بامدادجنوب- هدی خرمآبادی: روی ویلچر نشسته است. بوشهر را بهخاطر دریا و سکوت نسبیاش بسیار دوست دارد. تقریبا از 110 کشور دنیا بازدید کرده و این بار به ایران آمده است. در تهران نزد دوستش مهدی اخوان بوده و دو روز است که به بوشهر آمده. به او گفتهاند بوشهر روزنامه دارد و او هم تمایل داشته که از دفتر روزنامه در بوشهر بازدید کند.
راس ساعت1:30 دقیقه گیوم به همراه دو دوست ایرانیاش به دفتر روزنامه آمدند. 40 سال دارد. روی ویلچر نشسته است. درباره این موضوع از او میپرسم که میگوید در یک سانحه رانندگی چنین اتفاقی برایش افتاده است. ملاکی، یکی از همراهان گیوم به او میگوید در ایران هم آسیبهای اینچنینی بهعلت تصادف بالاست که او هم در تائید صحبت ملاکی میگوید در فرانسه هم آمار تصادفات، نه به اندازه ایران اما مطرح است. گیوم ساعت شش شام مختصری میخورد و ساعت نه شب هم میخوابد تا صبح با انرژی به سیر و سیاحت خود بپردازد.
گیوم با تامل و علاقه وافری که در چشمانش موج میزند، با وسواس خاصی صفحات روزنامه را ورق میزند و اطلاعاتی درباره صفحات روزنامه میپرسد. میگوید گمان نمیکردم دفتر روزنامه بدین شکل باشد، به نظرم میآمد که دفتر روزنامه در بوشهر باید کوچک باشد اما خب نسبتا بزرگ است.
از قضا یکی از نسخههای روزنامه را که عکس یک آن، عکس آقای روحانی و رئیسجمهور کره جنوبی بود، میبیند. با هیجان خاصی به عکس اشاره کرد و با لهجه خاص و شیرین خودش گفت: «روحانی، کره جنوبی». درباره نحوه برخورد مردم بوشهر از او پرسیدم که خندهای کرد و گفت: مردم بوشهر، بسیار صمیمی، خونگرم و میهماننواز هستند. در بوشهر احساس غریبی نمیکنم. دریا را خیلی دوست دارم و در بوشهر به من خیلی خوش میگذرد.
رضا ایجاب، یکی از دو همراه گیوم، درباره نحوه آشنایی با گیوم میگوید: گیوم جانسانی، آدم بسیار جالبی است. من برای تقویت زبان خارجه که مرتبط با رشته تحصیلیام است، همیشه بهدنبال توریستها و افرادی هستم که بدین طریق زبان خود را تقویت کنم تا اینکه با گیوم آشنا شدم. گیوم تاکنون چندین فیلم و مستند ساخته و من پس از دیدن یکی از فیلمهایش توانستم با او ارتباط برقرار کنم.
گیوم در ادامه در خصوص سفرهایش اینگونه به ما گفت: پس از گرفتن دیپلم دیگر درس نخوانده و تمام وقت خود را به سیر و سفر پرداخته است. همانند دیگر توریستها علاقه چندانی به بازدید از مکانهای تاریخی ندارد بلکه نگاهش همچون نگاه ژان ژاک روسو، نگاهی است که دوست دارد همان واکنش افراد را نسبت به محیط پیرامونیشان در نظر بگیرد و از آنها مستند بسازد. هر چند که نامزدش از آمدن او به ایران راضی نبوده و به هشدار داده که در ایران امنیت نیست اما گیوم معتقد است که امنیت در ایران بسیار بالاست. در کنار نامزد نگران گیوم، مادر گیوم که او هم یک توریست و جهانگرد علاقهمند است، هیچ نگرانی از سفرهای پسرش به ایران نداشته، چراکه ایران را خوب میشناسد.
ایجاب در ادامه یادآور شد که بهندرت پیش میآید که توریستها را به منزل پدری ببرد اما از آنجا که گیوم بسیار انسان جالب، خاص و قابل اعتمادی بوده او را به خانه پدریاش برده است.
او میگوید: گیوم پس از آنکه میخواست برای تشکر با مادرم دست بدهد و مادرم به او گفته که در ایران نباید با خانمها دست بدهی، این موضوع برایش کلید خورده که در ایران بین مدرنیته و سنت رقابتی وجود دارد که با آمدن به بوشهر و مشاهده بافت قدیم و جدید، این امر برایش بهعینه ثابت شده است. به نظر گیوم، بوشهر ماکتی از این رقابت (رقابت بین مدرنیته و سنت) است.
در ادامه از گیوم درباره غذای مورد علاقه و اتفاقات جالبی که در بوشهر برایش افتاده میپرسم.
-کدام غذای بوشهری را بیشتر دوست داری؟
- با اشتیاق خاصی میگوید «ماهی».
چه رفتاری در بوشهر و در کل در ایران برایت عجیب یا جالب است؟
شیوه رانندگی در ایران برایم بسیار عذابآور است. بوق زدنهای بیش از حد و غیرمعمول اضافی ماشینها و حتی تلفن صحبت کردن هنگام رانندگی. البته او توضیح میدهد که این اتفاق در بوشهر نسبت به تهران و شیراز کمتر برایش نمود داشته است.
پس از گپ و گفتی خودمانی و صمیمی با گیوم و همراهانش، نوبت به انداختن عکس یادگاری شد. گیوم سریع یک نسخه روزنامه بامداد را در دست میگیرد... .
پس از آن رضا ایجاب به ما گفت: فضای دوستانه و صمیمی دفتر روزنامه برایش بسیار جالب بوده و او روز خوبی را سپری کرده است.
گیوم رفت و یک نسخه روزنامه را هم بهعنوان یادگاری با خود برد و معتقد بود که این روزنامه برای او مرور خاطرات شیرین و خوب او در بوشهر خواهد بود. گیوم در ادامه سفرش به کنگان رفت. قرار است پس از آن به بندر عباس برود و بعد هم دبی.
گردشگران در هر حوزهای، سفیران فرهنگی کشورها هستند که نحوه رفتار، واکنشها، دید و بازدیدها و ریز و درشت سفرهای خود را از مناطق مورد نظر ثبت کرده و آن را به دیگران منتقل میکنند. از طریق همین گفتمانها و دید و بازدیدهاست که میتوان به راز انسانیت در ورای مرزها با وجود همه تفاوتهای فرهنگی پی برد. اینکه انسانها در هر کجای دنیا احساست و عواطف مشابهی دارند که همین عواطف و احساسات مشابه آنها را در اقصینقاط دنیا به یکدیگر پیوند میزند.