صبایی‌قدیمی

برچسب ها - صبایی‌قدیمی
لادن صهبایی‌قدیمی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
کِز کرده بود کنار دیوار، نوارِ نورِ زیر در رفته‌رفته کم‌سو می‌شد. شب دیگری در راه بود اما دیگر صدای باران نمی‌آمد. با ‌وجود این، سرد بود. خیلی سرد و هنوز گرسنه‌اش بود. چانه‌اش را گذاشته بود سر زانوهایش و گوش‌هایش را تیز کرده بود. غریبه باز هم می‌آمد؟ می‌آمد و برایش باز کمی نان می‌آورد؟ این بار که می‌آمد کمتر می‌ترسید، شاید جرات می‌کرد برود جلو. شاید جرات می‌کرد بپرسد چرا اینجاست.
کد خبر: ۱۱۰۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۲