صنعت نفت، گاز و پتروشیمی کشور این روزها بسیار مورد توجه است، به ویژه از زمانی که بوی پول و ثروت از آن به مشام رسید، بویی که به شدت مشامهای تیز در عرصه قدرت را به خود جلب کرد تا امروز شاهد پیچیدهترین لابیها، رایزنیها و واسطهگریها برای انتخاب نه تنها مدیران عامل که برای انتخاب مدیران میانی تا آبدارچی در این صنعت هستیم.
به گزارش پایگاه خبری بامداد 24 ؛ با نگاهی به تاریخ 115 ساله صنعت نفت ایران، از زمانی که نخستین چاه نفت فوران کرد تا زمانی که خطوط انتقال ساخته شد و سپس پالایشگاه آبادان به بهرهبرداری رسید، مداخله نفت در عرصه سیاسی ایران کاملا مشهود و غیرقابل تردید است. چه آن زمانی که رضاشاه به زعم خودش تصمیم گرفت تا حق ایران را از شرکت نفت ایران و انگلیس بگیرد و بعدها ناچار شد تا نه تنها امتیاز دارسی را تمدید کند، بلکه تن به پذیرش خواستههای بیشتری بدهد تا زمانی که مدیران این شرکت در همه تحولات دهه 1320 ایران نقشآفرینی کرده و پوندهای انگلیسی نقش مهمی در آمدن و رفتن دولتها ایفا کردند.
شاید بزرگترین مداخله شرکت نفت ایران و انگلیس در کودتای 28 مرداد بود؛ اما نفت با حضور بیش از پیش خودش در اقتصاد و سیاست ایران به عنصری بیبدیل برای توسعه تبدیل شد و به همین دلیل همه در تلاش بودند تا به این منشأ قدرت و ثروت نزدیک شوند. در حالی که توسعه نفتی ایران در پیش از انقلاب بیشتر ناشی از حضور کنسرسیوم و صرفاً صادرات نفت بود، اما پس از انقلاب و با پایان جنگ تلاش برای توسعه صنعت نفت بیشتر شد! این تلاشها اما به حضور بیش از پیش نفت در اقتصاد کشور و سرنوشت مردم منجر گردید و شاهد حضور افراد بیربط، سیاسی، نظامیان و حتی وابستگان درجه چندم مسوولان کشوری در وزارت نفت بودیم.
در دهه 1370 و حتی سالهای ابتدایی دهه 1380 به دلیل نبود شبکههای اجتماعی و رسانههای قدرتمند، کسی چندان از این جابجاییها باخبر نمیشد و از آنجایی که بزرگترین مجموعه صنعتی کشور یعنی پارس جنوبی در آغاز راه توسعه خود بود، حساسیتها روی حضور افراد چندان زیاد نبود. تشکیل شرکتهای نفتی مانند پتروپارس که از دل همان نیاز برای توسعه پارس جنوبی متولد شدند و بعدها به اصلیترین مرکز انتقال مدیران تبدیل شد تا شکلگیری صدها شرکت ریز و درشت دیگر نشان داد که توزیع پول و تولید ثروت چگونه میتواند باعث ایجاد لابیهای قدرتمند در عرصه صنعتی شود که زندگی مردم به آن گره خورده بود.
قرار نیست اینجا درس تاریخ بدهیم، اما دولت محمود احمدینژاد را باید ابتدای تلاشی مدیریت شده برای ورود صدها فرد بیربط و غیرمسوول به صنعت نفت کشور بدانیم، کسانی که صرفاً به دلایل ایدئولوژیک و وابستگی به پایگاه انتخاباتی احمدی نژاد وارد این صنعت شدند و هنوز هم ردپای آنها در این صنعت به وضوح میتوان دید. ریشه ناکارآمدی و روابط غلطی که در دولت دوم احمدی نژاد در صنعت نفت کشور (اعم از گاز و پتروشیمی) گذاشته شد در هر دو دولت شیخ حسن روحانی به شکل دیگری چنان تقویت شد که مطالعه حضور برخی افراد در جایگاههای مدیریتی این صنعت آدم را حیرتزده میکند!
در واقع، در همین دوران بود که پتروشیمیها بر سر زبانها افتاده و تلاش برای تقسیم غنائم شروع شد؛ هر یک از وزارتخانهها برای خودش هلدینگهای تشکیل داده بود و این هلدینگهای خصولتی محل رفت و آمد افرادی شد که جای پای پر از نابلدی آنها همچنان در این صنعت پررنگ است، مدیرانی آمدند که کاملاٌ سیاسی بودند و افرادی جایگاه گرفتند یا پروژههای کلان که هیچ وقت مدیریتی در این سطح نکرده بودند. هر چند انتظار میرفت با رفتن دولت روحانی و آمدن دولت رئیسی این وضعیت کمی بهبود پیدا کند، اما ناگفته پیداست که اوضاع وزارت نفت و صنایع وابسته به آن تا چه اندازه بغرنج بود! رنجی که امروز هم متاسفانه بر این صنعت مستولی است.
اما برآمدن دولت چهاردهم باز هم افق را روشنتر نکرد، بلکه این افق چنان تاریک و پر از ابهام است که نوشتن و گفتن در موردش آزاردهنده است. دولتی که در ساختارش یکپارچه نیست و همین مساله هم باعث شده تا شاهد باشیم که باز هم صنعت نفت، گاز و پتروشیمی کشور به محل زورآزمایی باندهای قدرت و ثروت تبدیل شوند؛ جایی که هر کسی زور بیشتری داشته باشد میتواند گزینه خودش را بر مسند قدرت بنشاند. خبرهایی که از وزارتخانههای مختلف به گوش میرسد سختی دعوا را نمایان میکند، در حالی که کسی واقعاً نمیداند که دستهای پشت پرده تا چه اندازه در حال دریدن یکدیگر هستند!
به عنوان مثال در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در کمتر از یک سال از حضور دولت چهاردهم تغییرات گسترده و بیسابقهای در سطح هلدینگها و مجموعههای مرتبط با حوزه اقتصادی صورت گرفته که به شکل عجیبی کشمکش لابیها را نمایان میکند. هر چند دوست نداریم که به صورت مصداقی به این مساله اشاره کنیم، اما متاسفانه در سایر وزارتخانهها نیز اوضاع بر همین منوال است! این روزها خبرهای بسیاری از تغییرات و جابجاییها در صنعت پتروشیمی کشور به گوش میرسد، خبرهایی که تایید میکند جریانهای قدرت و ثروت در تاریکخانه قدرت نشسته و در حال تقسیم غنایم هستند و بیچاره مردمی که نظارهگر این وضعیت هستند. مثلا برخی از معاونان وزیر کار، مسوولیت خود را رها کرده و شبانهروز در حال معرفی گزینههای مدنظر خود برای مدیریت برخی از پتروشیمیهای بزرگ هستند! این مساله را به خوبی میتوان در روابط و رفاقتهای برخی از معاونان و مدیران نزدیک به میدری مشاهده کرد که به قول معروف دارند تشکیلاتی! کار میکنند. به نظر میرسد که نیاز به رسیدگی جدی در این زمینه وجود دارد تا چنین افرادی که در این دولت به پست و مقامی رسیدهاند و شغل و ماموریت خود را رها کردهاند، دست از چنین اقدامات نادرستی بردارند.
هر چند دوست ندارم در این زمینه از فرد یا افراد خاصی اسم ببرم و به دلیل شرایط خاص کشور تلاش کرده و میکنیم تا فضا را آرام نگه داریم، اما میشود روزانه از خبرهای پشت پرده جنگ تقسیم ثروت گزارشهای ریز و درشتی نوشت تا مردم بهتر بدانند که اوضاع از چه قرار است، مدیرانی که در حال هزینهکرد وحشتناک برای بقا در سمت هستند و افراد دیگری که لابیهای سنگینی میکنند تا شاید بتوانند جایی برای خود باز کنند. در این میان اوضاع در بخش قابل توجهی از صنعت پتروشیمی کشور به دلیل مدیران ضعیف، سفارششده، حضور فامیلهای سببی و نسبی میتواند از این هم بدتر باشد. شاید در روزهای آینده در این زمینه خبرهایی را منتشر کردیم و شما بهتر در جریان قرار گرفتید!