الهام بهروزی
هنر معجزه میکند و به زندگی رنگ و بویی متفاوت میبخشد؛
حتی اگر کاستیها دست به دست هم بدهند تا زندگی را در ذهن کمرنگ و کماهمیت جلوه بدهند ولی در نهایت این هنر و بازیهای نقوش و خطوط و تصاویر صوت و ندا است که انسان
را از نژندی و یاس میرهاند و به او شوری دوباره برای شروعی متفاوت اما هیجانانگیز
میدهد. شاید این روزها بیشتر نام «sma» را که یک بیماری نادر است، شنیده باشید. بیماری که ژنتیکی بوده و بهصورت عصبی-نخاعی پیشرونده است
و با گذر زمان شدت بیشتری میگیرد.
چند مدت پیش که به کلاس نقاشی میرفتم در یکی از کلاسهای
آموزشگاه با دختری نقاش و هنرمند که درگیر ویلچر بود، مواجه شدم، دختری که تا
چشمانم به او افتاد با لبخندی زیبا و مهربانی تمام پذیرایم شد و با گفتن «سلام»،
دوستیمان آغاز شد. او نازنینزهراست که خیلی خوب نقاشی میکشد و خیلی خوب هم حرف
میزند و امید و شادی در چشمان مشکیاش موج میزند.
نازنینزهرا زائری کلاس چهارم است و ۱۱ ساله، او که بهدلیل ابتلا به بیماری ژنتیکی «sma» هیچگاه نتوانسته
است راه رفتن را تجربه کند؛ ولی با آموختن مهارتها و پرورش تواناییهایی که
خداوند در وجودش قرار داده است، سعی کرده روی دیگر زندگی را پذیرا باشد و با روحیه
بالا و امید، لحظه لحظه زندگیاش را رنگی و شاد ترسیم کند. نازنینزهرا امروز به یک
نقاش موفق بدل شده است. وی در خصوص چگونگی روی آوردنش به نقاشی به بامداد جنوب
گفت: من پیش از اینکه به کلاس نقاشی بیایم، به خواست مادرم در کلاس «چرتکه» شرکت
میکردم؛ اما با وجود مقامها و موفقیتهایی که در این کلاس بهدست آوردم ولی اصلا
نمیتوانستم با آن ارتباط بگیرم و درنهایت از مادرم خواستم که مرا دیگر به این
کلاس نبرد! از سوی دیگر، بیشتر به نقاشی جذب شدم و مدام نقاشی میکشیدم. وقتی
دیدم که نقاشی را دوست دارم، با کشیدن نقاشیهای خوب و قشنگ، سعی کردم مادرم را
قانع کنم که من را در کلاسهای نقاشی نامنویسی کند.
وی در ادامه با بیان اینکه مادرم وقتی ذوق و شوق مرا در
نقاشی کشیدن دید، تصمیم گرفت که مرا در کلاس نقاشی کودک و نوجوان ثبتنام کند،
افزود: با کمک خانم حبیبی، مربی نقاشیام ابتدا تکنیک مدادرنگی را شروع کردم؛ اما
بعد از چند جلسه با تشویقها و همراهی او، تکنیک گواش را انتخاب کردم و خیلی زود
توانستم نقاشیهای بهتری روی بوم بکشم.
نازنینزهرا با اشاره به موضوعات مورد علاقهاش در نقاشی
تصریح کرد: من اوایل بیشتر گل میکشیدم ولی در ادامه به کشیدن ساحل و دریا و دشتهای
سبز علاقهمند شدم؛ چون دریا و طبیعت به من آرامش میدهند. اصلا وقتی نقاشی میکشم
انگار دارم با نقاشی صحبت میکنم.
وی در خصوص تاثیر مربی نقاشیاش در پیشرفت کارش توضیح داد:
حضورم در کلاس نقاشی خانم حبیبی باعثشده که بهتر رنگها را بشناسم و بهتر سایه
بزنم. همچنین نحوه قلممو گرفتن، تکنیک رنگآمیزی و تمیز نقاشی کشیدن را هم به من
یاد داده و خیلی خوشحالم که مربی دلسوزی مثل او دارم.
نازنینزهرا که آرزو دارد در آینده هم نقاش حرفهای بشود و
هم دندانپزشک، ادامه داد: از وقتی نقاشی میکشم، با علاقه بیشتری درس میخوانم،
چون ذهنم با نقاشی آرام میشود؛ البته مدتی است که دوست دارم نقاشیهای کارتونی
بکشم تا بهصورت کتاب چاپ شوند. خیلی دوست دارم داستان دختری را کنار دریا یا یک
مزرعه در قالب نقاشی بکشم.
این دختر نقاش پرانگیزه که علاقه زیادی به نماز خواندن دارد
و معتقد است که وقتی نماز میخواند به خدا نزدیکتر است، گفت: همیشه آرزو میکنم
که خدا مرا همینطوری که هستم، حفظ و نقاشیهایم را بهتر کند.
برپایی نمایشگاه نقاشی، آرزوی دیگر نازنینزهراست که دوست
دارد هرچه زودتر این آرزویش محقق شود، او در این خصوص گفت: تا الان پیش نیامده که
در نمایشگاهی شرکت کنم؛ ولی آرزو دارم که خدا هرچه زودتر این آرزویم را برآورده
کند.
نازنینزهرا در ادامه خود را قدردان زحمات و حمایتهای بیدریغ
پدر و مادرش دانست و گفت: نگهداری از من کار دشواری است؛ اما با وجود این، پدر و
مادرم همیشه با عشق و محبت به من انگیزه میدهند و کمک میکنند. مادرم زانودرد
شدید دارد ولی با مهربانی ولیچر من را جابهجا
و روی پلهها حمل میکند. همینطور پدرم همیشه حامی من بوده است و من فقط
میتوانم برای جبران این مهربانی دستشان را ببوسم و برایشان دعا کنم.
وی در خصوص وضعیت
خاصی که دارد، گله ندارد، نازنینزهرا در پایان گفت: پدر و مادرم آنقدر مهربان
هستند که هرگز احساس نمیکنم، مشکلی دارم و من از آنها یاد گرفتم همیشه مهربان و امیدوار
باشیم و دوستهایم را خیلی دوست داشته باشم و اگر بتوانم به آنها کمک کنم.
رحیمه خدری، مادر نازنینزهرا هم در این میان گفت: نازنینزهرا
در نوزادی کاملا سالم بود حتی در پنج ماهگی چهار دست و پا حرکت میکرد اما از ۹
ماهگی که کمکم باید راه میافتاد، متوجه شدم وقتی میایستد از زانو به پایین
اختیاری ندارد و تعادلش را از دست میدهد. او را پیش پزشکهای زیادی بردیم؛ اما
متاسفانه هیچکدام نتوانستند بیماری او را تشخصی بدهند تا اینکه او را تهران
بردم، آنجا از نازنینزهرا آزمایش ژنتیک گرفتند و آن را به آلمان فرستادند، پس از
یک ماه نتیجه آزمایش اعلام و مشخص شد که نازنین مبتلا به بیماری «sma» است؛ بیماری ژنتیکی که در کودکان زیر دو سال درمانپذیر است اما
آن زمان داروی آن در ایران موجود نبود و بهدلیل گرانی دارو هم ما توان خرید آن را
ازکشورهای دیگر نداشتیم! البته زمانی هم که به ما گفته بودند، از سن مفید نازنینزهرا
برای درمان گذشته بود. آن زمان از هزار نفر یک کودک به این بیماری مبتلا میشد اما
امروز خیلی زیاد شده است. پرشکان میگویند، یک بیماری ژنتیکی است! این در حالی است
که من پیش از باردار شدن سر نازنینزهرا، آزمایش ژنتیک هم داده بودم و گفته بودند
که برای باردار شدن مشکلی ندارم!
وی در ادامه به چگونگی علاقهمند شدن نازنینزهرا به نقاشی
توضیح داد: زمانی که سر نازنینزهرا باردار بودم، خودم علاقه شدیدی به نقاشی
داشتم، چون آن زمان کارهای خواهر بزرگ نازنین را انجام میدادم. جالب است که
نازنینزهرا تا پیشدبستانی اصلا علاقهای به نقاشی نداشت، حتی از کشیدن یک دایره
ساده هم فراری بود؛ ولی وقتی به کلاس اول رفت، معلمی داشت که نازنینزهرا خیلی به
او علاقه پیدا کرد و دیدم که این علاقه باعث شده که نازنین خودش را در نقاشی پیدا
کند و کمکم از روی کارتونها و عکسهای کارتونی در موبایل نقاشی میکشد.
مادر نازنینزهرا در ادامه با بیان اینکه یک روز که داشتم
او را به کلاس چرتکه میبردم که اصلا هم به آن علاقه نداشت، تابلو یک آموزشگاه
نقاشی در همان نزدیکی دیدم، افزود: به آن آموزشگاه رفتم و در خصوص شرایط نازنینزهرا
توضیح دادم که خوشبختانه آنها شرایط نازنین را پذیرفتند و اینگونه شد که نازنینزهرا
نقاشی را به صورت جدی شروع کرد.
وی در پایان یادآور شد: همان زمان که تازه متوجه بیماری
نازنینزهرا شده بودیم به ما گفتند که او تا دو سالگی بیشتر عمر نمیکند؛ اما به
لطف خدا، نازنین من الان به یک دختر یازدهساله پر امید تبدیل شده است. پیشرفت او
در نقاشی مرا خیلی خوشحال کرده است و آرزو میکنم که او را در جای خیلی بالایی
ببینم چون او برای پیشرفتش خیلی تلاش میکند.
در ادامه مربی نقاشی نازنینزهرا هم در خصوص توانمندی وی در
نقاشی کشیدن گفت: نازنینزهرا وقتی زمستان سال گذشته برای اولینبار به کلاس نقاشی
آمد، همان روز نخست، با مداد رنگی از او تست گرفتم، متوجه شدم که دست توانایی در
ترسیم خطوط و نقاشی کشیدن دارد و متوجه تفاوت او با هنرجوهای دیگرم شدم. از اینرو،
پس از گذشت چند جلسه از حضورش، با رضایت و علاقه خودش کار را با گواش شروع کردیم.
خیلی عالی و با ظرافت کارش را با گواش و آن هم با طرحهای سخت شروع کرد و
خوشبختانه به خوبی از عهده نقاشی این طرحها برآمد. با توجه به توانمندی و علاقهای
که در نازنینزهرا در نقاشی دیدهام، شک ندارم که در صورت استمرار در نقاشی او یک
نقاش موفق و بزرگ خواهد شد.
ایده حبیبی در ادامه به تمایل نازنینزهرا به برپایی
نمایشگاه نقاشی اشاره کرد و افزود: برای تحقق این خواسته هنری او، منتظر هستیم
کرونا ریشهکن شود تا در دوران پساکرونا یک نمایشگاه نقاشی از آثار نازنینزهرا و
سایر هنرجوها برگزار کنیم.
به گفته وی، خوشبختانه شرایط خاص جسمانی او اصلا بر روند
کار و روحیهاش تاثیر سوئی نگذاشته است. نازنینزهرا خیلی پر انرژی هست و همیشه به
دوستانش انرژی میدهد. برای مثال، بارها شده که هنرجوهای دیگر وقتی نقاشیشان خراب
میشود، نازنینزهرا آنها را تشویق میکند و به آنها اطمینان میدهد که نقاشیهای
شما خیلی زیبا شده است. من همیشه با دیدن این رفتار او شگفتزده میشوم که چقدر
زندگی را از دریچه زیبایی میبیند و در روحیهبخشی به دیگران مهارت دارد و پرامید
است. افزون بر این، همیشه مودب و پرعاطفه است و دارای مهارت فوقالعادهای در
روابط اجتماعی است.
حبیبی که بیش از ۲۰ سال است که نقاشی به کودکان آموزش میدهد
و دانشآموخته رشته گرافیک است، در خصوص کیفیت آثار نازنینزهرا بیان کرد: چون
زیاد روی کارهایش تمرکز میکند (شده برای یک کار سه یا چهار روز وقت گذاشته)
بنابراین همیشه نقاشیهای باکیفیت و چشمنوازی میکشد. ذهن خلاق و شناخت خوبی از رنگها
و تسلط کافی در کشیدن نقوش و سایهزدن دارد. از اینرو همیشه کارهایش تمیز و
زیباست.
وی در پایان در خصوص نقش والدین نازنینزهرا در پیشرفت کاریاش
توضیح داد: من پیش از این هنرجوهایی با معلولیتهای جسمی- حرکتی و ذهنی داشتهام
اما پدر و مادرشان بعد از مدتی نتوانستند ادامه بدهند ولی پدر و مادر نازنینزهرا
در این هفت یا هشت ماهی که نازنینزهرا به کلاس آمده نه تنها خسته نشدهاند؛ بلکه
با جان و دل و مشتاقانه او را بدون حتی یک جلسه غیبت به کلاس میآورند و دائم او
را تشویق میکنند. قطعا این حمایتها در پیشرفت او نقش شگرفی ایفا میکند.