
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
صد و پنجاه و سومین نشست ادبی «شبی با حافظ» به همت انجمن مردمنهاد دوستداران حافظ (شعبه بوشهر) با حضور آنیتا مظفری معاون فرهنگی ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر و جمعی از استادان دانشگاه و حافظدوستان بوشهری در پژوهشسرای شهید خوشبخت عصر سهشنبه (دهم مردادماه) برگزار شد. این نشست با شعرخوانی صالح دوروند و ملکی (صاحب اثر سکوت ارغوان) آغاز شد. سپس با دعوت عباس عاشورینژاد، حافظشناس، محقق، استاد دانشگاه و مدیر برگزاری سلسله نشستهای ادبی «شبی با حافظ» در بوشهر، مختار فیاض برای نقد و معرفی کتاب «بازیگری در باغ هویت ایرانی، سرنمونی حافظ» نوشته فرهنگ رجایی به روی سن آمد.
فیاض با بیان اینکه بحث را با نام کتاب آغاز میکنم، گفت: در حقیقت آمدن واژه «سرنمونی» در نام کتاب مرا به چالش کشاند و برای پی بردن به معنای درست این واژه علاوه بر جستوجوی فردی از دیگر دوستان که اساتید دانشگاه و مترجم هم هستند، سوال کردم اما آن چیزی را که مرا مطمئن کند، دستگیرم نشد. تنها توانستم این فرض را بگیرم که معادل آن «آرکیتایپ» یا «کهنالگو» باشد تا اینکه به پایان کتاب مراجعه کردم و در تیتر انگلیسی آن متوجه شدم که لفظ پارادیم (الگوواره) برای آن استفاده شده است اما حقیقتا این خود مرا مجاب نکرده است.
این پژوهشگر و منتقد ادبی در ادامه با تاکید بر اینکه فرهنگ رجایی تمام تلاش خود را کرده تا تمامی کلماتی را در کتاب بهکار برده، فارسی باشد تا جایی که برای برخی از واژههای عربی اقدام به ساخت واژگان فارسی کرده، نظیر گفتاورد، ماندگانی و...، افزود: او حتی تاریخ را بهصورت خورشیدی ذکر کرده است. این کتاب شامل یک درآمد، چهار گفتمان و هشت گفتار است. در واقع این کتاب به گفته مولف جلد دوم کتاب مشکله هویت ایرانیان امروز بهشمار میرود.
وی دغدغه فرهنگ رجایی را از انتشار کتاب «بازیگری در باغ هویت ایرانی، سرنمونی حافظ» زنده کردن هویت ایرانی معرفی کرد و توضیح داد: او در این اثر کوشیده است که حافظ را بهعنوان الگویی کامل برای ایرانیان بهویژه جوانان که دچار بحران هویت هستند، معرفی کند. رجایی در این کتاب بهزیبایی و در نهایت استادی ورای تمام تبعیضها و مناقشههایی برخی به آن دامن میزنند، اندیشه ایرانی را در کنار اندیشه اسلامی تعریف و حافظ را به دلیل تلفیق این دو اندیشه تحسین کرده است.
فیاض در ادامه با اشاره به اینکه فرهنگ رجایی همچنین در این کتاب تلاش کرده حافظ را الگوی ارزشمندی برای اندیشه ایرانی بداند، تصریح کرد: او نقش حافظ را در اندیشهورزی در ایران همچون نقش شکسپیر در ادبیات انگلستان، گوته در آلمان و هومر در یونان توصیف کرده است اما اینکه چرا رجایی حافظ را بهعنوان الگوی اندیشمند برای ایرانیان معرفی کرده، شاید به این اشاره دارد که حافظ را همه ایرانیان میشناسند و او را حافظه ایران میدانند.
وی با بیان اینکه همچنین در این کتاب به تاریخ، جغرافیا، حمله مغول، خانوادههای اصیل، عرفان و فرهنگ شیراز توجه شده است، افزود: اما نکته جالب این است که برخلاف عدهای که به حافظ بعد اسطورهای در شاعری بخشیدهاند. او علمآموزی و شاعر شدن حافظ را مرحلهبه مرحله به کمک غزل 319 وی در صفحه 109 کتاب تشریح کرده است. این غزل به این شرح است: «سالها پیروی مذهب رندان کردم/ تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم/ من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه/ قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم/ سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج روان/ که من این خانه به سودای تو ویران کردم/ توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون/ میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم/ در خلاف آمد عادت بطلب کام که من/ کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم/ نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست/ آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم/ دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع/ گر چه دربانی میخانه فراوان کردم/ اینکه پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت/ اجر صبریست که در کلبه احزان کردم/ صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم/ گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب/ سالها بندگی صاحب دیوان کردم».
فیاض در پایان توضیحاتش تاکید کرد که متاسفانه همانگونه که فریدون جنیدی فردوسی را بدون نقص میداند، فرهنگ رجایی هم کوشش کرده حافظی را به نمایش بگذارد که بدون نقص است، این در حالی است که ما حافظ را شاعری میدانیم که اهل تسامح و تساهل است.
در بخش بعدی نشست از رضا معتمد، پژوهشگر، منتقد و استاد دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی دعوت شد تا به شرح غزل شماره 68 دیوان غزلیات حافظ؛ «ماهم این هفته برون شد و چشمم سالیست/ حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست/ مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او/ عکس خود دید گمان برد که مُشکین خالیست/ میچکد شیر هنوز از لب همچون شکرش/ گرچه در شیوهگری هر مژهاش قَتالیست/ ای که انگشتنمایی به کرم در همه شهر/ وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست/ بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد/ که دهان تو در این نکته خوشاستدلالیست/ مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد/ نیت خیر ما مگردان که مبارک فالیست/ کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد/ حافظ خشته که از ناله تنش چون نالیست» بپردازد.
این شاعر غزلسرا پیش از اینکه وارد شرح غزل شود، گفت: با توجه به توضیحات دکتر فیاض از متن کتاب «بازیگری در باغ هویت ایرانی، سرنمونی حافظ» دور از ذهن نیست که مقصود فرهنگ رجایی از بهکار بردن سرنمونی در نام کتاب همین باشد که حافظ میتواند بهعنوان که یک انسان کامل الگویی برای ایرانیان بهشمار برود.
رضا معتمد سپس یک دور از روی شعر خواند و با بیان وزن آن («فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» از وزنهای مشهور فارسی) بیان کرد: قبل از اینکه به شرح غزل بپردازم، یک نکته را در خصوص حافظ بگویم. از دیدگاه من حافظ هم اندیشمند و هم انسانی معتقد است اما وقتی ما با غزل وی روبهرو میشویم، همه اندیشههای وی را از بعد هنری میبینیم. به همین دلیل هم با نظر هما ناطق (که اندیشه حافظ را رد میکند و تنها به زبان و ساختار شعر وی توجه دارد) موافق نیستم و آن را دور از واقعیت میدانم، زیرا آنچه که حافظ سروده یک محصول فرهنگی است و همین کنکاشی که برای پی بردن به ظرافت طبع و اندیشه حافظ انجام میدهیم، خود هنر است.
این استاد دانشگاه در ادامه با بیان اینکه در همین ابیات هفتگانه این غزل میتوانیم بسیاری از جنبههای هنری و زیباییشناختی غزل را درک کنیم که احساس میکنم حافظ تعمدا این کار را کرده است، افزود: این شاعر با تناسبی که میان واژهها بهوجود آورده، کوشیده است که جنبه هنری کلامش را به نمایش بگذارد. بهعنوان مثال، در همین بیت «ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است/ حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست»؛ شاعر با استفاده از ایهام تناسب میان واژههای «ماه»، «هفته» و «سال» به زیبایی کلامش میافزاید. در کل ایهام (یعنی به توهم انداختن) شگرد حافظ است و یکی از دلایلی چند معنایی شعر حافظ همین ایهام است؛ مثلا در این بیت غزل حافظ «به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش/ به بوی گل نفسی همدم صبا میباش» مصراع دوم را میتوان بهواسطه وجود آرایه ایهام به چند شکل خواند.
معتمد با تاکید بر اینکه در حقیقت ایهام تناسب به معنای این نیست که تناسب میان واژهها وجود دارد، بلکه تنها ذهن مخاطب را به توهم میکشاند که همین به لطف کلام میافزاید، در شرح بیت دوم این غزل توضیح داد: مقصود از «مردم دیده» در این بیت مردمک چشم است. در واقع حافظ با یک کنش زیباشناسانه و با بهرهگیری از استعاره مکنیه مردم دیده را انسانی فرض کرده که در چهره همچون آیینه معشوق رخ خود را همچون خالی میبیند.
وی در بیت سوم غزل وقتی به دو واژه «شیر و شکر» رسید، به استفاده فراوان این واژهها در شعر فارسی اشاره کرد و ادامه داد: چکیدن شیر از لب معشوق اشاره دارد به اینکه معشوق مورد خطاب وی، بچه است. همچنین در مصرع دوم این بیت ما با اصطلاح «شیوهگری» برخورد میکنیم که در شعر حافظ بارها به کار رفته است؛ بهعنوان نمونه میتوان به غزل 369 بیت «شیوه چشمت فریب جنگ داشت/ ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم» اشاره کنیم. شیوه در شعر حافظ یعنی «حالت»؛ حالتی که معشوق به چشم خود میدهد. در این مصرع حافظ به زیبایی میگوید هر چند معشوق شکرلب من بچهسال است اما در عشوهگری مژگانش قتالی است؛ یعنی عاشقان بسیاری را میکشد.
این پژوهشگر، منتقد و استاد دانشگاه با خواندن بیت «ای که انگشتنمایی به کرم در همه شهر/ وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست» گفت: اگر در اینجا شهر را لفظی عربی یعنی به معنای «ماه» بدانیم، میتوان اینگونه برداشت کرد که تو همان کسی هستی که در همه روزهای ماه به کرمبخشی انگشتنما شدهای (همانطور که مطلع هستید ما وقتی به ماه در آسمان اشاره میکنیم با انگشت آن را به هم نشان میدهیم) که البته این را از بعد زیباشناسی شعر مطرح کردم اما معنا رایج آن، این است که تو با وجود اینکه در تمام شهر به کرم و بخشش انگشتنما شدهای... .
وی هنگامی که به بیت پنجم رسید، با تاکید بر اینکه این بیت همانی است که دوست دارم در این غزل درنگ بیشتری بر آن داشته باشم، افزود: چراکه در این بیت ما با اصطلاح «جوهر فرد» روبهرو میشویم که نشان از شناخت و آگاهی حافظ از فلسفه دارد اما در این بیت باز متوجه میشویم که حافظ به خود واژه توجه ندازد، بلکه از این واژه استفاده هنری کرده است. البته پیش از این هم حافظ چندین بار از واژهها و اصطلاحهای فلسفی استفاده کرده که تنها به بعد هنری که به کمک این واژهها در شعرش ایجاد میشود، توجه دارد. الان هم حافظ در این بیت میخواهد بگوید که هیچ شائبهای (شکی) ندارم که بهترین استدلال برای جوهر فرد همان دهان کوچک توست.
معتمد با اتمام شرح غزل تاکید کرد: ما در غزلیات حافظ چه معشوق را ازلی بدانیم چه زمینی، این تفاوتی در نگاه زیباییشناسانه وی ایجاد نمیکند، چراکه از دیدگاه من وقتی یک شاعر یا هنرمند فعالیت فرهنگی انجام میدهد، بیشتر باید به محصول فرهنگی که ارائه میکند، توجه داشته باشیم.
این نشست با شعرخوانی مهدی جهانبخشان و یکی دو تا شاعر دیگر به پایان رسید.