نویسنده مجموعهداستان «گرگور» در گفتوگو با بامداد جنوب:
از کوچیکی دلش گرو دختر مندلی همسایهشون بی و وخت و بیوخت سعی میکرد سر راش سوز بشه تا بلکه ببیندش ناخدای لنج کل ابریم بی و وضعشون بد نبی؛ البته او هم پیش خوش عهد کرده بید که اگه خدا قسمت کرد بعد از سربازیش و رفت خواستگاریش زندی خوبی سیش فراهم کنه. مهدی وقتی فاطی دختر مندلی میدید، قند تو دلش او میشد.
کد خبر: ۱۲۲۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۲