کریم جعفری
از روزی که بشار الاسد بر اثر حماقتهای خود و اعتماد بیجا به شورهای عربی و ارتباطات مخفی با آمریکاییها از ایران و محور مقاومت فاصله گرفت و تحت هدایت و حمایت ازمانهای اطلاعاتی امنیتی غربی جولانی از ادلب به دمشق آمد تا اسد از دمشق راهی مسکو شود، پیش بینی چنین روزهای سیاه و تاریکی برای سوریه شاید در بدترین ذهنهای تحلیلگر هم قابل پیشبینی نبود. حملات گسترده و بیسابقه صهیونیستها پس از سقوط نظام اسد و اشغال دمشق توسط تروریستهای تکفیری اما آیندهای را تصویر کرد که در آن سوریه از کشوری اثرگذار به یک کشور ضعیف و ناتوان بدیل میشد.
حضور جولانی و تروریستهایش در دمشق که با هلهله و همراهی اجباری کشورهای مختلف عرب منطقه همراه شد، در همکاریهای پشت پرده میان دستگاههای اطلاعاتی امنیتی عبری عربی غربی تلاش شد تا برای جولانی یک فضای سیاسی و پوشش دیپلماتیک با وعدههای اقتصادی فراهم گردد تا او را بیش از پیش از یک تروریست شناسنامهدار به یک سیاستمدار کارکشته تبدیل شود، شاید هیچکس حامیان او هم فکر نمیکردند که روزی این گونه کاخی که او اشغال کرده هدف حمله قرار بگیرد.
تحولات ۶ ماه گذشته به خوبی نشان داد که جولانی و تروریستهایش نه میتوانند به صورت تقلبی شکل یک دولت با خود بگیرند و نه توانایی آن را دارند که بتوانند با جامعه چند لایه و متکثر سوریه تعامل کنند. حملات وحشیانه و خونین آنها به علویها، مسیحیان، دروزیها، عاشوریها و راندن اقلیتهای دینی و مذهبی که شامل اهل سنت معتدل هم میشد، بیش از پیش ماهیت گروهکی آنها را نمایان ساخت. با این حال تلاش برای جا انداختن جولانی به شکلهای مختلف ادامه پیدا کرد که اوج آن را میتوان در دیدار او و ترامپ در ریاض مشاهده نمود.
اما این واقعیت که ه جولانی و تروریستهایش توانایی اداره کردن سوریه را دارند و نه رژیم صهیونیستی یک رژیم مسئول و قابل اعتماد است، مردم سوریه را میان چکش نتانیاهو و زندان جولانی گیر انداخت. وعده پایان تحریمهای اقتصادی که با آن چند هفتهای جولانی توانست در رسانهها جولان دهد و مردم سوریه را به یک کورسوی امید نزدیک کند هم با مواجه شدن با حقیقت سوریه تحت اشغال القاعده رنگ باخت.
در این میان واضح است که تلاشهای رژیم اشغالگر صهیونیستی برای چند پاره کردن سوریه و مداخله بیش از پیش در این کشور با وجود دخالت مستقیم موساد در به قدرت رساندن جولانی، موضوعی است که نه تنها برای سرکرده القاعده حل و هضم نشده بلکه برای حامیانش مانند اردوغان و حاکمان امیرنشین قطر هم آنگونه که باید و شاید قابل تحلیل نبوده است. حملات گاه و بیگاه و سنگین این رژیم به زیرساختهای سوریه عملاً دست تروریستها برای راضی کردن مردم با میراث اسد هم کوتاه کرد.
حالا سوال اصلی این است اردوغان که میخواست در مسجد اموی نماز بخواند و حاکم قطر هم که در قهوهخانههای جبل قاسیون با جولانی قهوه عربی خورد تا به سلامتی سرنگونی اسد کام هم را تلخ کنند، این روزا دقیقاً کجا هستند که از جولانی و دولتش حمایت کنند؟! مگر آنها قرار نبود که بعد از رفتن اسد سوریه آزاد و آباد را بسازند اما در برابر چشم جهانیان چشم بر جنایتهای تروریستهای چند ملیتی ترک تبار بستند تا این گونه رژیم صهیونیستی بیش از پیش در امور داخلی سوریه مداخله کند.
در روزهای بیکسی جولانی و در حالی که او فکر میکرد میتواند به سادگی که علویها را در ساحل و مناطق دیگر قتل عام کرد در سویدا نیز دروزیها را وادار به تسلیم کند، رژیم صهیونیستی در یک اقدام احمقانه و ابلهانه به باقیمانده زیرساختهای سوریه حمله کرد تا به زعم خودش جولانی را وادار به بازی کردن در چهارچوب فرامین صادر شده از تل آویو کند. در واقع نتانیاهو میخواهد برای جولانی و دولت ویرانگر او خط قرمز تعریف کند و او هر وقت از این خطوط قرمز عبور کند اینگونه هدف حمله قرار خواهد گرفت.
به نظر میرسد در حالی که اردوغان جرات و جسارت ورود به درگیری مستقیم با رژیم صهیونیستی برای کمک به جولانی را ندارد و از طرف دیگر قطریها نیز برنامههایی با این رژیم در منطقه دارند و نمیخواهند بیش از پیش با رژیم درگیر شوند آنها در حال تماس با ترامپ هستند تا او را وادار به فشار به نتانیاهو جهت متوقف کردن حملاتش به سوریه کنند. با همه این احوال ماهیت و شاکله ساختار دولتی که جولانی در طول ۷ ماه گذشته برای خودش دست و پا کرده بود با این حملات از هم پاشید و او امروز نمیتواند دیگر به حامیانش بگوید که با رژیم صهیونیستی دشمنی و مشکلی ندارد...