
بامدادجنوب- وندیداد امین:
ضحی کاظمی کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی است. داستاننویسی را بهطور جدی از اوخر دهه هشتاد آغاز کرد. نخستین رمان او «آغاز فصل سرد» در سال ۹۱ منتشر شد. بعد از آن مجموعه داستانک «کفشهاتو جفت کن» را راهی بازار کرد. این مجموعه داستان با اقبال خوبی همراه شد و سه داستانک (منتخب) این کتاب در لهستان منتشر شد. کاظمی را بیشتر با رمان «سال درخت» که چهارمین اثر اوست، میشناسند. این رمان که در سال ۹۳ به همت نشر نگاه منتشر شد، مورد استقبال منتقدان و مخاطبان داستان ایرانی قرار گرفت و ترجمه انگلیسی رمان سال گذشته در لندن رونمایی شد.
کاظمی بعد از انتشار کتاب پنجم خود به نام «اینجا کسی مرده» به نوشتن داستانهای ژانر رو آورد. مجموعه سه جلدی رمان نوجوان او به نام «دنیای آدمنباتیها» و رمان «کاجزدگی» که سال گذشته از سوی نشر چشمه منتشر شد، در ژانر علمیتخیلی نوشته شدهاند. بهتازگی رمان «خاک آدمپوش» او به همت نشر هیلا روانه بازار شده است. خاکآدمپوش رمانی است در ژانر فانتزی و داستان آن در دوره میانی عیلامیان و منطقه عیلام قدیم (خوزستان کنونی) نوشته شده است. همچنین از او ترجمه داستان و نقد هم در مطبوعات و نشریات مختلف همچون همشهری داستان، روزنامههای آرما، فرهیختگان، اعتماد و غیره منتشر شده است. با ضحی کاظمی گفتوگویی را صورت دادیم که در ادامه میآید.
از دید شما مراحل شکلگیری رمان کدام است؟
نخستین مرحله نوشنم یک رمان، شکلگیری ایده است. گاهی ایدهها به شکل یک تصویر، یک جمله، یک دیالوگ و یا شکلهای دیگر به ذهن میآید. برای من معمولا صحنههایی است که از جلوی ذهنم رد میشود. سعی میکنم به تصاویر اجازه بدهم که بیشتر و دقیقتر بشوند. بعد روی آنها متمرکز میشوم. کمکم ایده شکل میگیرد. این پروسه تا اینجا حدودا چهار ماه طول میکشد. وقتی ایده را در ذهنم پروراندم آن وقت سراغ طرح داستان میروم. همه چیز را مینویسم. از موضوع و تحلیل مضمونی گرفته تا شناسنامه شخصیتها و خلاصه داستان اصلی و خرده روایتها. طرحهای من از نظر حجم طولانی هستند. شاید بین ده تا بیست درصد حجم اصلی داستان. آماده کردن طرح داستانها بین دو تا چهار ماه از من زمان میبرند. در این مرحله تحقیقات اصلی را هم شروع میکنم. بخشی از تحقیقات هم در زمان نگارش داستان باید انجام شود. معمولا بعد از تکمیل طرح، خلاصه فصل آماده میکنم. بعد هم نوشتن و بازنویسی. تند مینویسم. برای همین چندین بار بازنویسی میکنم. خود نوشتن بین شش تا ده ماه از من زمان میبرد و بازنویسی بین دو تا چهار ماه.
آیا نویسندگی در قالب داستاننویسی، آموزش دادنی است؟
اصول داستاننویسی را باید بدانیم. میشود کلاس رفت. کارگاههای خوبی هستند که اصول و قواعد اصلی داستان را آموزش میدهند. نمیشود داستان نوشت بیآنکه به تعاریف اصلی آن مسلط بود. مثلا تا داستاننویس نداند پلات چیست یا نتواند مضمون خود را تحلیل کند، نمیتواند داستان منسجمی بنویسد. البته قبل از کلاس رفتن باید داستان خواند. یادگیری داستاننویسی مثل یادگیری زبان است. بخش زیادی از آن در ناخودآگاه اتفاق میافتد. خواندن داستانهای خوب خیلی کمککننده است. کارگاه داستان کمک میکند آنچه از خواندن داستانها یاد گرفتهایم، در ذهنمان دستهبندی شود. کتابهای آموزش داستاننویسی و فیلمنامهنویسی هم خیلی موثر هستند. من خودم از کتابهای آموزشی برای دستهبندی دانستههایم درباره داستان استفاده کردم.
شما یک مجموعه داستان سه جلدی را برای نوجوانان کار کردهاید، کمی از این تجربه بگویید؟
«دنیای آدمنباتیها» مجموعه سه جلدی رمان نوجوان در ژانر علمیتخیلی است. ایده اولیه برای یک رمان بزرگسال بود. دخترم خیلی اصرار میکرد برای گروه سنی او داستان بنویسم. من هم ایده را بالا و پایین کردم و به نظرم آمد، میشود از آن یک مجموعه نوجوان درآورد ولی زمان برد تا طرح را دوباره نوشتم؛ اینبار با نگاه داستان نوجوان. از این تصمیم خیلی راضی هستم. بازخوردهای مجموعه تا اینجا خیلی مثبت بوده است. مخاطب نوجوان خالصانه نسبت به کتاب ابراز علاقه میکنند. فضای متفاوت علمیتخیلی برایشان جذاب بوده و شخصیتهای داستان را دوست داشتند و با آنها همذاتپنداری کردند.
چرا شما را بیشتر با رمان «سال درخت» میشناسند؟ این رمان، چه تفاوتی با دیگر آثارتان دارد؟
از انتشار «سال درخت» حدود سه سال گذشته، شاید جا افتادن کتاب موثر بوده است؛ در زمانی که منتشر شد نقدها و یادداشتهای زیادی روی کتاب نوشته شد و الان هم ترجمه انگلیسی کتاب منتشر شده اما اگر بخواهیم به خود کتاب برگردیم، میتوانم بگویم درونیترین و شخصیترین داستانی است که نوشتهام. برای این کتاب از تجربه زیستی خودم و از خاطرات پدربزرگ و مادربزرگهایم استفاده کردهام و خاطراتی که همسرم از پدربزرگ و مادربزرگش دارد. فضای داستان بهنظرم ملموس در آمده و خواننده با آن ارتباط برقرار میکند. در عین حال کتاب پر قصه و پر اتفاقی است که کشش زیادی ایجاد میکند. در «سال درخت» از المانهای شگفتانگیز هم استفاده کردهام مثل علوم غریبه که به داستانها جذابیت داده است. در عین حال کتاب مدرنی است و میشود با آن همذاتپنداری کرد.
ویژگیهای داستانهایی با ژانر فانتزی چیست؟
البته جواب این سوال خیلی مفصل است و برای آن باید به مراجع زیادی رجوع کرد. بهطور خلاصه میشود گفت در داستان فانتزی جهان غریب و شگفت ساخته میشود اما این جهان باید بهمثابه واقعیت به خواننده باورانده شود. داستان فانتزی نباید با یک اثر تمثیلی و نمادین اشتباه گرفته شود. باید بهنوعی متنی مدرن باشد تا از حکایات متون سنتی متمایز شود. معمولا ژانر فانتزی یا رویکردی حماسی دارد یا تراژدی. بهترین نمونههای این ژانر را در «ارباب حلقه»های تالکین و در «نغمه یخ و آتش» جورج آرآر مارتین میتوان جستوجو کرد. تالکین رویکردی حماسی دارد ولی مارتین تراژدی.
کارکردهای بیانی چه نقشی در ارائه روایت یک اثر ادبی دارند؟
زبان یکی از المانهای اصلی داستان است. زبان و نثر بهتنهایی داستان را پیش نمیبرند. قصه باید خوب باشد. پلات محکم باشد و شخصیتپردازیها کامل باشد و ... اما بههر حال کتاب یا داستان از کلمه، عبارت و جمله تشکیل شده، این یعنی زبان و نثر. وقتی داستان میخوانیم با نخستین چیزی که روبهرو میشویم کلمه است. برای همین اهمیت زیادی دارد. زبان هر داستانی باید مناسب با داستان انتخاب شود اما باید توجه داشت که از زبان بهعنوان ابزاری برای داستان گفتن استفاده میشود و نثر داستان باید داستانی باشد. باز هم بنا بر انتخاب راوی، لحن نثر متغیر است. معمولا زبان داستانی را نزدیک به زبان گفتوگو انتخاب میکنند.
شما در آثارتان از صبغههای بومی جنوب ایران (خوزستان) هم سود جستهاید. چطور به این وادی رو آوردید؟
احتمالا منظورتان در رمان «خاک آدمپوش» است. این رمان در دوره عیلام میانه میگذرد. شاید صبغه بومی جنوب برایش مناسب نباشد، چون به دوره باستانی حوزه خوزستان پرداختهام. مکان و زمان داستان را خود داستان انتخاب میکند! نویسنده بنا بر اقتضای داستان، در مورد مکان و زمان و تاریخ و جزئیات آن تحقیق میکند. برای خاک آدمپوش چند بار به جنوب سفر کردم و از آثار تاریخی و باستانی آنجا مثل زیگورات چغازنبیل دیدن کردم. در کنار آن مطالعات تاریخی زیادی هم داشتم. همه اینها بخشی از تحقیقات داستان است.
فضای حال حاضر ادبی کشور را چگونه میبینید؟
اغلب نویسندهها به این سوال با بدبینی و ناامیدی پاسخ میدهند اما من امیدوارم. بههر حال سابقه داستاننویسی در ایران به قدمت اروپا و روسیه و کشورهای دیگر پیشرو در این زمینه نیست. از دهه هفتاد به بعد در ایران حرکت جدیدی در این جهت آغاز شده است. من فکر میکنم باید از هر کسی که مینویسد قدردانی کرد. باید زیاد بنویسیم و داستانهای زیادی تولید کنیم، از اشتباهاتمان بیاموزیم و راههای جدیدی کشف کنیم. بههر حال مشکلات زیادی وجود دارد. مافیای ادبی که بعضی نویسندگان را انکار میکنند و بعضیها را به ناحق بزرگ میکنند اما اینها مهم نیست. همه چیز را زمان تعیین میکند. باید به واکنشهای مثبت و منفی افراطی بیاعتنا باشیم و خودمان را وقف نوشتن کنیم. در فضایی که نوشتن نه پول به همراه دارد، نه شهرت و افتخار، تنها چیزی که برای داستاننویس باقی میماند عشق به نوشتن است. با همین عشق جلو برویم و ترس از شکست و یا انتظار پیروزی نداشته باشیم. بالاخره بذر کاشته شده جایی سر از خاک بیرون خواهد زد.
از نویسندگان جوان و نوجوی امروز، کار کدامیک را دنبال میکنید؟
من بیشتر داستانهای تالیفی را میخوانم و کتابهای نویسندگان ایرانی را دنبال میکنم.
ازبازار نشر و انتشار کتاب راضی هستید؟
واقعیت این است که مخاطب ادبیات داستانی تالیفی زیاد نیستند؛ یعنی خیلی کم هستند! تیراژ کتابهای داستان تالیفی پایین است. مردم کتاب نمیخوانند و کتاب نمیخرند. ناشرها هم به همین دلیل برای انتشار داستان ایرانی رغبت ندارند. با این حال، از نویسندهها حمایت میکنند. بهنظر من مشکل اصلی در تبلیغات است. داستان ایرانی بهغیر از روزنامهها و مجلات در رسانه دیگری تبلیغ نمیشود. تبلیغ خبرگزاریها هم محدود است و مخاطبان آنها به گستردگی رسانهای مثل تلویزیون نیستند.
چه پیشنهادی برای نوجویان عرصه داستاننویسی دارید؟
کتاب زیاد بخوانند. فیلمهای خوب ببینند و سریالهای خوشساخت! موضوعاتی که به نظرشان دستمایه خوبی برای داستان هستند در دفترچهای یادداشت کنند. دیالوگهای نابی را که میشنوند یادداشت کنند و برای نوشتن یک داستان خوب با حوصله و صبور باشند. گاهی ممکن است یک داستان در ویرایش اولیه در نیاید و نیاز به بازنویسیهای مکرر داشته باشد. حوصله کنند و داستان را بارها بازنویسی کنند. از نقد و نظر دیگران ناراحت و دلسرد نشوند. نقدها را بشنوند و آنهایی که به نظر خودشان نقد مفیدی است بهعنوان پیشنهادی برای بهتر شدن داستانشان بپذیرند و از نقدها بیاموزند. برای نویسنده شدن باید خیلی زحمت کشید. صبور بود و با پشتکار.
به شخصه، بهعنوان مخاطب کدام اثر خودتان را بیشتر میپسندید؟
اصولا داستاننویس، رمانی را که دارد مینویسد از بقیه بیشتر دوست دارد وگرنه آن را نمینوشت اما بعد از گذر زمان و با کمی فاصله راحتتر میتوان دربارهشان قضاوت کند. اگر رمانی را که در حال نگارش آن هستم کنار بگذارم، میتوانم بگویم رمان «خاک آدمپوش» و «سال درخت» را از بقیه بیشتر دوست دارم. درباره سال درخت گفتم. در مورد «خاک آدمپوش» هم بگویم، هم فضای آن را دوست دارم و هم شخصیتهایش را. نوشتن این رمان برای من مملو از تجربههای لذتبخش و دردناک بود. در حقیقت نوشتنش سخت بود و در عین حال شیرین.
سخن پایانی؟
بعد از انتشار رمان «اینجا کسی مرده» به نوشتن رمانهای ژانر رو آوردم. حاصلش رمان علمیتخیلی «کاجزدگی»، مجموعه علمیتخیلی «دنیای آدمنباتیها» و رمان فانتزی «خاک آدمپوش» بود. بهنظرم آمد خوانندگان داستان ایرانی از خواندن داستانهای تخت در فضاهای شهری خسته شدهاند. شاید با داستانهای ژانر بشود خون تازهای در ادبیات داستانی تزریق کرد. نویسندگان خوب دیگری هم به ژانرنویسی رو آوردهاند و رمانهای خوبی در ژانرهای جنایی و تریلر و وحشت نوشته شده است. داستان ژانر با قصه جذاب میتواند راهی برای آشتی بین مخاطب و داستان ایرانی پیش پا بگذارد. امیدوارم که این اتفاق بیفتد. در کنار مخاطب داستان، فاصله سینما با ادبیات داستانی تالیفی هم باعث نگرانی است و باز امیدوارم با مجموعه رمانهای ژانر بتوانیم این فاصله را کم کنیم.