندگی را تجربه کرد و
با همراه شدن با برخی از جریانات سیاسی- اجتماعی، بعد اعتراضی به خود گرفت و آثار
چندی هم با این مضمون و روایت از دل آن بیرون آمد. موسیقی در جریان پیروزی انقلاب
اسلامی نیز در کسوت سرودهای پرشور با مردم در تغییر ساختار حاکمیت همراه شد. این
هنر در دوران پس از انقلاب با همه محدودیتها و سختگیریهای شرعی به برخی از
ژانرهای خود، اما توانست جانی دوباره بگیرد و کمکم فضا را برای رشد و توسعه خود
فراهم کند. این هنر در ادامه روندی که شروع کرده بود، رنگ و بویی سیاسی به خود
گرفت تا جایی که در مناسبتهای سیاسی مثل انتخابات ریاستجمهوری، مجلس شورای
اسلامی و شورای شهرها به ابزاری کارامد برای تبلیغات و جذب مردم به دفاتر انتخابااتی
درآمد.
افزون بر این، موسیقی دستمایهای برای برخی از نامزدهای
انتخاباتی برای رایآوری شد. آنها با استفاده از محبوبیت موسیقی نزد مردم، قولهایی
را پیرامون رشد و ترقی این هنر و حمایت از اهالی موسیقی دادند که شوربختانه بسیاری
از این حرفها در حد وعده و شعار باقی ماند و کمتر روی تحقق به خود دیدند. این هنر
اما با همه این بیمهریها به حیات خود ادامه داد و نه تنها در مناسبتهای فرهنگی
و سیاسی نمودی پررنگ یافت، بلکه در رخدادهای اجتماعی نیز به ابزاری موثر برای
مطالبهگری و کنشمندی بدل شد. نمونه آن را در اعتراضات دو سه ماه گذشته دیدیم که
آثاری با موتیفهای زن و زندگی در ژانرهای مختلفی تولید شد تا بدین شکل همصدایی
خود را با مردم معترض در مطالبهگری نمایان سازد.
در این میان اما، موسیقی، سیاسیبازی خود را در این برهه
تنها با انتشار چند قطعه اعتراضی نشان نداده، بلکه بیشتر هنرمندان این عرصه بهمنظور
همدلی با مردم در این روزهای گران (در اثر شدت یافتن تحریمها و سوءمدیریتها)
اینک روزه سکوت اختیار کردهاند و در این زمینه بهشدت متضرر شدهاند، در حالی که
هیچگونه حمایتی هم از آنها نمیشود. همین مساله موجب انتقاد برخی از موسیقیدانان
به رویهای شده که جامعه موسیقی در پیش گرفته است.
علی رهبری یکی از منتقدان این رویه است. این موسیقیدان و
رهبر ارکستر که در حال حاضر به دلیل همراهی با اپرای مارینسکی سن پترزبورگ بهعنوان رهبر دائم در روسیه بهسر
میبرد، در گفتوگویی با ایسنا گفت: روی صحنه نرفتن هنرمند به ضرر هیچکس نیست، مگر خودش! اعتراض
هنرمندان به مشکلات موجود و البته همراهی و همدردی آنها با مردم، حق مسلم آنها
است؛ زیرا هنرمند احساساتی است و وقتی احساسات مردم را میبیند تحت تأثیر قرار میگیرد.
ولی آنچه را که متوجه نمیشوم این است که هنرمند هنرش را عرضه نکند و به روی صحنه
نرود. درست مانند این است که آشپز آشپزی نکند و رفتگر هم خیابانها را تمیز نکند. هنر یک موسیقیدان،
روی صحنه نمایان میشود و ممانعت از این حضور تنها به خود هنرمند آسیب میزند. اما
بدتر از اینکه یک هنرمند روی صحنه نرود، تهدید آنها برای روی صحنه رفتن است.
رهبری سپس این سوالات را مطرح کرد: «روی صحنه نرفتن
هنرمندان موسیقی آن هم در مملکتی که موسیقی همیشه با دشواری همراه بوده، خیلیها
آرزو داشتهاند موسیقی نباشد و استادان بزرگی مانند روح الله خالقی و حسین دهلوی
برای ماندن موسیقی تلاش و مبارزه کردهاند، چه تأثیری داشته است که هنرمندان در
اعتراض به اتفاقاتی که افتاده خودشان موسیقی را تحریم کردهاند؟ این امر چه تغییری
را باعث میشود؟ اگر تالار وحدت را ببندند یا ارکستر سمفونیک را منحل کنند چه
خواهد شد؟ آیا مردم بابت منحل شدن ارکستر سمفونیک اعتراض خواهند کرد؟ نه! اتفاقا
کسی متوجه نخواهد شد.»
وی با تاکید بر اینکه نرفتن روی صحنه به جز اینکه ممکن است
فقط به خود موسیقیدان لطمه بزند، برای مردم تفاوت چندانی ندارد، افزود: بهخصوص
مردمی که اصلا موسیقیدانها را خیلی جدی نمیگیرند و بسیاری از آنها ما را مطرب میدانند.
اینکه هنرمندان احساس خود را به عنوان موسیقیدان مطرح کنند، اصلا اشتباه نیست ولی
اگر مثلا خود من به عنوان رهبر ارکستر از کارم کناره گیری کنم به کجا کمک خواهد
کرد و چه اثری خواهد داشت؟ البته هر جایی هم که این اقدامات اثر داشته باشد، مطمئن
باشید در ایران اثری نخواهد داشت؛ چون همیشه در ایران با موسیقی مخالفت شده و این
اقدامات تنها مشکلی را به مشکلات دیگر اضافه میکند. وقتی هنرمندان
سرشناس صحنه را ترک میکنند، خطری که حوزه موسیقی را تهدید میکند این است که شاید
هنرمندان در سطح پایینتر جای آنها را بگیرند.
این رهبر ارکستر در خصوص انتقادهایی که از حضورش در روسیه
میشود، توضیح داد: در این باره باید بگویم که من به روسیه نرفتهام، بلکه به نزد
والری گرگیف، به شهر چایکوفسکی و به اپرایی رفتهام که بزرگترین اپرای دنیا است و
بزرگان موسیقی برای اولین بار آثار خود را در آنجا اجرا کردهاند. من در این اپرا
با بهترین موسیقیدانهای دنیا کار میکنم و موسیقی آهنگسازان شرقی را از ترکیه،
تاجیکستان و ارمنستان به روی صحنه میبرم. به عقیده من حضورم در این اپرا بالاترین
قدمی بوده که میتوانستم برای ایران بردارم.
به گفته وی، از «بی بی سی» به من ایراد گرفتند که چرا به
روسیه که با اوکراین وارد جنگ شده است، رفتهام؟ پاسخ من به این سوال این بود که
وقتی انگلیسیها و امریکاییها بغداد عراق را به طرز خیلی بیرحمانهای بمباران میکردند
و ۱۵۰ هزار نفر را کشتند، من در انگلیس رهبر ارکستر بودم، پس میبایست دیگر کشورها
همان زمان من را تحریم می کردند. همچنین اگر قرار بود جایی را تحریم کنیم، باید طی
همان سالها، امریکا و انگلیس را تحریم میکردیم. اگر این اتفاق افتاده بود این
حرف امروز موضوعیت داشت.
رهبری با بیان اینکه از طرفی اگر بخواهید باتوجه به پیشینه
تاریخی هر کشور تصمیم به حضور در آنجا بگیرید، به هیچ کجای اروپا نمیتوان رفت،
چون هر کدام از کشورهای اروپایی از بلژیک گرفته تا آلمان، همه مشکلات بزرگ و اساسی
دارند، تاکید کرد: مخالف تحریم به هر شکلی است؛ تحریم یعنی شکنجه کردن. تمام تحریمهایی
که در سالهای اخیر دیدهایم به هدف اصلی خود نرسیدند و هدف آنها مردم معمولی
شدند. هر تحریمی در هر جا فقط موجب شده که مردم بها بدهند. همچنین زشتترین کاری
که یک هنرمند میتواند انجام دهد، این است که یک هنرمند دیگر را تحریم کند.