«لبخند ژوکوند» تا کی ادامه خواهد داشت؟
کد خبر: ۷۱۴۶
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۱۸ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۵

«لبخند ژوکوند» تا کی ادامه خواهد داشت؟

ادبیات و هنر چگونه به‌وجود می‌آید و چرا به‌وجود می‌آید؟ آیا ادبیات و هنر نیاز جوامع بشری در تمام دوره‌هاست یا این‌که نه، فقط یک‌سری نیازهای شخصی پدیدآوردگان آثار ادبی و هنری است که با حضور خود به رفع این نیازها و نقایص می‌کوشند؟
بخش اول
بامدادجنوب- عباس اوجی‌فرد:
ادبیات و هنر چگونه به‌وجود می‌آید و چرا به‌وجود می‌آید؟ آیا ادبیات و هنر نیاز جوامع بشری در تمام دوره‌هاست یا این‌که نه، فقط یک‌سری نیازهای شخصی پدیدآوردگان آثار ادبی و هنری است که با حضور خود به رفع این نیازها و نقایص می‌کوشند؟
چند پدیده در جهان وجود دارد که قدمت آنها به قدمت خلقت انسان به روی کره زمین می‌رسد و یا بهتر بگوییم با انسان و در انسان همزاد بوده و اساس زندگی بشر را تشکیل داده است. آن چند پدیده عبارتند از: مذهب، سیاست، ورزش، اقتصاد، ادبیات و هنر که در اصل همه زندگی بشر بر پایه این چند عنصر بنا شده و هم مایه سرگرمی آنها بوده است.  
مذهب و سیاست هر خاستگاهی که داشته باشند، چه از درون چه از بیرون، بیشتر به کمک حکومت‌ها و مردم، جایگاه خودشان را در تمام طول تاریخ بشری حفظ کرده‌اند و چه فجایعی که نیافریده‌اند! 

سیاستمداران، بلندپروازی‌های خود را با هواپیماهای جنگی در پرواز که بمبه‌ای خود را بر مناطق مسکونی، آبادی‌ها و شهرها فرو می‌ریزند، به نمایش می‌گذارند. نمونه‌های بارز این وحشیگری‌ها را در جنگ‌های جهانی اول و دوم و دیگر جنگ‌های منطقه‌ایی می‌توان ثابت کرد.
اقتصاد و ورزش که نقش رفع نیازهای جسمانی و مادی و سلامتی بدن را که در نهایت به تجارت ختم می‌شود، ایفا می‌کنند. در اقتصاد و ورزش، پول و نیروی بدنی حرف اول را می‌زند. همه این پدیده‌ها در طول تاریخ برای بشر گران تمام شده و انسان‌ها هزینه‌های هنگفتی را برای رسیدن به این امور متقبل شده‌اند. در این امور و پدیده‌ها غرایز نیمه‌انسانی و نیمه‌حیوانی بشر دست داشته است...

دورتر نرویم، تنها امتیازی که انسان‌ها البته نه همه انسان‌ها نسبت به حیوانات دارند، در خلق ادبیات و هنر است. این ادبیات و هنر است که انسان‌ها را بر دیگر موجودات برتری می‌دهد. شاید اگر این موجودات و یا این حیوانات زبانی مانند زبان انسان داشتند،به زبان می‌آمدند، به زبانی ادبی و هنری و سهم خلاقیت خود را به رخ انسان این موجود به اصطلاح بسیار برتر اما... می‌کشیدند.
ادبیات و هنر یک واقعیت برتر هستند که دیگر واقعیت‌ها و پدیده‌ها را در خود به شکل تغییر و تحول استمرار می‌دهند و این واقعیت‌ها هر کدام با ابزارهای ویژه در نقاشی، مجسمه‌سازی، شعر، تئاتر، سینما و موسیقی جلوه‌های مثبت و منفی خود را نشان می‌دهند.
حالا واقعیت‌ها چه هستند و کدام هستند، این به بینش و درک هنرمند بستگی دارد که آنچه را در محیط و اطرافش جریان دارد، از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین اتفاق را با ابزار سبک و سیاق هنر خود به ثبت برساند. جهان پر از اتفاقات کوچک و بزرگ و تلخ و شیرین است، از هر نوعی که بخواهید. هنرمند در این وادی بیکار نمی‌ماند. او می‌تواند در متن اتفاقات باشد یا قرار گیرد و یا می‌تواند خارج از متن، چشم‌اندازهای خود را از این اتفاقات به روی صفحه بیاورد. در متن بودن یا خارج از متن بودن بستگی به شرایط هنرمند دارد که با این قبیل رویدادها چگونه می‌خواهد برخورد یا اعمال نظر کند. آیا متن‌ها را به‌نفع خود متن‌ها آب و تاب می‌دهد یا به نفع خودش که هنرمند  است؟ آیا واقعیت‌ها را همان‌گونه که اتفاق افتاده است، گزارش می‌کند مثل رسانه‌های شنیداری، دیداری و نوشتاری یا این‌که نه! واقعیت‌ها را باید دستکاری کرد و در قاب مخصوص هنری خود قرار داد؟ در هر دو صورت این واقعیت‌ها هستند که با شتاب فزاینده‌ایی هنرمند را می‌سازد و این هنرمندان هستند که واقعیت‌ها را کوچک و یا بزرگ جلوه می‌دهند. حالا این کوچک و یا بزرگ کردن واقعیت‌ها یا به شکل عینی کردن یا غیر عینی کردن آنها صورت می‌گیرد که باز بستگی به نوع نگاه و مشاهدات درونی و بیرونی هر هنرمندی نسبت به این قضایا دارد و از همین‌جاست که سبک و سیاق ادبی و هنری هر هنرمندی شکل می‌گیرد. در کنار این واقعیت‌ها، زیبایی‌های موجود در ادبیات و هنر را نباید فراموش کرد. این زیبایی‌های موجود چه چیزهایی هستند؟ آیا این زیبایی‌ها ادبیات و هنر را خلق می‌کنند یا این‌که ادبیات و هنر خالق این زیبایی‌ها هستند. اصولا نقش زیبایی چیست؟ در ادبیات و هنر به چه معنایی به کار برده می‌شود؟

اجزای یک ساختمان، اجزای یک گل، اجزای یک خیابان، اجزای یک ماشین، اجزای یک پرنده، اجزای یک انسان، اجزای یک نقاشی، اجزای یک شعر یا یک متن ادبی و اجزای یک صدا یا ساز در موسیقی همه اینها وقتی که در تشکیل آن مجموعه خود تابع یک شرایط ذاتی تناسب و اعتدال باشد و هر چیزی در جای خودش بر اساس نظم و هماهنگی قرار گرفته باشد، یک مجموعه‌ای کامل و عالی از نوع زیبایی به‌وجود می‌آورند که با حواس ظاهر و ادراکات درونی متوجه این نوع زیبایی‌ها می‌شویم. هر پدیده و یا شیء زیبایی‌های مخصوص خود را دارد و هر قومی یا جامعه‌ای یک نوع زیبایی را که با آن زندگی کرده‌اند و انس گرفته‌اند، به‌عنوان زیبایی تلقی می‌کنند، مثلا موسیقی سنتی ایران برای مردم این سرزمین زیبا و جذاب است و برای کشورهای دیگر نمی‌تواند شنیدنی و جذاب باشد.
همچنین موسیقی‌های محلی و منطقه‌ای هر کشوری برای خود مردم آن ناحیه و منطقه که در آنجا موسیقی‌هایشان رشدیافته و شکوفا شده، مناسب، دلنواز و زیبا می‌کند. در زمینه پدیده‌ها و اشیای طبیعی نیز همین رویکرد به زیبایی را می‌توان متوجه شد. مثلا درخت سرو و نخل یا درخت شلیل هر کدام در منطقه آب و هوای خود که رشد می‌کنند و می‌بالند، برای مردم بومی آن ناحیه می‌تواند سرسبز و طراوت انگیز جلوه کند و سمبل زیبایی‌ها قرار گیرند.
نوع زیبایی‌ها با هم متفاوت هستند. یک گل زیبایی‌های خاص خود را دارد. پنجره یک نوع زیبایی دیگر را دارد. یک تابلوی نقاشی با یک مجسمه، نوع زیبایی‌هایشان با هم فرق می‌کند، متفاوت است؛ یعنی هر پدیده و هر چیز زیبایی مخصوص خود را دارد. همچنین زیبایی‌های محصولات اقتصادی و صنعتی با زیبایی‌های اثار ادبی و هنری فرق دارد، با هم از لحاظ تولید و ساخت و سازشان و هم از لحاظ ارزش و اصالت کاریشان. مثلا یک اتومبیل و یا یک نوع لباس و یا یک مبل هر چند از لحاظ اقتصادی، خیلی زیبا و عالی تولید شده باشند، در مقایسه با آثار ادبی و هنری از لحاظ کیفیت زیبایی نمی‌تواند اصالت داشته باشند و هم نمی‌توانند مداومت و استمرار خود را حفظ کنند.

زیبایی‌های ادبی و هنری تا همیشه در خود آثاری که خلق شده‌اند، برای همیشه با آن آثار ادبی و هنری می‌مانند و رنگ کهنگی و فرسودگی به‌خود نمی‌گیرند و خود این زیبایی‌ها رمز جاودانگی آثار هنرمندان می‌شوند اما یک کالای صنعتی هر چند زیبا باشد، بعد از زمانی جذابیت‌هایش را با توجه به مصارف زیاد از دست می‌دهد و از هر نوع ارزشی ساقط می‌شود. زیبایی‌های ادبی و هنری این‌گونه نیستند و از نوع جنس مصرفی نیستند وگرنه تمام شاهکارهای ادبی و هنری با همان یک یا دو بار مصرف، دیگر قابل استفاده نبودند و به بوته فراموشی سپرده می‌شدند، چون زیبایی‌هایشان با یک تکنیک خاص که ریشه در کانیات و ذات بشر دارد، شکل گرفته و تکوین یافته است و این تکنیک خاص که در کائنات و ذات بشر دارد، شکل گرفته و تکوین یافته است و این تکنیک خاص در تمام دوره‌ها و جوامع در خلق زیبایی‌های ادبی و هنری ادامه خواهد داشت. زیبایی‌های ادبی و هنری درجات مختلف دارند. تکنیک برتر در پدید آوردن زیبایی‌های آاثار ادبی و هنری همان نبوغ است. نبوغ در راستای هوش سرشار کائنات و طبیعت در امر کمک‌رسانی به غرایز زیبایی‌پسندی بشر وظیفه خود را انجام می‌دهد و امکانات بالقوه طبیعی نژاد بشر را در خلق زیبایی‌ها به بالفعل تبدیل می‌کند و نتیجه‌ای که از پدید آمدن این زیبایی‌های ادبی و هنری نصیب انسان می‌شود با همان لذت بردن از این آثار است، لذتی که آنی، لحظه‌ای و تمام‌شدنی نیست. لذت بردن از آثار ادبی و هنری یک لذت فراچشمی، فراگوشی، فراحسی، فراذهنی و فراروحی است که سراسر روح و جسم را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و از این بابت هیچ مزاحمتی برای ماندن و جاودانه شدن ندارند. نفس زیبایی در کائنات و در تمام پدیده‌ها به شکل بکر و دست‌نخورده وجود دارد و در حین خلق آثار ادبی و هنری به رنگ‌ها و طیف‌های مختلف به کمک هنرمندان می‌آید. زیبایی فرمول و ژن خاصی ندارد که مثلا از سلول‌های متعددی به مرحله حیات رسیده باشد. برای مثال تصویر زنی زیبا که در تابلوی آمده یا بیرون از تابلو به شکل زنده آن را در رفت و آمدمان مشاهده می‌کنیم، زیبایی‌هایش از آن نوع زیبایی نیست که مثلا با ارقام و نظم ریاضی و فیزیک به‌وجود آمده باشد و از دیدن آن لذت ببریم، هر چند ممکن است ارقام ریاضی و فیزیک روی ابعاد این تابلوی نقاشی به‌طور غیر‌مستقیم دخالت داشته باشند. ما هیچ وقت از مفاهیم و اعمال ریاضی، ضرب، تقسیم، جمع و تفریق، فرمول‌های ساده و پیچیده آن دستخوش هیجان نمی‌شویم و لذت نمی‌بریم اما با دیدن یک تابلوی نقاشی زیبا، از خواندن یک متن و شعر زیبا یک نوع لذت وصف‌ناپذیر روحی و درونی به سراغ ما می‌آید که موجب حیرت و شگفتی‌مان می‌شود که این زیبایی‌ها چگونه در این تابلو‌های ادبی و هنری منعکس شده‌اند و این تصاویر به شکل زنده در حال حرکت و سکون هستند و حتی در قاب ادبی و هنری خود جا نمی‌گیرند؟ 

نظرات بینندگان