
بامدادجنوب- هدی خرمآبادی:
متولد سال 58 است. در زاهدان به دنیا آمده اما در حال حاضر در کرج زندگی میکند. عضو انجمن هنرمندان خودآموخته کشور و مدیر کارآفرینی مشاغل خانگی بانوان در کرج است. رشتهاش معماری است اما بیش از آنکه در رشته دانشگاهیاش فعالیت کند، معمار زندگی خودش است. او به شکل خودآموخته، تنها با تمرین و ممارست به دنبال علاقهاش رفت و اکنون نزدیک به چهار سال است که با قطعات دورریختنی خودرو آثار هنری زیبا و ماندگاری را خلق میکند.
فاطمه صفرپور در گفتوگو با بامداد جنوب در پاسخ به این سوال که آغاز گام نهادن در این راه چگونه و از چه زمانی بوده، تصریح کرد: به همراه استاد شهرام امیری که در زمینه پیکرتراشی چوب فعالیت میکند، غرفهای در یکی از نمایشگاهها برپا کرده بودیم که غرفهای در ضلع روبهرویی توجه مرا به خود جلب کرد. در این غرفه مجسمههای فلزی به نمایش گذاشته شده بود. از همان روز مدام در ذهنم ساخت مجسمههای فلزی را تجزیه و تحلیل میکردم و اشتیاق فراوانی برای آن داشتم. پس از پایان نمایشگاه، با تهیه یک دستگاه جوش و دریل و فلز شروع به کار کردم اما کار با فلز آنقدرها که در فکر و خیالم گمان میکردم ساده نبود... .
اشتیاق فاطمه به ساخت آثار هنری با فلز تا بدانجا بود که پس از 21 روز در نهایی خویش، موفق به ساخت اولین ساعت رومیزی شد که حاصل ساعتها و روزها تلاش او بود. معنای «خواستن، توانستن است» اینجا مفهوم پیدا میکند و محسوس است.
فاطمه صفرپور از لحظاتی میگوید که تا آستانه ناامیدی پیش رفته بود اما سرانجام موفق شده بود چون خواسته بود و به آن دست یافته بود. این موفقیت تا جایی روند رو به رشد و صعودی داشت که فاطمه پس از دو ماه مجموعهای از آثارش را به نمایش گذاشت. فاطمه در نمایشگاهی با عنوان «دکوراسیون و سبک زندگی ایرانی» که در مصلی تهران برگزار شده بود، غرفهای از آثارش را برپا کرد اما نکته تاسفبرانگیزی که مانع حرکت خودجوش فاطمه و فاطمهها در جایجای کشورمان میشود، نگاههای گاه تمسخرآمیز و حقیرانهای است که از سر ناآگاهی و کوتهبینی است، ته دلش را لرزانده است.
این بانوی هنرمند میگوید: در همین نمایشگاه یکی از اعضای شورای شهر به همه غرفههایی که کارهای سادهای هم به نمایش گذاشته بودند سر زدند و در خصوص آثارشان با آنها گفتوگو میکرد اما همین که از غرفه من گذشت، با مشاهده یک خانم! به گفتن یک خسته نباشید عبور کرد و رفت... . من نه جذام داشتم، نه وبا، این رفتارها گاهی بسیار آزاردهنده میشوند تا جایی که موقع دید و بازدیدها از غرفهها ترجیح میدهم در غرفه نمانم.
از او پرسیدم تا کنون برای برگزاری کارگاههای آموزشی به نهادهای دولتی و خصوصی هم مراجعه کردهای یا خیر، افزود: به محیط زیست رفتم و درباره فعالیتم به آنها توضیح کامل دادم و آنها نیز در حد یک معرفینامه به شهرداری با مرا حمایت کردند، ادامه داد: شهرداری هم از من درخواست ساخت یک مجسمه چهار متری کرد، آن هم بدون هزینه! گفتند شهرداری که پولی ندارد!
صفرپور با این توضیح که برخی گمان میکنند جمعآوری ضایعات خودروها از مکانیکیها و انبارهای ضایعات کار سادهای است، گفت: گاهی در انبار ضایعات باید پنج-شش تن زباله را جابهجا کنم تا فلزات مورد نیازم را پیدا کنم.
فاطمه میگوید: کارگاه کوچکی دارم که به حدود 15 نوجوان در آن آموزش رایگان ارائه میکنم. از آنها میخواهم بتریها و اسباببازیهای شکسته و بدون استفاده را جمعآوری کنند و در ازای هر 20 اثر خلاقانهای که میسازند به آنها اجازه میدهم با دستگاه جوش کار کنند. او تاکید کرد که در زمینه آموزش بسیار ضعیف عمل کردهایم و جای چنین آموزشهایی در مدارسمان بهشدت خالی و محسوس است. اغلب دبیران هنر، از آموزش کار هنری و خلاقانه به دانشآموزان ناتوانند، چگونه میتوان انتظار داشت که اینها کودکان ما را تربیت کنند. من بارها به آموزش و پرورش برای برگزاری چنین کارگاههایی اعلام آمادگی کردهام اما دریغ از کمترین استقبالی... .
این بانوی کارآفرین زاهدانیالاصل که با این کارآفرینی خدمت بزرگی به طبیعت و محیط زیست میکند میگوید: حاضرم به هر شهری که استقبال کنند و مایل باشند سفر کنم و کارگاههای آموزشی برگزار کنم. همیشه استقبال وسیع بازدیدکنندهها با بیمهری مسوولان خنثی میشود، چراکه در برخی نقاط نیاز به حمایت و توجه داریم.
فاطمه در ادامه با اشاره به اینکه «زن بودنش» گاهی مانع از توجه و حمایت مسوولان از آثار هنری او شده، تاکید کرد: بانوان نیز به اندازه آقایان توانمند هستند و گاهی این توانمندی بیشتر از مردان است. زنان ثابت کردهاند که «میتوانند»، وقتی جنین 9 ماهای را در شکم محافظت میکنند تا اینکه او به فرزند برومندی رشد میکند. مرد و زن ندارد، همه آنهایی که تلاش و پشتکار را چاشنی فعالیتشان میکنند، توانمند هستند و لایق موفقیت و پیشرفت.
در عصر آهنی که گاه مردمانش نیز به شکلی از آهن درآمدهاند و تیشه به دست به جان طبیعت افتادهاند و آنسوتر برای نان شب سارق و ساقی به جان هم افتادهاند، بانوی کارآفرین زاهدانی با ضایعات دورریز ماشینآلات برای نان شبش مقابل هیچکس زانو نمیزند و بزرگترین خدمت را به طبیعت میکند. هنرمند خودآموختهای که برای آموختن «خود» آموخت و برای آموزش به دیگران، «رایگان» خدمت میکند. این رایگانها گاهی برای برخی افراد و نهادها شبهههایی ایجاد میکند تا بدانجا که به سوء استفاده میکشد و نهادی مانند شهرداری که برای پروژهها و ساخت و سازهای گاه اشتباه و بدون مطالعات کارشناسیاش، هزینههای هنگفتی اختصاص میدهد اما برای ساخت یک مجسمه چهار متری از بانوی کارآفرین و هنرمندی درخواست کار رایگان میکند. این روزها کمپین «نه به کار فرهنگی و هنری مجانی» در فضاهای مجازی دست به دست میشود. در این فراخوان آمده: «من یک هنرمندم و این بدان معنا نیست که رایگان کار میکنم. من هم مثل شما روزانه هزینههایی دارم!».