ادبیات هزار و چندین ساله فارسی ادبیات محافظه‌کاری است
کد خبر: ۸۱۰۳
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۱۹ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۶

ادبیات هزار و چندین ساله فارسی ادبیات محافظه‌کاری است

شعر فارسی از آغاز پیدایش تا به امروز شعر محافظه‌کاری وشعر محافظه‌کاران بوده است، هم از لحاظ محتوا و مضمون و هم از لحاظ فرم و شکل. در متون نثری هم با چنین برنامه‌ای روبه‌رو هستیم. می‌گویید نه بیایید سر یک میز، پشت درهای بسته یا باز با هم بحث کنیم.
|بخش اول|
بامدادجنوب- عباس اوجی‌فرد:
شعر فارسی از آغاز پیدایش تا به امروز شعر محافظه‌کاری وشعر محافظه‌کاران بوده است، هم از لحاظ محتوا و مضمون و هم از لحاظ فرم و شکل. در متون نثری هم با چنین برنامه‌ای روبه‌رو هستیم. می‌گویید نه بیایید سر یک میز، پشت درهای بسته یا باز با هم بحث کنیم. قبول نمی‌کنید، نکنید، من روشن‌تان می‌کنم که وضع از چه قرار است. اول نکاتی را در همین شروع کلام برای همه روشن کنم، چراکه بحث ما تا آخر بر سر این دو نکته پیش می‌رود و انجام می‌گیرد.

 کلمات محافظه‌کاری و محافظه‌کاران محصول دوره جدید است و در دوران طولانی ادبیات فارسی نه کاربرد ادبی داشته و نه کاربرد عملی در میان مردم یا اصلا به فکرشان نمی‌رسیده است و یا نیازی برای استفاده از این کلمات برای توجیه افکار و عملکرد خود در هر زمینه‌ای نمی‌دیده‌اند ولی در هر صورت کلمات محافظه‌کاری و محافظه‌کاران که در اصل از یک ریشه هستند، بار معنایی سنگینی را تا به امروز در نثر و شعر فارسی به دوش کشیده‌اند که جنبه‌ها و نتایج مثبت و منفی آن همراه با هم بوده است که تاوان و خسارت آن را هم شاعران و نویسندگان پس داده‌اند و هم مردم و نتایج مثبت آن بیشتر شامل حال پادشاهان، امیران و وزیران دوره‌های مختلف ادبیات فارسی بوده است که بر جامعه حکومت می‌کرده‌اند و اما نکته بعدی. در همین آغاز کار، من در اینجا اتمام حجت می‌کنم و دهان یاوه‌گویان را می‌بندم که تعدادشان هم تا بخواهی خیلی زیاد است و حوصله جر و بحث با این‌گونه افراد را ندارم و زود هم سردرد می‌گیرم نه این‌که خدای نکرده منیژیت دارم، نه! می‌خواهم با چشم باز و راه و روش صحیح و منطقی در این بحث‌ها بیایم جلو و نه تنها برای این بحث که برای هر بحثی آستینم را بالا زده‌ام و خارج از این مساله، شما جماعت مرا خوب خوب می‌شناسید و با قلمم کم و بیش آشنا هستید.

 نظام خلقت چه با شعوری غیبی و چه به‌طور تصادفی پدید آمده باشد، تمام موجودات را متفاوت و متمایز از هم آفریده است، نمونه آن انسان‌ها هستند. انسان‌ها از لحاظ افکار، اخلاق و گفتار مثل هم نیستند که با همدیگر هم تفاوت‌هایی دارند و هم شباهت‌هایی و در این شکی نیست. تا حالا شده ودیده‌ایم که دو یا سه نفر زن و یا مرد، از لحاظ ظاهری، شکل و شمایل شبیه هم هستند، عین هم هستند، انگار سیبی که آن را دو قسمت کرده باشند وگاهی آنها را با هم اشتباه می‌گیریم و صدا می‌کنیم ولی این هر دو مرد و یا این هر دو زن، یکی نیستند؛ یعنی این یکی زن آن یکی زن نیست، یا این مرد آن یکی مرد نیست که این همه به هم شبیه هستند، فقط شبیه هستند اما جسم و روح این یکی با آن یکی جدا است و این شباهت‌های ظاهری ما را به اشتباه می‌اندازد که آن دو زن و یا آن دو مرد یکی هستند که در واقع این‌گونه نیستند- در آثار ادبی و هنری نیز به چنین وضعیت‌هایی مشابه و متفاوتی بر می‌خوریم. یک عده‌ای از شاعران و نویسندگان مثل هم می‌نویسند، انگار روی دست هم نگاه می‌کنند و آثار خود را می‌نویسند وعده‌ای دیگر متفاوت با نویسندگان و شاعران دیگر قلم و زبان خود را می‌گردانند؛ یعنی این‌طور بگویم که این‌طور بنویسم که هر شاعر و نویسنده‌ای دارای یک نوع اندیشه و سلیقه خاص و یا عمومی است که آثار خود را با توجه به مقتضیات زمان و مکانی که در آن قرار گرفته و با توجه به حال و هوای خود، پدید می‌آورد و پرداختن به آثار ادبی آنها می‌تواند راه را هم برای خود شاعران و نویسندگان باز و آنها را با کیف وکم کارشان آشنا کند و هم مخاطبان با اصول اندیشه و ذوق و سلیقه این سخنوران، چیزهایی دستگیرشان می‌شود.

دوره‌های مختلفی را نیز که شاعران و نویسندگان در آنها زندگی می‌کنند با دیگر دوره‌ها یکی و همسان نیستند و پراز فراز و نشیب‌های زندگی بوده است و در اینجا به خود شاعر و نویسنده بر می‌گردد از لحاظ ذاتی و روحی که آیا خود را با شرایط آرام و ناآرام این محیطی که در آن واقع شده، می‌تواند وفق دهد یا نه. می‌تواند از خود سازگاری نشان بدهد یا نه و در اینجاست که بحث محافظه‌کاری و سازگاری و تندروی و ناسازگاری پیش می‌آید و خود را در ادبیات هر دوره‌ای نشان می‌دهد و اینجاست که شاعران و نویسندگان باید امتحان پس بدهند. البته بحث ما بر سر تائید و یا عدم تائید هیچ شاعر و نویسنده‌ای در این زمینه نیست؛ هر افکار و اندیشه و احساس و سلیقه‌ای که می‌خواهند داشته باشند، این قضیه مربوط می‌شود به آن جبر تاریخی، جغرافیایی و محیطی و اجتماعی که بر مردم یک جامعه و به‌خصوص بر شاعران و نویسندگان و هنرمندان  دانشمندان آنها واقع شده است که در اینجا باز به این نکته می‌رسیم که آیا این شاعران و نویسندگان و هنرمندان و دانشمندان تاب و تحمل فشارهای تاریخی و اجتماعی را دارند یا از زیر بار این مشکلات شانه خالی می‌کنند و راه دیگری می‌روند؟ یعنی این‌که راه مسالمت‌آمیز و آسان‌تری را در برخورد با این ناملایمات پیدا می‌کنند برای ادامه زندگی خود.

ادبیات هزار و چندین ساله فارسی، یک ادبیات محافظه‌کاری، ملاحظه‌کاری و بدتر از آن مداحی و روضه‌خوانی بوده است و این برای ادبیات و سخنوران بزرگ شعر و نثر فارسی می‌تواند یک معضل و یک ننگ و عیب به حساب آید. البته این موضوعات وسایل محافظه‌کاری و مداحی تنها مربوط به ادبیات ایران نبوده است. در کشورهای عربی و اروپایی و دیگر قاره‌ها نیز با نویسندگان و شاعرانی برخورد می‌کنیم که قسمتی از آثار ادبی خود را در این راستا به رشته تحریر در آورده‌اند. شاعران مشهور دوره اعراب مثل اِمروالقیس، فرزدق، ابونُواس، حسان‌بن ثابت که هر کدام به شیوه خود به مدح روسا و بزرگان قبایل خود می‌پرداختند. در اروپا نیز وضع به همین منوال بوده است. ویلیام شکسپیر برای اجرائی شدن نمایشنامه‌هایش و برای این‌که مهر تائیدی الیزابت ملکه را روی آثار خود به همراه داشته باشد، ارتباطی صمیمانه و تنگاتنگ با دربار انگلستان داشت و یا سر فیلیپ سیدنی شاعر برجسته ادبیات انگلیسی و مداح ملکه الیزابت اول در دربار سلطنتی از مقام شامخی برخودار بوده است و می‌دانید که در دربار انگلستان از این ملکه الیزابت‌ها بسیار بوده است و اکثر شاعران و نویسندگان را به طرف خود می‌کشیده‌اند و آنها را به نان و نوایی و مقامی می‌رساندند.

به تاریخ ادبیات ایران مراجعه کنید، همه چیز می‌آید دستتان. نخست این‌که تمام آغازگران شعرفارسی از رودکی‌سمرقندی گرفته که شعر فارسی رسما از وی شروع شد تا شاعران دوره‌های بعد که به عصر حاضر می‌رسد، افکار و مضامین و محتوای خود را از شاعران عرب می‌گرفتند که در همسایگی ایران قرار داشتند. برای این کار راه باز بود و زمینه نیز فراهم. پادشاهان و امیران این سرزمین‌های ایران و عرب با هم در ارتباط بوده‌اند و از لحاظ عقاید مذهبی به همدیگر خیلی نزدیک و در زمینه تبادل اندیشه آنجا که ادبیات به بیان می‌آید، می‌توانند هر کدام تاثیرگذار باشند که بیشترین سهم تاثیر‌پذیری را ادبیات ما به خود اختصاص داده است.
در شعر فارسی که محتوا و مضامین عاشقانه و عارفانه، موضوع مداحی، پند و اندرز، دیدگاه‌های فلسفی از جبر و اختیار گرفته تا دنیا‌گریزی جای خود را باز کرده‌اند و در ادبیات به اوج خود رسیده‌اند. مبدا و منشا این افکار و احساس‌ها شاعران عرب بوده‌اند که در کار شعر و نثر از شاعران ایرانی همیشه جلو و پیشگام بوده‌اند، چراکه اعراب شعر را زودتر از ایرانیان آغاز کرده بودند و دارای تجاربی هنگفت و شگفت در ادبیات بوده‌اند؛ چه در محتوا و مضامین شعری چه در شکل و قالب آن. همان‌گونه که در دوره معاصر نیز ادبیات ما چه شعر، چه رمان، داستان و نمایشنامه، همه هستی خود را از محتوا و شکل از غرب گرفته است و ما در ادبیات از آغاز تا کنون راه اقتباس و تقلید را رفته‌ایم و ذاتا از خود چیزی نداشته‌ایم که دیگران از ما اقتباس و تقلید کنند؛ اگر هم به دو مورد برخورد می‌کنیم اصلا به چشم نمی‌آید که بالفرض حافظ در بعضی جاها روی گوته شاعر آلمانی تاثیر گذاشته است و یا اقبال جهانی از ترجمه رباعیات عمرخیام که از سوی ادوارد فیتزجرالز انگلیسی صورت گرفته، برای ادبیات هزار و چندین ساله ما موارد نادری به حساب می‌آید. دیگر آن‌که قرآن که کتابی مقدس و مشترک بوده است بین ایرانیان و اعراب، مطالعه و مطالب آن تاثیر بسزایی بر شاعران و نویسندگان هر دو قوم گذاشته است و چون قرآن با زبان عربی آمده است.

 نویسندگان و شاعران عرب از مطالب و محتویات و شیوه بیان قرآن بیشترین استفاده را به‌طور مستقیم برده‌اند و در کنار آن تاثیر این شاعران و اندیشمندان عرب، ابوالعلا معری، ابو نُواس، متنبی، بَشاربن بُرد، ابولیلی حسان‌بن عبدالله الجعدی‌الحامری معروف به نابغه الجعدی و دیگر شاعران عرب بر شاعران فارسی‌زبان نباید به آسانی و به‌آرامی گذشت، چراکه شاعران فارسی زبان نیز به شکل تضمین، اخذ و اقتباس، توارد و به‌طور کلی تقلید چه در محتوا و چه در فرم مایه‌های فکری و محتوایی شعر اعراب را در اشعار خود به‌کار می‌گرفتند، نه این‌که این شاعران و نویسندگان ایران از خود اندیشه و احساسی نداشته‌اند، بلکه اندیشه‌ها و احساسات خود را در مدارس، خانقاه‌ها و دربارهای سلطنتی آن زمان‌ها به کمک مطالعه در دیوان شاعران عرب‌زبان به تکامل می‌رساندند. ادبیات هزار و چندین ساله فارسی لااقل تا دوره مشروطیت، اوضاع وخیم و تحولات جامعه در دوران خود را منعکس نکرده است و به یک ادبیات محافظه‌کاری از نوع مداحی، صوفی‌گری و درون‌گرایی محض روی آورده است. 
آیا مردم آن زمان‌ها هم مثل شاعران و نویسندگان خود به کنج عزلت و خانقاه‌ها پناه می‌بردند و خود را تسلیم قضا و قدر می‌کردند و خود را دلخوش به توهمات و خیالات واهی و پوچ می‌کردند نه! هرگز این‌گونه نبوده است. 

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، ادبیات ، فارسی ، شعر
نظرات بینندگان