چرا سعودیها کوتاه آمدند؟
قیس قریشی
به هر میزان که به سرانجام برجام نزدیک میشویم، کشورهای حاشیه
خلیج فارس بیشتر بهدنبال تفاهم با ایران هستند؛ چراکه باور دارند و مدام در اندیشکدههایشان
گفته میشود که ما برگ برندهای در مقابل ایران نداریم. بنابراین این سیاستهای
غلط دربار سعودی و هیات حاکمه جدیدش بود که در این چند سال منشا و گره اصلی مشکلات
چه با ایران، چه در منطقه مانند رابطه با ترکیه و حتی عراق، سوریه و لبنان بود. در
خصوص گفتوگو با ایران نیز آنجایی کار گره خورد و مذاکرات طولانی شد که سعودیها
فکر کردند رفتار ایران با متحدانش همانند آنها ناشی از نگاهی بالا به پایین است،
در صورتیکه رفتار ایران با متحدانشان خیلی رفتار متوازنی است و احترام نقش بزرگی
دارد.
سعودیها بر اساس تفکر خودشان معتقدند ایران میتواند به
متحدانش دستور بدهد مانند خودشان که به عبدربه منصور هادی بگویند برو و برود و هر
دستوری را اجرا کند. فکر میکنند رفتار ایران هم این چنین است و برای مثال سردار
قاآنی میتواند تلفن را بردارد و به سیدعبدالملک حوثی بگوید امروز باید شروط سعودی
را بپذیرید؛ چراکه ما در حال مذاکره هستیم و ایشان هم گوش میکند. زمان زیادی برد
که ریاض متوجه شود مناسبات ایران و متحدانش اینگونه نیست که از ایران انتظار
داشته باشند جنگ یمن را با یک تلفن بهنفع سعودیها خاتمه دهد و این بزرگترین شرطی
بود که در طول مذاکرات تا اینجا بر فضای تفاهم سایه انداخته بود.
انتظار سعودیها این بود که برای ما دیکته کنند و شرط
بگذارند که به انصارالله دستور بدهید که شرایط ما را بپذیرند، در لبنان دخالت نکنید،
در عراق دخالت نکنید و این نگاه و جهانبینی دربار سعودی کار را برای هرگونه تفاهم
و هرگونه نزدیکی میان دو کشور سخت میکرد که خوشبختانه امروز شاهد ایجاد نوعی واقعبینی
در ریاض هستیم که ایران نیز نقش سازندهای در آن دارد؛ چراکه بارها در مذاکرات و
به واسطهها گفته بود که هرگونه تفاهم میان سعودی و انصارالله از سوی ایران مورد
حمایت قرار خواهد گرفت. یکی دیگر از دلایل ایجاد این واقعبینی نیز خروج امریکا از
افغانستان و دهنکجی این کشور به درخواستهای کشورهای حوزه خلیج فارس برای حضور در
روند مذاکرات برجام و در نظر نگرفتن خواستههای فرابرجامی آنها است؛ چراکه به آنها
گفته شده احیای برجام اولویت سیاست خارجی واشنگتن است. در نتیجه این ناامیدی موجب
شده است تا کشورهای حوزه خلیج فارس با لیدری سعودی به فکر این باشند که مشکلاتشان
با ایران را حلوفصل کنند.
آنطور که رسانههای عربی وانمود میکنند، ایران به این
مذاکرات مشتاقتر است؛ درست نیست. این موضوع چند زاویه دارد؛ سعودیها را نمیتوان
از فرآیندهایی که در کاخ سفید و سیاست خارجی این کشور اتفاق میافتد، جدا کرد به این
معنا که همیشه نگاهشان به سیاست امریکا در قبال ایران، سیاست امریکا در قبال
منطقه و اولویتهای امریکا است که مناسباتشان را در قبال کشوری مانند ایران یا حتی
ترکیه چگونه تنظیم کنند. بنابراین منطقی است که مقداری دست به عصا راه بروند یعنی
هرگاه که دولت امریکا به تفاهم با ایران نزدیک شده، ما نیز به تفاهم با سعودی نزدیکتر
شدهایم و هر چه چشمانداز تفاهم ایران و امریکا دورتر شده نیز شاهد پا پس کشیدن ریاض
در مذاکرات دوجانبه بودیم.
اینکه ایران به کاهش تنش مشتاقتر است نشان از واقعبینی بیشتر
تهران دارد که در سوال اول اشاره کردم که متاسفانه جهانبینی محمد بنسلمان و هیات
حاکمه عربستان سعودی مخصوصا نسبت به ایران کاملا اشتباه بوده و به همین دلیل هم
کمتر منازعهای را در این هشت سال میان ایران
و سعودی شاهد بودیم که در آن سعودیها دست بالا را داشته باشند. با این حال بهنظر
میرسد از زمانی که برای کشورهای حاشیه خلیج فارس مشخص شده که غرب آسیا دیگر اولویت
ایالات متحده نیست و آن حمایت، کمک و چتر امنیتی که سابق بر این از سوی این کشور
دریافت میکردند را ندارند، ضرورت ارتباطگیری با ایران و حلوفصل مسائل دوجانبه
همان قدر که برای ایران محسوس است، برای سعودیها هم محسوس و ملموس شده است.
منطقی است که سعودیها با توجه به همه ناکامیهایی که در جبهههای
مختلف مقابل ایران داشتهاند و برای اینکه اتحادیههایشان دچار فروپاشی نشده و
متحدانشان به ایران روی نیاورند، به رسانهای کردن تفاهماتشان با ایران تمایلی
ندارند. همچنین اینکه ریاض همچنان در رسانههایش بر تداوم اختلاف با ایران تاکید
دارد به اعتقاد من تنها بهدنبال مصرف داخلی و نگران پیامد احتمالی رفع اختلافات
با ایران در منطقه و حتی دربار سعودی است؛ چراکه ایرانستیزی یکی از ارکان سیاست
خارجی ولیعهد عربستان است و بارها بر این موضوع تاکید داشته تا جایی که اعلام کرد
ما بهدنبال کشاندن جنگ به داخل جمهوری اسلامی ایران هستیم. در نتیجه عقبنشینی
ناگهانی از این سیاست نهتنها در داخل بلکه در میان لابیهای حامی وی و اتحادهای
منطقهای هزینه ایجاد خواهد کرد.