
امام على (ع) میفرماید: «عُقولُ الفُضَلاءِ في أطرافِ أقلامِها؛ خردهاى دانشمندان، در نوك قلمهاى ايشان است».
در روایت از امام صادق (ع) آمده است که نخستین چیزی که خداوند آفریده است، قلم است. بدون شک خداوند با آفرینش قلم به بشر لطف زیادی کرده است، چراکه انسان به کمک قلم توانست ناگفتهها، درونیات، اندیشه و تفکرات و تجربیات خود را مکتوب کند. امروز وقتی به تاریخ نگاه میکنیم، میبینیم که این مورخان، نویسندگان و ادبا بودهاند که با خلق آثار خود نقش موثری را در حفظ فرهنگ و تمدن بشری ایفا کردهاند.
نویسندگان و اهالی قلم همواره یکی از قشرهای تاثیرگذار در هدایت جریان فکری جامعه بهشمار میروند، چراکه این قشر با قلم خود میتوانند در همه حوزهها تحولآفرین ظاهر شوند. بنابراین همیشه اهالی قلم در جامعه از جایگاه ویژهای برخوردار بودنه و البته همیشه با توجه به اینکه خواهان آزاداندیشی محض هستند، مورد بیمهری واقع شدهاند.
قلم در ایرانزمین از ارزش و منزلت خاصی برخوردار است، بهگونهای که در سال 81 با پیشنهاد انجمن قلم ایران چهاردهم تیرماه به نام روز «قلم» معرفی و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و ثبت شد. با وجود منزلت قلم اما همواره اهالی این حوزه مستاصل هستند و مورد بیمهریها واقع میشوند، این بیمهریها در همه دورهها وجود دارد اما کم و زیاد دارد. در دولت تدبیر و امید با توجه به تلاشهایی که برای آزاداندیشی و حمایت از نویسندگان شده است اما همچنان آمار کتابهای ممیزی خورده و در انتظار چاپ بالا است. امید است که در دولت دوازدهم جایگاه اهالی قلم آنگونه که شایسته است، پاس داشته شود و در روز قلم شاهد پاسداشت و توجه ویژه به نویسندگانی باشیم که نقش زیادی را در احیا و حفظ فرهنگ و ادب ایرانزمین و پویایی قلم دارند.
به گزارش ایسنا، فیض شریفی معتقد است: «اهل قلم مستقل مستاصل شدهاند». این شاعر و منتقد ادبی از وضعیت اقتصادی نویسندگان و شاعران گلهمند است و میگوید: «متولیان حوزه فرهنگ هنوز نپذیرفتهاند که شاعری و نویسندگی شغل باشد و در واقع نیست». او از سرقت های ادبی که این روزها در فضای مجازی رشد زیادی پیدا کرد است، شکوه و تاکید میکند نهادهای دولتی باید جلو این تخلفها را بگیرند.
فیض شریفی روز گذشته در پاسخ به این سوال که خواسته شما از متولیان حوزه فرهنگ برای رفع مشکلات اهل قلم چیست، گفت: این سوال مرا یاد یک حکایت میاندازد؛ در دهه ۶۰ مامور سرشماری میرود در خانه شاملو. آیدا، بانوی بزرگوار در را میگشاید. مامور سرشماری از آیدا میپرسد: شوهر شما چکاره است؟ آیدا میگوید: شاعر. مامور با حیرت میگوید: شاعر. سه بار آیدا تکرار میکند و میگوید: شغل شوهر من شاعری است و مامور از نوشتن شغل شاعر امتناع میکند. من فکر میکنم متولیان حوزه فرهنگ هنوز نپذیرفتهاند که شاعری و نویسندگی شغل باشد و در واقع نیست. به قول نصرت رحمانی: «وقتی که هیچ کار نداری/ تو هیچ کارهای/ یعنی که شاعری...». خب! وقتی شغل نباشد چگونه میتوانیم مطالباتی داشته باشیم؟ ما هماره بدهکار بودهایم. شاعران و نویسندگان مستقل مستاصل شدهاند. بیشتر آنها نه تنها از قِبَل چاپ آثارشان سودی نمیبرند، بلکه دچار افلاس و خسران شدهاند. (از من گذشت. از ما گذشت. باید به ابرها بسپاریم که نمیرند در عطش گیاه) ارشاد باید بخشی از حق تالیف ناشر را متقبل شود. ارشاد نباید برای بعضیها سر کیسه را شل کند و برای بعضیها خست به خرج دهد و نباید متون بعضیها را ممیزی کند و متون بعضی دیگر را به امان خدا رها کند.
شریفی در ادامه با تاکید بر اینکه متولیان فرهنگ باید یک تیم مستقل از شاعران و نویسندگان را به خدمت گیرند تا کتابهای کسانی را که اصول نخستین شاعری و نویسندگی را نمیدانند، چاپ نکنند، افزود: آنها نباید هم و غم خود را صرف ممیزی در امور سیاسی یا اروتیک کنند. خواست بعدی ما این است که جلو چاپ آثار ما در فضای مجازی گرفته شود. در روز روشن جیب ما را خالی میکنند ولی کاری از دست ما برنمیآید. الان «شعر زمان ما» که درباره شفیعیکدکنی نوشتهام، دست به دست در فضای مجازی میچرخد. آثار دولتآبادی و هر دولت ناآباد دیگر در اطراف دانشگاه تهران بهراحتی چاپ میشود و ارزانتر از پشت جلد ناشر اصلی به فروش میرود. اینها نمیتوانند یکشبه این همه سرقتهای ادبی را جمع کنند؟
وی با اشاره به اینکه یک روز در منزل استاد مجابی با دولتآبادی نشسته بودیم. هرکدام از ما بیش از ۳۰ - ۴۰ جلد کتاب چاپ کردهایم ولی هیچکدام از قِبَل حق تالیفمان تامین نمیشویم. حتی دولتآبادی که روزی از قلمش نان میخورد، اکنون خاکسترنشین شده است. وقتی نویسنده و شاعر جوان ما را میبیند دیگر دل و دماغی برایش نمیماند، خاطرنشان کرد: البته به نظر میرسد که در دولت تدبیر و امید اوضاع بهتر از سالیان پیش شده است. من نمیتوانم مقدار حل مشکلات و معضلات را تخمین بزنم. گاهی البته دوست شاعر و نویسندهای میآید درددل میکند که چند ماهی است کتاب من در ارشاد مانده است. بهتر است ارشاد هم مثل پست به شاعر و نویسنده پیامک بفرستد که کار شما در دست بررسی است یا کار شما را برای ناشر ارسال کردهایم. بعضی از دوستان ناشر گاهی همه کاسه کوزهها را بر سر ارشاد میشکنند .چند کتاب اخیر من مثل «ویس و رامین» دچار معضل سانسور نشدهاند ولی کتاب «غم دونده در همراهی با موراکامی» و «کیمیای رحمانی» چند جا دچار ممیزی بیمورد شده است. مثلا در نمایشنامه «هر آنچه دوست بداری از دست میدهی» چند کلمه به تقریب رکیک بر دهن یک ساواکی گذاشته بودم که از من خواسته بودند آنها را حذف کنم .شکنجهگر که نقل و نبات از دهنش بیرون نمیآید. من اگر بخواهم یک شخصیت هتاک را معرفی کنم، چه کار باید بکنم؟ در نمایشنامه «حسنک وزیر» جایی بوسهل زوزنی خطاب به حسنک میگوید: خداوند را کرا کند که با چنین سگ قرمطی که بر دار میکنند چنین گفتن؟ خب شما بیا «سگ» را حذف کن. آن وقت بوسهل را تبرئه خواهی کرد. بههر حال چون کسی کار نیک کند، باید گفت. البته بهنظر من در این دوره وضعیت کتاب نظاممندتر و بهتر شده است. به خصوص در سال ۹۵ و ۹۶.
این نویسنده در خصوص مشکلات کتاب و نشر و نویسندگان گفت: مشکلات و مصائب یکی دو تا نیست. باباطاهر سرود: «اگر دردم یکی بودی چه بودی، اگر غم اندکی بودی چه بودی؟». کتابخانهای در جوار منزل ماست. چند روز پیش برای یکی از آثار ایرج افشار به آنجا مراجعه کردم. کتابدار به من گفت: از سال ۸۴ تا کنون بودجهای برای کتاب به ما تخصیص ندادهاند. چند نفری هم که در کتابخانه، کتاب میخواندند کنکوری بودند. گویا آب سردی بر سر من ریختند. کتابخانهای با آن عظمت سوت و کور بود. یکی از اولویتها خرید کتابهای مرجع و خوب است. آیا یکی از مسوولان کتابخانه نمیتواند سری به منازل اطراف و اکناف کتابخانه بزند و با وجهی مختصر ساکنان را به عضویت درآورد؟ یکی از راهکارهای دیگر، این است که در کتابهای درسی دستکم از کلاس ششم، شعرهایی از شاعران و نویسندگان معاصر را بگنجانند. در این کتابها گاهی مطالبی از نیما، اخوان، سپهری، رسول پرویزی و آلاحمد بهطور ناقص و شکسته بسته هست ولی کافی نیست. بعضی از مطالب دیگر هم از معاصران میبینیم ولی مطالب معاصر و جذاب و امروزی نیست.
بیشتر مطالبی که در این کتابها هست، دانشآموز را فراری میدهد .در دانشگاهها واحدهایی که مربوط به یک قرن اخیر باشد خیلی کم است. آنهایی هم که تدریس میکنند سمبهشان پرزور نیست. من یادم میآید در دوران دانشجویی در سال ۵۸ اخوانثالث را به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دعوت کردند که ادبیات معاصر ایران را تدریس کند. من در مقاطع مختلف تحصیلی تدریس کردهام. ۱۵ جلد «شعر زمان ما» نوشتهام ولی حتی پنج دقیقه هم مرا به دانشکده ادبیات یا جاهای دیگر دعوت نکردهاند تا درباره کارهایم حرف بزنم. باید ناقدان و نویسندگان و شاعران بزرگ را به مراکز آموزشی برای تدریس دعوت کنند. اگر کتابهای ما مورد تائید ارشاد قرار گرفته پس دیگر نباید مشکلی از این بابت داشته باشند. متاسفانه در ایران از قدیمالایام ما را از کتاب غیردرسی بر حذر میکردند. میگفتند بهرنگی را نخوانید شما را دستگیر میکنند. هدایت را نخوانید دیوانه میشوید. مردم را از کتاب ترساندهاند. مشکلات اقتصادی هم قوز بالا قوز شده است. کتابفروشیها یکی بعد از دیگری تعطیل میشود. بهتر آن است که دولت آنها را از مالیات معاف کند و سرمایش و گرمایش کتابفروشیها را کم کند.
فیض شریفی در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه هر روز شاهد پایین آمدن شمارگان کتابها هستیم، آیا سیاستهای متولیان فرهنگی در طی سالیان گذشته در حوزه کتاب و کتابخوانی رو به بهبودی رفته است، بیان کرد: از نگاه من علت پایین آمدن شمارگان کتاب فقط مربوط به مردم نیست. آثار خوب خیلی کم شده. چند شاعر مطرح ما اشعار خود را به بیش از ۲۰ ناشر فروختهاند. ناشر هم با یک طراحی روی جلد و گذاشتن عنوان دیگر کتاب را به بازار میبرد. خدا نکند یک کتاب پرفروش شود. آن وقت چند کتاب در همان زمینه بازار را اشباع میکند. مشکل دیگر این است که ما کتابهای همدیگر را هم نمیخوانیم. ناقد مطرحی درباره «شعر زمان ما» مطلبی درباره نادرپور نوشته و فکر کرده من فقط مقدمه نوشتهام. آن بزرگوار حتی کتاب را ورق نزده که متوجه شود که من درباره هر کتابی چندین صفحه هم نوشتهام. کتابخوانهای ما هم گاهی کتاب را به خوبی نمیخوانند.
وی در پایان یکی دیگر از پایین آمدن تیراژها را به مسلخ رفتن مکتبها دانست و افزود: در اوایل انقلاب تیراژ کتاب تا صدهزار هم بالاتر رفته بود. «همسایهها» از احمد محمود، «مادر» از گورکی، «در کوچهباغهای نشابور» از کدکنی و... تا صدهزار نسخه به فروش میرفت. کتابی بود به نام «میرویم کمی گل نسترن بچینیم» که به ظاهر یک رمان انقلابی ترجمه شده بود که دست به دست میچرخید ولی چیزی در آن نبود. به تازگی دیدم در حواشی خیابان انقلاب گذاشته بودند به قیمت هزار تومان ولی کسی نمیخرید. مردم از کتابهای طنز و هزل و رمانهای خارجی زیاد استقبال میکنند. چون رمانهای خارجی کمتر سانسور میشوند و تمی عاشقانه دارند. همچنین به تازگی دیدهایم که یکسری کتاب در زمینه پستمدرنیسم به چاپ میرسد. کتابهایی که دیگر در کشور مبدا کسی به آنها توجه نمیکند. به نظر من در این مورد ما نباید در انتظار متولیان فرهنگی باشیم. اگر کتابی خوب باشد بالاخره مردم به آن مراجعه میکنند. مردم کتاب میخوانند. در فضای مجازی معمولا شعر و داستان زیاد میخوانند. اکنون ذائقه مردم عوض شده است .یکی از دوستان گفته بود: مردم کباب را بر کتاب ترجیح میدهند... . من هم تا کباب نخورم نمیتوانم کتاب بخوانم. نمیتوان مردم را به زور کتابخوان کرد. کتاب غذای روح مردم است. اگر غذایت خوب باشد حتما تناول میکنند. به شرط آنکه خوب پخش شود و معرفی شود. متولیان باید کتاب را پخش کنند و در شبکههای تلویزیونی پربیننده معرفی کنند، ولی نمیکنند.