کریم جعفری:
اسدالله علم، از رجال عصر پهلوی که ارتباطات بسیار نزدیکی هم با پهلوی دوم دارد، مجموعه خاطراتی دارد که خوشبختانه بدون کم و کاست در کشور بارها چاپ و منتشر شده است، هر کس که میخواهد تاریخ معاصر کشور را بررسی کند و این خاطرات را نخوانده باشد، در واقع سواد ندارد، همانگونه که بر این باورم هر کسی که میخواهد سواد نوشتن داشته باشد باید گلستان سعدی، تاریخ بیهقی و چهار مقاله نظامی عروضی را هم مرور کرده و از آن بهرهای گرفته باشد.
آقای علم در مجموعه خاطرات خود اشارههای بسیار مناسب و بهجایی در مورد رویدادهای پیرامونیاش دارد و در واقع، نگارنده این خاطرات را جزو منابع دست اول تاریخ معاصر ایران میدانم. صراحت در نوشتن و تلاش برای زدن حرف دل و روانشناسی افراد مرتبط در نوع خودش بینظیر است. در این مجموعه خاطره، علم قضاوتهایی در مورد روابط خارجی پهلوی دوم دارد، بهویژه با کشورهای پادشاهی که یکی از آنها اردن است.
مثلا جایی مینویسد: (نقل به مضمون) که این حسین گدا –منظورش شاه حسین اردنی است – هر وقت که روسای جمهور امریکا به ایران میآیند، سر و کلهاش پیدا میشود، این لفظ حسین گدا را اگر اشتباه نکنم اولین بار در همین خاطرات خواندم. یا در خاطرات مروبط به سال 1356 روزی که قرار بود همین حسین گدا به ایران سفر کند، مینویسد که به دستور شاه، ولیعهد به همراه یک اسکادران اف5 به مرزهای غربی رفتند تا هواپیمای او را به مهرآباد اسکورت کنند، و چون منتقد این حرکت شاه است، تعریض میزند که «مورچه چیه که کلهپاچهاش چی باشه» و مراد هم عدد نبودن شاه اردن و کشورش در معادلات سیاسی ایران است.
حالا این قضاوت رئیس دربار حکومت شاهنشاهی ایران در مورد شاه کشوری است که روابط بسیار خوبی هم با ایران آن دوره داشته است، بهنظر شما ایران امروز چه قضاوتی میتواند در مورد عبدالله اردنی داشته باشد؟ آیا همان مورچه نیست که کلهپاچهاش چه باشد؟
مواضع چند وقت اخیر اردنیها – پس از رژیم صهیونیستی جعلیترین کشور در منطقه هستند- موضعگیری فیل و فنجان است، در هیچ یک از مولفههای قدرت اردن در جایگاهی نیست که بخواهد خودش را با ایران تاخت بزند، تنها مولفه همان میزان نوکری و وابستگی به قدرتهای غربی و دلارهای نفتی است که خوشبختانه در این یک مورد جمهوری اسلامی ایران توانسته عزتنفس داشته باشد و واقعا کشور مستقلی است که اگر نبود، اوضاعش این نبود.
بهعنوان فردی که مسائل منطقهای را بهصورت ریز دنبال میکنم باید گفت مواضع اردنیها ناشی از شکستها و حقارتهایشان در جنوب سوریه است که الان با در پیش گرفته شدن یک طرح انگلیسی برای ایجاد منطقه امن، شرایط برای متبلور شدن و بروز آن فراهم شده است. با این اوصاف باید گفت آنچه اردنیها میگویند، در حد زبان است که به سادگی بریده میشود، اما دستهایی که این زبان را وادار به جنبیدن میکنند هم آشکار هستند و باید قطع شوند تا این زبانهای هرزه علیه کشوری با طول و عرض ایران قدرت سخن گفتن نداشته باشند.
اردنیها، به هر لحاظ که بررسی شود، در مرکز فتنهانگیزی منطقه قرار دارند و این هم به دلیل موقعیت و ساختار اقتصادیِ وابسته آن است. کشوری که فقط بیابان خالی است، برای سیر کردن شکم و کنترل چهار میلیون شهروندی که نیمی از آنها هم عضو داعش و القاعده هستند باید دست به فرافکنی بزند....