حالا گذشته از همه این اغراق‌ها وارفاق‌ها
کد خبر: ۷۹۰۴
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۱۸ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶

حالا گذشته از همه این اغراق‌ها وارفاق‌ها

شعر حقیقی و واقعی کدام شعرها هستند؟ تشخیص این‌گونه شعرها با شاعران، منتقدان، کارشناسان و عامه مردم است؟ و یا این‌که گذر زمان و تاریخ تشخیص این‌گونه شعرها را به‌عهده می‌گیرد؟ بحث را ادامه می‌دهیم تا به پاسخ این سوالات برسیم.
بامدادجنوب- عباس اوجی‌فرد:
شعر حقیقی و واقعی کدام شعرها هستند؟ تشخیص این‌گونه شعرها با شاعران، منتقدان، کارشناسان و عامه مردم است؟ و یا این‌که گذر زمان و تاریخ تشخیص این‌گونه شعرها را به‌عهده می‌گیرد؟ بحث را ادامه می‌دهیم تا به پاسخ این سوالات برسیم. همان‌گونه که در وقایع و حوادث گوناگون تاریخی این‌گونه نبوده است که در یک آن و به‌طور ناگهانی یکی به‌نام ناپلئون ظهور کند و دیگری از نوع هیتلر و همین‌گونه در دنیای ورزش با مهارکردن چند توپ با سینه و به گردش درآوردن آن در زمین بازی، یکی به آسانی پله شود و دیگری مارادونا. اینها همه برمی‌گردد به یک‌سری اتفاقات ناخواسته جبری که نبض زمین وآسمان و تمام کائنات را به‌دست گرفته وگردش تمام سیاره‌ها وپدیده‌ها بر همین روال جبری پیش می‌رود. در ادبیات و هنر نیز با چنین رویکردی روبه‌رو هستیم. در ادبیات جهان یکی دانته می‌شود، دیگری گوته. یکی شکسپیر و یا مولوی، خیام، ابزار و وسایل کار همه شاعران و نویسندگان هم چیزی جز چند تکه کاغذ و قلم نیست و افکار. اندیشه‌ای هم اگر هست، همه اینها بر محور و اطراف همین جهان می‌گردد ولی با شیوه‌های متفاوت.

در این دنیا هیچ چیزی به راحتی و به آسانی به‌دست نمی‌آید. فرض بگیریم اشعاری را آماده کرده‌ایم به شکل دیوان و می‌خواهیم آن را به چاپ برسانیم. آیا همه چیز را باید در اینجا تمام شده ببینیم که رسالتمان را در قبال ادبیات و جامعه به تمام معنا و به‌درستی انجام داده‌ایم ؟ خیر. البته خیلی از شاعران و نویسندگان معاصر با گستاخی و ندانم‌کاری‌ها چنین کاری را می‌کنند و شانه از زیر بار مسوولیت‌های واقعی ادبی و جامعه خالی می‌کنند. زجر کشیدن و زحمت کشیدن وقتی وارد دایره عمل می‌شوند با هم فرق دارند. ممکن است کسی برای به‌دست آوردن چیزی و یا رسیدن به مقصدی زجر فراوانی را متحمل شود و در کنار بد اقبالی‌ها و خوش اقبالی‌ها به هر سویی پرتاب یا بالا و پایین شود و در مقابل آن، ممکن است شخصی دیگر برای رسیدن به خواسته‌های خود زحمت و تلاش فراوان کند اما زحمت و دوندگی آن رویارویی با بدبیاری‌ها و موانع سر راه نباشد و بدون دردسر و خیلی راحت به نیازها وخواسته‌های خود نائل شود. در ادبیات نیز با چنین خوش‌اقبالی‌ها و بد اقبالی‌های شاعران و نویسندگان مواجه می‌شویم. همین حافظ را شما در نظر بگیرید که با دیوان آن فال می‌زنند؛ بدون این‌که این فال‌زدن‌ها گره‌ای از گره‌ای بگشاید و یا فرج و گشایشی در زندگی مردم حاصل کند و از طرف دیگر همین حافظ که بزرگ‌ترین سارق ادبی است و از وی به احترام و بزرگی یاد می‌شود؛ دقیق نگاه کنید که چگونه قرعه جاودانگی به نام حافظ زده می‌شود و در همه جا بخت همدم و یار او بوده است.

به‌جرات می‌گویم، همان‌گونه که به‌جرات در همه زمینه‌ها حرف‌هایم را زده‌ام و باز می‌زنم، حافظ این لسان‌الغیب یا زبان عیب، اکثر مضامین و محتوا را از شاعران پیش از عصر و هم‌عصر خود گرفته و با تغییرات و دستکاری‌ها در ابیات و اشعار آنها، سروده‌های آنان را در دیوان خود جای داده است؛ یعنی گلچینی از شعر شاعران در دیوان حافظ فراهم آمده است و همین کار نپخته کردن باعث سرآمد شدن حافظ شده و قرعه جاودانگی را از روی رندی و زیرکی به‌نام خود کرده است. استفاده کردن از دسترنج دیگران اگر به شکلی منطقی و درست انجام گیرد؛ هیچ اشکال و عیبی ندارد. همان‌گونه که یک فرزند باید از ارث و میراث والدین خود برای ادامه زندگی به طرز عقلانی و صحیحی استفاده کند. مگر خواجوی‌کرمانی و سلمان ساوجی و دیگر شاعران همدوره حافظ؛ همان ذوق و استعداد و خلاقیت و مطالعه دیوان‌ها و دیگر کتاب‌ها را مثل خود حافظ نداشته‌اند؟ چرا داشته‌اند! دیدگاهاشان نیز دربارخ جهان هستی و جوامع بشری مشابه هم بوده است. پس تفاوت در چیست که یکی ماندگار و ماندگارتر می‌شود و دیگری یا دیگران نمی‌توانند گوی سبقت را در این زمینه ببرند؟ پس تفاوت در خوش‌اقبالی‌ها و بداقبالی‌ها خلاصه و متمرکز می‌شود. 

از طرف دیگر، به شعر معاصر که می‌رسیم، رهی معیری را جلوی چشممان می‌بینیم؛ این شخصیت ممتاز و برجسته شعر کلاسیک. تنصیف‌ها وترانه‌هایش که موسیقی ایران را زنده نگه داشته‌اند و همراه با اکثر غزل‌های سوزناک و دردناکش در ذهن مردم معاصر جا باز کرده‌اند و بعضی ابیاتش تبدیل به ضرب‌المثل شده‌اند. دکتر ابوالقاسم انجوی‌شیرازی و علی دشتی در نشست وگفت‌وگویی که با هم داشته‌اند، رهی معیری را سعدی زمان نامیده‌اند. دکتر باستانی‌پاریزی در مورد عشق جانگذار رهی معیری و اشعارش می‌گوید: «بعد از پانصد، ششصد سال که از قرن هفتم و هشتم هجری می‌گذرد، شاعری در روزگار ما پیدا شده است که با آن عشق جانسوزی که نصیبش شده، اشعار جانگدازی می‌سراید وآن رهی معیری ست» و همین عشق، نام رهی را تا چند قرن دیگر زنده و جاودان نگه خواهد داشت. حالا گذشته از همه این اغراق‌ها و ارفاق‌ها که یا از طرف تاریخ و یا از طرف مردم، نسبت به رهی معیری و شاعران امثال وی شده است، شعر رهی نمایانگر یک شعر حقیقی و واقعی است. به چند دلیل عمده و واضح: دارا بودن شخصیتی به تمام معنا شاعرانه در تمام ابعاد زندگی، توصیف حالات دردناک روحی در مقام یک عاشق واقعی و دلسوخته، طرح کردن مسائل و حوادث اجتماعی و فلسفی چه به شکل جدی و چه به صورت طنز در قالب‌های گوناگون شعری و پرداختن به بهترین شیوه‌های ممکن شعر کلاسیک در قالب‌های غزل، ترانه و مثنوی و قطعه که شیوه‌های بیان رهی، هم به شیوه‌های شاعران دوره‌های سبک عراقی و هندی نزدیک است و هم به شیوه معاصر یعنی لحن و بیانی معتدل دارد.

اساس و بیان فکری هر شاعر و نویسنده ای حتی تمام آدم‌ها بر این تفکرات فلسفی گذاشته شده است؛ چگونه آمدن خود به این جهان هستی، حالا که آمده، چگونه بماند و رفتن از این جهان که دست خودش نیست که این‌گونه تفکرات می‌تواند مفاهیم و مضامین یک شعر حقیقی و واقعی را همراه با شیوه‌های بیانی و زبانی متداول و مطابق با هر عصری را تشکیل دهد. مگر خیام نیشابوری این کار را انجام نداد؟ با شیوه‌ای عالی و بسیار روان که بالاتر از همه شاعران در این زمینه قرار گرفته است: «آنها که کهن شدند و اینها که نواند/ هر کس به مراد خویش یک تک بدوند/ این کهنه جهان به کس نماند باقی/ رفتند و رویم و دگر آیند و روند».

دانته آلیگیری ایتالیایی نیز در شاهکار بزرگ خود کمدی الهی، این‌گونه تفکرات فلسفی را با آن عظمت بیان و زبان ایتالیایی به تصویر درآورده است. این شاعر و فلیسوف با خلق این شاهکار، زبان زنده مردم ایتالیا را پایه ‌ذاری و روبه‌راه کرد. اگرچه افکار و محتوای این اثر بیش از این در ادبیات شرق و غرب سابقه پیدایش داشته  اما هنر و حوصله بزرگ دانته در آفرینش این شاهکار همانا سر هم زدن این سیر افکار و مضامین در قالبی منسجم و فراگیر است، اگرچه بعضی از وقایع موجود در آن وحشتناک به‌نظر می‌آید. شاهکار فردوسی را نیز در خلق شاهنامه می‌توان اثری هم‌تراز کمدی الهی دانته قرار داد که به‌منظور زنده کردن زبان فارسی متحمل رنج فراوان شد و در خلق حماسه‌های شگفت‌انگیز، دست بالا را داشت. در اینجا چند سوال پیش می‌آید؛ آیا همه آثار ادبی به‌خصوص شعر با حقیقت و واقعیت سروکار دارند؟ آیا حقیقت خارج از شعر وجود دارد؟ یا به عبارت دیگر، آیا حقیقت و واقعیت و شعر بیرون و خارج از هم وجود دارند؟ و یا این‌که نه!
به تعبیر من،  خالق این جهان و انسان با هم شریک هستند در آباد کردن جهان. مثلا شهرسازی و رونق دادن به شهرها از لحاظ ساختمان‌سازی و زیباسازی کار معماران و مهندسان طراح و نقشه‌کش است. خلق کردن، توسعه دادن و شکوفا کردن ادبیات نیز کار شاعران و نویسندگان است. همچنین انسان به آفرینش خود در این حد و اندازه‌های طبیعی قانع و راضی نیست و در ترکیب بدن و زیباسازی خود دست می‌برد. مثلا به انواع طریق می‌کوشد؛ قدرت بدنی و جسمانی خود را افزایش دهد؛ حالا چه با ورزش و چه با داروهای طبیعی و یا مصنوعی. زنان با رجوع به آرایشگاه‌ها و هر روز مقابل میز توالت قرار گرفتن، ظرافت‌ها و زیبایی‌های ظاهری خود شامل گیسوها، چشم‌ها؛ گونه‌ها، دست‌ها و.... را دو چندان می‌کنند. پس یک شاعر و نویسنده نیز علاوه بر آن استعداد و ذوق طبیعی که در وجودش به شکل پنهانی گذاشته شده، باید با تمرین و مهارت و با به کار و به گردش انداختن قلم در شبانه‌روز، خلاقیت‌های ذوقی و ادبی خود را دو چندان کند.

باید یک چیزی بالاتر از ذوق واستعداد نوشتن داشت. ذوق و استعداد تنها باعث خلق آثار شگفت‌انگیز و شاهکار ادبی نمی‌شود. باید به یک جایی وصل بود؛ انرژی بگیری و از کار نیفتی. مثلا به کجا؟ باید با ریاضیت‌های واقعی تمام کائنات را به کمک طلبید، فراتر از آنچه که خودت هستی، فراتر از تاریخ تولدت، فراتر از تاریخ وفاتت و فراتر از سیر و حرکت تاریخ. یک نوع گشایش و رونمایی فراجهانی در ذات ادبیات ایجاد کنی و این‌کار شاعران و نویسندگان معمولی و متوسط نیست که در تمام جوامع فراوان و پراکنده هستند و حتی صاحب چندین مجموعه ادبی هم هستند.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، شعر ، استعداد ، اندیشه
نظرات بینندگان