تئاتر ایران در یک سراشیبی بسیار تند قرار گرفته است
کد خبر: ۷۲۳۳
تاریخ انتشار: ۰۸ : ۱۹ - ۰۲ اسفند ۱۳۹۵
علیرضا کوشک‌جلالی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:

تئاتر ایران در یک سراشیبی بسیار تند قرار گرفته است

تئاتر از جمله هنرهایی است که همواره از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. بامداد جنوب در گزارش پیش، قسمت نخست گفت‌وگوی علیرضا کوشک‌جلالی، کارگردان مطرح تئاتر را به چاپ رساند و در این شماره نیز بخش دوم و پایانی این گفت‌وگوی صمیمانه را منتشر خواهد کرد.
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
تئاتر از جمله هنرهایی است که همواره از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. بامداد جنوب در گزارش پیش، قسمت نخست گفت‌وگوی علیرضا کوشک‌جلالی، کارگردان مطرح تئاتر را به چاپ رساند و در این شماره نیز بخش دوم و پایانی این گفت‌وگوی صمیمانه را منتشر خواهد کرد. بدیهی است که وقتی نام این کارگردان مطرح بیان می‌شود، ناخودآگاه ذهن‌ها به سوی خدمات ارزنده وی در حوزه تئاتر شهرستان‌ها معطوف می‌شود. این کارگردان سخت بر این باور است که هر آنچه خداوند در وجود او قرار داده است، باید به دیگران منتقل کند تا انرژی‌ها و اطلاعات یکجا نماند و از بین نرود. او رنج سفر و دوری از خانواده را به جان خریده تا دین خود را به هنر فاخر تئاتر ادا کند. کوشک‌جلالی که امروز نامی آشنا در تئاتر آلمان و ایران است، نگاه بسیار ویژه‌ای به حوزه آموزش تئاتر دارد. او که سال‌هاست خاک صحنه خورده، دردهای امروز تئاتر ایران را می‌شناسد و نیک می‌داند یک دست صدا ندارد و با شعار دادن هم نمی‌توان حال این هنر ارزشی را خوب کرد، بلکه باید در سیاست‌ها و برنامه‌‌ریزی‌های این حوزه تغییراتی ایجاد شود. تئاترهایی تولید شود که مخاطب را سردرگم نکند و بتواند پای آنها را به سالن نمایش باز کند. 

اما در این میان، توجه علیرضا کوشک‌جلالی به آموزش هنرمندان تئاتری شهرستانی بسیار قابل تامل است. او به‌منظور نمایش توانمندی و خلاقیت هنرمندان شهرستان‌ها و تبادل تجربیات فرهنگی (میان ایران و آلمان)، از آثاری که در شهرستان‌ها با هنرنمایی هنرمندان آنجا تولید می‌کند، فیلم تهیه می‌کند و افزون بر اجرای عموم این آثار نمایشی در داخل کشور، آنها را برای حضور در جشنواره‌های معتبر تئاتری آلمان نیز ارائه می‌کند. به همین دلیل سال گذشته موفق شده جایزه افتخاری سال تئاتر شهر کلن را بگیرد، جایزه‌ای که بسیار باارزش است و هر سال به یک نفر تعلق می‌گیرد. او در حال حاضر پل ارتباطی بین تئاتر ایران و آلمان است. این کارگردان باتجربه در گفت‌وگوی پیش خود با بامداد جنوب در خصوص انگیزه‌اش از تولید تئاتر در شهرستان‌ها، سختی‌های کارش، عواملی که باعث انگیزه وی به ادامه این کار می‌شود، آرمانش در تئاتر که همانا رسیدن به جهانی بدون جنگ است و... سخن گفت. علیرضا کوشک‌جلالی همچنین در آن مصاحبه تاکید کرده بود که وطنش «صحنه تئاتر» است، چون می‌تواند تمام رویاهایش را در آنجا پر و بال بدهد و به آرامش برسد. او تمام سختی‌ها را به جان می‌خرد تا شاید بتواند قدمی برای تئاتر این سرزمین بردارد. دغدغه علیرضا کوشک‌جلالی، نگارنده را به این نتیجه رسانده است که هنرمند واقعی کسی است که در هنرش نه محدودیت می‌شناسد و نه معلولیت. او در مسیرش که رو به اوج است، دست دیگر همسفران خویش را گرفته و با طمانینه و بردباری آنها را از گردنه‌ها، سراشیبی‌ها و فرازها عبور می‌دهد و چهره حقیقی هنر را به آنها نمایان می‌کند. او ثابت کرده است که هنرمند با دغدغه‌هایش می‌تواند بزرگ باشد و این سختی‌هاست که از انسان یک چهره می‌سازد. شما را به خواندن ادامه این گفت‌وگو دعوت می‌کنم.

وقتی تولید یک اثر نمایشی را آغاز می‌کنید، چه احساسی دارید؟
ببینید تولید نمایش مثل بچه‌دار شدن است. همان‌طور که‌ یک مادر نه ماه جنین را در شکم خود نگهداری می‌کند و درد زیادی را متحمل می‌شود، یک کارگردان هم برای تولید اثرش سختی‌ می‌کشد، ولی در کنار آن درد و سختی، عشق هم وجود دارد و همین عشق باعث می‌شود که‌ درد را تحمل کرد، من هم هر زمان که‌ یک اثر نمایشی تولید می‌کنم برایم حکم یک زایمان دارد، یعنی الان احساس می‌کنم «رومئو و ژولیت» در وجود من در حال شکل‌گرفتن است و وقتی که‌ درد یا فشار کاری‌ام زیاد می‌شود، به فکر سقط جنین (رها کردن کار ) می‌افتم اما دوباره با دیدن بچه‌ها به خودم امیدواری می‌دهم و کار را ادامه می‌دهم و کاملا مواظبم که‌ جنین سقط نشود.

این آثار پس از تولید قرار است در کجا به اجرا در آیند؟
بستگی به کیفیت آثار تولید شده دارد، البته در وهله اول این‌گونه برنامه‌ریزی شده است که‌ این آثار در خود استان بوشهر و شهر دیّر به روی صحنه برود، در وهله دوم سعی دارم از اجرای عموم کار یک فیلم باکیفیت تهیه کنم و آن را با خود به آلمان ببرم حالا آنجا فیلم را می‌بینند یا خوششان می‌آید و از اثر دعوت می‌کنند یا نه استقبال نمی‌کنند. به‌هرحال من تلاش خودم را می‌کنم. در دوره‌های پیش کار «رومئو و ژولیت» را که در تبریز کار کرده بودم، به آلمان دعوت شد. در این میان مهم‌ترین هدف من از تولید آثار نمایشی در شهرستان‌ها، این است که‌ تجربیات خودم را به هنرمندان منتقل کنم و این آثار در شهرستان‌ها به روی صحنه برود تا مخاطب شهرستانی با کارهای کلاسیک بیشتر ارتباط برقرار کند.

وضعیت تئاتر ایران را چگونه می‌بینی، روبه افول یا رو به پیشرفت؟
سال‌هاست که‌ ذهنم درگیر این موضوع است و متاسفانه تئاتر ایران در یک سراشیبی بسیار تند قرار گرفته است یا به عبارتی دچار یک سونامی وحشتناک شده و این خیلی دردناک است. من آثاری را که به جشنواره‌های معتبر چون فجر و... راه می‌یابند، به دو دسته تقسیم می‌کنم؛ یک دسته تئاترهای سوپرروشنفکرانه پست‌مدرن است که‌ خیلی از آنها به فرم‌هایی توجه دارند که سال‌هاست اروپا از آنها گذر کرده است. این کارگردانان یک‌سری آثاری تولید می‌کنند که‌ فقط عده خاصی از تماشاچیان از آن لذت می‌برند. البته ممکن است اینها هم نمایش را درک نکنند ولی به‌خاطر این‌که کم نیاورند، تظاهر می‌کنند که‌ آن را درک کرده‌اند و شوربختانه هر چه مفاهیم این کارها گنگ‌تر باشد، طرف می‌پندارد که خیلی حرفه‌ای است. این کارگردانان سیستم «سوسک ‌کردن» تماشاچی را در پیش می‌گیرند و مخاطب دائم فقط چیزهای عجیب و غریب می‌بیند که اصلا نمی‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند و لذت ببرد، در حالی که به گفته برشت: «ما تئاتر می‌بینیم که از آن لذت ببریم». متاسفانه داورانی هم که برای این جشنواره‌ها انتخاب می‌شوند اصرار دارند کارهای این‌چنینی به جشنواره راه یابد. بنابراین وقتی یکی دو جوان شهرستانی همه به جشنواره می‌آیند و می‌بینند که کارهای روشنفکرانه پست‌مدرن در جشنواره برگزیده می‌شوند وقتی به شهر خود برمی‌گردند چشم بسته به تولید آثاری این‌چنینی می‌پردازند، در حالی که در آلمان این‌گونه نیست. کارهای فاخری تولید می‌شود که توده مردم از آن استقبال می‌کنند. شما ببینید شهر کلن یک میلیون و صد نفر جمعیت دارد ولی حدود ۵۰ تا ۶۰ سالن نمایش و بین ۹۰۰ تا پنجاه یا شصت نفر هم مخاطب تئاتری دارد، آنجا کارهایی تولید می‌شود که یک استاد دانشگاه با خانواده‌اش می‌آید آن را می‌بیند و یک سبزی‌فروش همه می‌آید؛ یعنی تئاتر جزء سبد خانوار آنهاست اما ما در این زمینه بسیار عقب هستیم و نیاز به فرهنگ‌سازی داریم و دسته دوم هم آثار نمایشی است که آنها را کارهای گلریزی می‌نامم. همان کارهای طنز و بدون محتوایی که در جنگ‌های شادی اجرا می‌شود. نمایش‌هایی که گاه چنان سخیف است که‌ متعجب می‌شوم چگونه به آن مجوز اجرا داده‌اند، البته در آلمان هم چنین ژانرهایی دیده می‌شود ولی خیلی کم. متاسفانه در ایران کارگردانان معدودی داریم که کارهای مردمی تولید می‌کنند؛ یعنی آثاری که‌ فرد با خانواده به تماشای آن بنشیند. در حقیقت، ستون فقرات تئاتر ما به‌شدت ضربه خورده است و نیاز به یک بازنگری جدی دارد.

آیا به شعار «تئاتر برای همه» اعتقاد دارید؟
خیر، زیرا «تئاتر برای همه» فقط یک شعار است. همان‌طور که‌ در خیلی از زمینه‌ها داریم شعار می‌دهیم. در تئاتر باید به فکر تولید آثار «مخاطب‌پسند» باشیم. در آن صورت است که‌ این شعار معنا پیدا می‌کند، در حالی که تئاترهایی که در کشور دارد تولید می‌شود بیشتر مخاطبان نمی‌توانند با آنها ارتباط برقرار و اصلا آنها را درک کنند.

سخن پایانی؟
در پایان باید بگویم، اگر این هنرمندان عاشق نبودند من لحظه‌ای نمی‌توانستم این کمبود امکانات و شرایط سخت کاری را تحمل کنم. البته این عشق یک‌طرفه نبود بلکه من هم عاشق آنها هستم و همین‌که توانستم در این مدت اندک داشته‌هایم را در اختیارشان قرار بدهم، خیلی خوشحال هستم، یک ضرب‌المثل یهودی می‌گوید: «شما وقتی روی یک نفر تاثیر می‌گذارید، مثل این است که‌ روی یک دنیا تاثیر گذاشته‌اید». همین که‌ بتوانم یک نفر را نجات بدهم انگار یک دنیا را نجات داده‌ام. من آدم ایده‌آلیستی نیستم بلکه رئالیست و واقع‌بینم. بنابراین وقتی از این بچه‌ها نظم می‌خواهم، آنها نمی‌توانند این نظم را به من بدهند، چون در جامعه‌ای بزرگ شده‌اند که‌ منظم نبوده است. به همین دلیل تلاش کردم نظم در کار را به آنها بیاموزم. در جامعه ما، آدم‌ها یکدیگر را دور می‌زنند، با هم روراست نیستند، مدام یکدیگر را در انتظار می‌گذارند، زیادی اسیر حاشیه شده‌اند و از اصل درمانده‌اند ولی من تمام تلاشم این است که‌ هنرمندان تئاتر را سر اصل مطلب بیاورم و به آنها روراستی، صداقت، نظم و خوش‌قولی را بیاموزم.

نظرات بینندگان