
بامدادجنوب- سيدعلي موسوي:
صدای اسرائیلیهای طرفدار جنگ، بلند و بلندتر میشود حتی دیگر صحبت بر سر ضرورت جنگ نیست بلکه درباره زمان آن صحبت میکنند و این در حالی است که جنگندههای اسرائیلی گشتزنی در آسمان لبنان را متوقف نکردهاند و موشکهای اسرائیل به سمت سوریه که درگیر جنگ با داعش است نشانه رفته است. در این بین سکوت سوریه زخم برداشته از جنگ نیز زیاد طول نخواهد کشید، سوریه نیز چندینبار موشکهای ضد هوایی شلیک کرده است و این نشان میدهد که هر لحظه ممکن است امور از کنترل خارج شود و جنگ منطقهای گستردهای در بگیرد، جنگی که همه تلاش میکنند از آن دوری گزینند.
بازتاب صدای اسرائیلیهایی که بر انجام جنگ اصرار دارند حاکی از آن است که وقوع جنگ حتمی است. آنها ترجیح می دهند که جنگ به جای فردا همین امروز آغاز شود. اوضاع بیشتر و بیشتر به سمت پیچیدگی و مخاطره پیش میرود. بعد از آنکه سوریه و متحدانش از دست گروههای مسلح خلاص شدند، حالا ارتش سوریه میرود تا حضور خود را در جنوب کشور در نزدیکی جولان تقویت کند. این مخاطرات با حضور بیش از پیش تشکیلات سپاه پاسداران ایران افزایش مییابد. در همین رابطه علی شمخانی، دبیرکل شورای امنیت ملی ایران گفت که نیروهای ایرانی در سراسر خاک سوریه حضور دارند، از جمله در جنوب. آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع اسرائیل انتظار دارد که جنگ آینده شامل لبنان و سوریه با هم باشد. آنچه مواضع طرفداران تعجیل جنگ را تقویت میکند، پشیمانی اسرائیل و امریکا از این است که فرصت سرنگونی حکومت اسد را در ضعیفترین حالتی که بهسر میبرد یعنی از 2012 تا 2014 از دست دادند، زمانی که گروههای مسلح مخالف حکومت سوریه بر بخشهای بزرگی از خاک سوریه تسلط داشتند. در آن موقع آنها دمشق را میکوبیدند و از دو غوطه شرقی و غربی محاصرهاش کرده بودند. همچنین بخش معظم مرز با لبنان و مرزهای ترکیه و عراق و اردن را تحت اشغال خود داشتند اما وضعیت با ورود حزبالله و ایران و سپس روسیه به سود حکومت اسد شد و موازنهها برگشت.
در آن موقع اکثرا بر این باور بودند که حکومت سوریه بیشک به دست گروههای مسلح سرنگون میشود و نیازی به دخالت خارجی نیست برای آنکه گفته نشود آنچه باعث سرنگونی آن شد دخالت مستقیم امریکا و اسرائیل بود. نگرانیها در حال افزایش اسرائیلیها به این مستند است که مرزهای ایران به سوریه و لبنان رسیده است، عمق استراتژی آن در سوریه افزایش یافته و با آزادی عراق از دست داعش در آنجا نیز در حال افزایش است. در این بین ارتش عراق توانسته بخش بزرگی از توانایی خود را بازیابد اما از آن مهمتر حشدالشعبی مورد حمایت ایران از لحاظ تسلیحاتی و آموزشی است که اکنون بیش از 150 هزار نیروی مبارز دارد و طی سه سال گذشته توانسته است تجربیات عملیاتی بزرگی را به دست آورد و تبدیل به منبع نگرانی بزرگی برای رژیمصهیونیستی و متحدانش شود.
دوشنبه هفته گذشته اسرائیل غزه را بمباران کرد تا امور پیچیدهتر شود و علامت سوالهای بسیاری بر سر اهداف اسرائیل در پس آن حمله به وجود آید. اگر اسرائیل نیت انجام حمله گستردهای علیه لبنان و سوریه دارد باید یکی از گزینههایش را غزه در نظر بگیرد اما این نوار گفتوگوهای صلح را بر اساس اصول توافقی میان حماس و فتح آغاز کرده است تا تضمین داده شود از غزه به شهرها و شهرکهای اسرائیل در مرکز و جنوب اسرائیل موشک شلیک نمیشود یا اینکه اسرائیل جنگی سراسر علیه غزه راه میاندازد که همه پایگاههای موشکی و تونلهای زیرزمینی آن را نابود کند تا مطمئن شود که در صورت جنگ با لبنان و سوریه خطر بزرگی از جانب آن متوجهش نمیشود. رسیدن به این هدف با توجه به فضای جنگ سه سال پیش اسرائیل علیه غزه چندان آسان نیست. در آن موقع نیروهای اسرائیلی نتوانستند از پس موشکهای حماس برآیند، چه برسد به حالا که به مراتب از لحاظ تعداد و بعد و کیفیت بیشتر و قویتر شده است، و این میتواند خطر بزرگی برای عسقلان و تلآویو باشد. جنگ علیه غزه نمیتواند صرفا با انجام حملات هوایی که نسبت به تاثیراتش تردید وجود دارد، انجام شود. برای همین اسرائیل ترجیح میدهد که دشمنی خود علیه غزه را در چارچوب حملات تدافعی هوایی انجام دهد. به خصوص که توانسته به تکنولوژیهای جدید برای کشف و ویران کردند تونلها دست یابد، این شاید پیامی هم برای حزبالله لبنان باشد که بر شبکه تونلهای متعدد خود تکیه دارد و به کمک آن تحرکات و تسلیحات خود را مخفی کرده است. شبکه تونلهای حزبالله نگرانیهای بسیار زیادی را نزد شهرکنشینهای شمال اسرائیل ایجاد کرده است.
نتانیاهو روی روند فرسایشی اراضی فلسطینی تا آنجا که فلسطینیها از آن منصرف شوند حساب کرده است و میخواهد اینگونه القا کند که گفتوگو برای صلح بر سر قضیه فلسطینی به خود عربها برمیگردد. بهنظر نمیرسد که دولت نتانیاهو تمایل به صلحی داشته باشد که به اعتقاد او مجبور به دادن امتیاز شود، از این حرف میتوان توجه ویژه او بر نتایج بمباران هوایی غزه را تفسیر کرد، اتفاقی که به ضرر طرح احتمالی آغاز گفتوگوهای صلح تمام شده و سبب شده است تا گروههای فلسطینی بیش از پیش بر انتخاب گزینه مقاومت اصرار کنند اما موضع امریکا شعلهور کردن جنگ گسترده نیست.
واشنگتن تلاش میکرد نیروهای محدودی را در عراق و شمال شرق سوریه حفظ کند. همچنین ترجیح میداد که بیشترین فشارهای سیاسی و اقتصادی و خصمانه را علیه سوریه و ایران و روسیه دنبال کند، به همراه این طرح احتمالی که نیروهایش را از سوریه بیرون بکشد در مقابل تشکیلات سپاه و حزبالله از سوریه بیرون بیایند و به حالت نه جنگ نه صلح برگردند تا بتواند در موازنه قدرت تغییر اعمال کند. اسرائیل میخواهد درگیر جنگی شود که نمیتواند تبعات آن را تحمل کند. چندان برای صلح هیجان ندارد برای اینکه نمیتواند هزینه آن را بپردازد، برای همین به سیاست بازدارندگی با ایجاد ترس تکیه دارد، همچنین تلاش میکند پایگاههای درگیری ایجاد کند تا بتواند برتری یابد، به جنگندههایش اجازه میدهد که حریم هوایی سوریه و لبنان و غزه را نقض کنند، حملات محدودی انجام میدهد بدون اینکه واکنشی بگیرد اما این وضعیت بعد از شکست خیلی نزدیک داعش در سوریه و عراق بیش از این دوام نمیآورد. برای همین راه رسیدن به تنگنایی که مخاطرات لغزیدن به جنگ در هر لحظهای را داشته باشد، طولانی خواهد بود بهخصوص وقتی که بنا باشد جواب بازدارندگی بازدارندگی و جواب ترس ترس باشد.