کاپشن امریکایی خان عمو
کد خبر: ۶۳۲۴
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۸ - ۱۶ آذر ۱۳۹۵

کاپشن امریکایی خان عمو

دیروز اتفاق جالبی برام افتاد و مانده بودم که بخندم، گریه کنم، بزنم تو سر خودم یا سرم و بزنم به دیواری، دری، ستونی، خلاصه هر چی که گیر بیاد.
امین بندری:
دیروز اتفاق جالبی برام افتاد و مانده بودم که بخندم، گریه کنم، بزنم تو سر خودم یا سرم و بزنم به دیواری، دری، ستونی، خلاصه هر چی که گیر بیاد.
با این حال، آخرین و مهم‌ترین تصمیمی که گرفتم این بود که دل و بزنم به دریا و یکی دو کلمه صحبت کنم شاید مشکلی از مشکلات موجود حل شد و آب‌ها به آسیاب برگشت. حالا شما می‌فرمائید منظور من چه شخصیت مهمی است، مشخص است که این شخصیت بسیار والا و ارزشمند کسی نیست جز حضرت خان‌عموی گرانقدر که این روزها در بلاد فرهنگ به‌سر برده و با گرین‌کارتی که دارد می‌تواند به‌عنوان شهروند دشمن درجه یک کشور هر جا دلش بخواهد برود و بیاید و اینجا هم که رسید، دستش در دست از ما بهتران باشد و هی بگوید مرگ بر امریکا...!

حالا این که بماند، دیروز تماس گرفته و درخواست‌های بسیار نابجایی هم داشته است. می‌گوید اینجا تو نیویورک هزینه‌ها خیلی زیاد است! من هم دیگه داره پولم ته می‌کشد و تا عمو ترامپ را نبینم تاکید نکنم که این لامصب برجام نافرجام را پاره نکرده و به سرنوشت توافقنامه الجزایر تبدیل نکند، ول‌کن نخواهم بود و به وطن بازنخواهم گشت.
حالا این عموی ضدامریکایی!! ما مثلا چه درخواستی داشت؟ می‌گوید اینجا تو امریکا کاپشن امریکایی که ما تو ایران تنمون می‌کنیم، گیر نمیاد!!! هر جا رفتم پرسیدم می‌گویند این متعلق به دوره جنگ‌های ویتنام است و فقط تو موزه‌ها پیدا می‌شود. نمی‌دانم حالا کشور دوست و برادر چین تولید می‌کند یا تولیدی در خود کشور عزیزمان ایران دارد، اما به هر جهت این کاپشن امریکایی را سریع‌تر پست کنید تا به یکی دو تا موزه بدهم شاید برداشتند و خرجی چند روز دیگرمان درآمد!!!

گفتم خان عمو جان، مسخره‌بازی در نیار. اولا که پول شما به این سادگی ته نمی‌کشد، دوم آنکه ما کاپشن پست‌کن نیستیم که بیاد امریکا چون بعدا پولش رو حساب نمی‌کنی، اگه می‌خوای به برادر حسین بگو تا یکی دو تاش رو داره برات بفرسته. آخرش هم زیاد دلت و خوش نکن، این امریکایی‌ها کاپشن الکی که تو موزه نمی‌ذارن. باید تن یه سربازی، افسری، کسی بوده باشه و تو جنگ حضور داشته که بیارن تو موزه بزارن. وگرنه خودت که دستت تو کاره، از چین چند کانتینرش رو وارد می‌کنند.
بدون آن‌که فکر کند گفت: پسر جان، تو چه کار به این کارا و حرف‌ها داری، کاری که بهت می‌گم انجام بده. اینجا موزه‌ای رو پیدا کردم که رئیسش آشنا دراومده، شاید بخت ما گرفت و این کاپشن امریکایی که یه عمری تنمون کردیم و گفتیم مرگ بر امریکا رو شش هفت هزار دلاری آبش کردیم، قول می‌دم دنگ خودت رو هم بدم....
الان خان عمو چند روزیه که منتظره کاپشن دستش برسه، منم گذاشتم دیوار مهربونی... .

برچسب ها: بامدادیه ، طنز ، کاپشن
نظرات بینندگان