سری را که درد نمی‌کند چرا دستمال ببندیم!
کد خبر: ۷۷۳۵
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۲۰ - ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶

سری را که درد نمی‌کند چرا دستمال ببندیم!

فرم و محتوا باید از لحاظ ظاهر و باطن با هم جفت و جور باشند؛ به هم بیایند و در عملکرد با یکدیگر ناهماهنگ و نامتعادل نباشند. در هر چند دوره‌ای یا هر چهار پنچ قرنی معمولا، قالب‌ها و فرم‌هایی متناسب با شرایط زمانی و مکانی به شکل ناخودآگاه که ریشه در ذوق شاعران و نویسندگان آن دوره‌ها دارد
بخش دوم 
بامدادجنوب- عباس اوجی‌فرد:
فرم و محتوا باید از لحاظ ظاهر و باطن با هم جفت و جور باشند؛ به هم بیایند و در عملکرد با یکدیگر ناهماهنگ و نامتعادل نباشند. در هر چند دوره‌ای یا هر چهار پنچ قرنی معمولا، قالب‌ها و فرم‌هایی متناسب با شرایط زمانی و مکانی به شکل ناخودآگاه که ریشه در ذوق شاعران و نویسندگان آن دوره‌ها دارد؛ پدید می‌آید و متناسب با سلیقه‌های ذوقی و روحی مردمان آن اعصار ادامه پیدا می‌کند و اگر پاسخگوی نیازهای ذوقی و روحی همان مردمان در آن اعصار نباشد؛ بعد از مدت زمانی از بین خواهد رفت؛ چراکه هر دوره‌ای قالب‌ها و فرم‌های مخصوص خود را می‌طلبد. گذشته از اینها آیا فرم‌ها و قالب‌هایی که امروزه مثل محصولات کارخانه‌ها و شرکت‌ها؛ هر روز به بازار ادبیات به‌خصوص شعر سرازیر می‌شوند؛ آیا می‌توان اینها را قالب‌ها و فرم‌های شعری نامید و یا سازندگان این فرم‌های شعری آیا از لحاظ فرم و محتوا؛ هماهنگ و متناسب با نیازهای مردم جامعه و عصر خود حرکت می‌کنند؟ بعید می‌دانم؛ خیلی بعید. چگونه می‌خواهیم با این اشعار بی‌سر و ته شاعران با این فرم‌ها و محتواهای گسیخته و ناسالم؛ ادبیات خود را به جهان معرفی کنیم و از این طریق تاثیرگذار باشیم. این فرم و محتوای سالم و سازنده هستند که ادبیات را تشکیل می‌دهند و زیبایی‌های سحرانگیز و معماگونه آن را. ادبیات بدون فرم و محتوا؛ معنا و لذتی ندارد. 

به دیوان شمس تبریزی نگاه کنید و مثنوی معنوی آن. به گلستان و بوستان سعدی مراجعه کنید و بیایید به چند دوره جلوتر؛ سبک پر شکوهمند و فراگیر هندی؛ صائب تبریزی و بیدل دهلوی که فراتر از آن زمان‌ها و مکان‌ها حرکت کرده‌اند و ذخایر گرانبهایی برای هر دوره‌ای هستند. اضافه بر اینها ناگهان می‌بینی که فرم و شکلی میان شاعران مورد استفاده قرار می‌گیرد و در جامعه بازتاب می‌یابد. حالا این فرم و قالب شعری می‌تواند فرم و شکلی منسجم و بیرون آمده از تجربیات شاعران و مردم در ارتباط با یکدیگر باشد و یا عده‌ای از شاعران به علل مختلف به آن فرم روی آورده‌اند و در گسترش آن می‌کوشند. برخورد مردم با این فرم‌های ادبی از دو حال خارج نیست یا این فرم‌ها را می‌پذیرند یا نمی‌پذیرند. چون مردم هر جامعه‌ای ادبیات و شعر را حتی بهتر از خود شاعران و نویسندگان می‌شناسند؛ چراکه اگر ادبیات و شعری هست؛ برای خود این مردم و در خور این مردم خلق می‌شود و آن گاه فرم و محتوا می‌گیرد. اگر از متون نثر قدیم؛ تاریخ بیهقی، تاریخنامه طبری و کلیله و دمنه هنوز در ادبیات و در بین مردم جایگاه خاص خود را دارند و هیچ‌گونه صدمه‌ای به آنها از لحاظ فراموش شدن وارد نشده است؛ به‌خاطر همان فرم و محتوای منسجم و دلنشین آن بوده که روی خط درستی از زمان حرکت کرده‌اند. همچنین شاهکارهای ادبی کمدی الهی دانته، آثار ایلیاد و ادیسه هومر و در عصر معاصر بینوایان ویکتور هوگو را در ادبیات جهان می‌توان مثال زد که شگردهای بزرگ زمان خود را در خود خلق کرده‌اند.

همان‌گونه که ورزش با تماشاگر و یا تماشاچی زنده می‌ماند و پر تب و تاب می‌شود و رونق می‌گیرد؛ ادبیات و هنر نیز با مخاطب زنده می‌مانند. ورزش فوتبال را در نظر بگیرید. اگر استادیوم‌ها خالی از جمعیت باشد؛ نفس فوتبال دیگر اهمیتی ندارد و برای خود آن فوتبالیست دیگر ذوق و شوقی ایجاد نمی‌کند؛ یعنی در زنده نگهداشتن فوتبال هم تماشاگران و هم بازیکنان نقش اصلی را دارند. ادبیات و هنر که همان شعر و موسیقی و سینما و... است؛ باید به همین روال به‌گردش درآید و تکلیف خود را این پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری با مخاطبان خود را تا دور دست‌ها گسترش دهند. هیچ‌کس با خلق پدیده‌ها و فرم‌های نو و مدرن در ادبیات و هنر مخالف نیست اما این پدیده‌ها و فرم‌ها باید روی یک اصول تجربه‌گرایانه و مستقیم با نیازها و خواسته‌های ذوقی و روحی عموم مردم؛ انجام و صورت بگیرد و همان‌گونه که در شعر معاصر چه کلاسیک و چه نو این کار به درستی صورت گرفته است. بزرگان شعر کلاسیک نظیر استاد شهریار، رهی معیری، پژمان بختیاری و... به شعر سبک عراقی و هندی نفسی تازه و نو دمیدند و سوز و گدازشان در غزل‌ها سرآمد زبان‌هاست. سیمین بهبهانی با چند سال فاصله سنی از این بزرگان، از راه رسید و به ابتکار وزن و مضامین نو در غزل دست زد، اگرچه سیمین بهبهانی و دیگر غزل‌پردازان جدید سوز و گداز را از غزل امروز گرفتند. نیما و پیروان راستین نیما، مهدی اخوان‌ثالث، سیاوش کسرایی و منوچهر آتشی، شعر معاصر را در قالب نیمایی که خود نیما این حرکت را آغاز کرده بود؛ متحول کردند. احمد شاملو در این میان که انگار سرنخ کلاف را گم کرده بود؛ به همراه فروغ فرخزاد، شعر را تا حد شکل و شمایل نثر پایین آوردند و شعر را در نثر گم کردند و نثر را در شعر گم و از این گم کردن‌ها، نثرهای آهنگین یا آهنگ‌دار به‌عنوان قالب شعری پدید آورند؛

 همان نثرهای آهنگینی که از هزاران سال پیش در متون نثر ادبی ما مشاهده می‌شود؛ در تاریخنامه طبری و تاریخ بیهقی. اما مدعیان دیگری که در شعر آمدند چکار کردند، رضا براهنی، یدالله رویایی، احمدرضا احمدی، سی‌ علی صالحی، علی بابا‌چاهی و جدیدترها! با نمونه آوردن از کار این مدعیان وقت شما را می‌گیرم. مخاطبان آگاه و با ذوق با آثار این‌گونه شاعران مدعی آشنایی کامل دارند که چه به روز شعر معاصر ایران آورده‌اند که حرکت‌های ناسنجیده و بیمارگونه آنها را در شعر می‌توان این گونه تقسیم کرد: 1) فرم بدون محتوا 2) محتوای بدون فرم. به تعبیر دیگر ابتذال در معانی و مضمون شعری و از هم‌گیسختگی سطر به سطر نوشته‌هاشان که اختلال در فرم ایحاد می‌کند و این ناهماهنگ بودن و محتوا در روند تشکیل یک شعر؛ شعر معاصر را بیمار و از بین رفتنی کرده است و ما می‌خواهیم با این‌گونه به اصطلاح شعرهای کج‌دار و مریز هم خودمان را گول بزنیم و هم مخاطبانمان را و آنها را به یک نحو زورکی به ادبیات جهان غالب کنیم. حالا ممکن است در این میان یک‌سری حرکت‌های خوب انجام گرفته باشد اما تداوم پیدا نکرده و نمی‌تواند ملاکی محکم برای اثبات یک شعر راستین باشد. چرا شاعران و نویسندگان دسته سوم و یا چهارم ادبیات دیگر کشورها باید در کشور ما این همه مخاطب داشته باشند با چاپ‌های آثارشان در تیراژ بالا؛ مثل مارکوت بیگل، جبران خلیل جبران و... که احساسات و اندیشه‌هایشان بسیار سطحی و پایین است. این به‌خاطر همان جهانی بودن زبان انگلیسی و عربی این عده از شاعران و نویسندگان است و دیگر این‌که تبلیغاتی که خود رسانه‌ها به کمک شاعران و مترجمان ایرانی روی این آثار ادبی خارجی انجام می‌دهند. پس چرا شاعران معاصر ما با همان مشکل تک زبان بودن زبان فارسی، نباید بتوانند آثاری شایسته و در خور شعر معاصر جهان خلق کنند و شعر اصیل و راستین معاصر ایران را به جهانیان عرضه کنند. خیلی از این شاعرنماهای مدعی که با کمال پررویی در ماهنامه‌ها و گاهنامه‌های تخصصی ادبی که هیچ مخاطب و خریداری ندارند؛ اعلام می‌کنند که ما از مردم زمان خود جلو زده‌ایم و این مردم هستند که کم‌سواد و بی‌سوادند و شعر ما را درک نمی‌کنند و آیندگان شعر ما را خواهند فهمید. اولا شما مدعیان زورگو وقتی که درد و زبان مردم عصر خود را نمی‌دانید و با این مردم درد مشترک و زبان مشترک ندارید؛ چگونه می‌توانید به دیگران بقبولانید و یا پیشگویی کنید که مردمانی که صد سال یا دویست سال دیگر می‌آیند؛ زبان شما و شعر شما را درک می‌کنند و می‌فهمند. ثانیا و باز شما مدعیان زورگو همین مردم بی‌سواد را که در فضاهای باز سیاسی و اجتماعی فعالیت می‌کنند و به پای صندوق‌های رای می‌روند؛ مردمی باسواد و آگاه فرض و قلمداد می‌کنید اما تا پای شعرتان و درک نکردن شعرتان پیش آمده، همین مردم را بی‌سواد و نادان لقب می‌دهید و به مردم توهین می‌کنید. من با تمام احترامی که به محمدرضا شفیعی‌کدکنی قائل هستم؛ وی را یک محقق بزرگ می‌دانم نه یک شاعر بزرگ. وی در کتاب موسیقی شعر در یک جایی اشاره کرده‌اند که مخاطبان شعر و هنر نباید مثل مخاطبان شعر مهدی سهیلی و مخاطبان صدای صادق آهنگران باشند؛ 

یعنی ساده‌فهم و از مردم عادی یا کوچه‌بازاری باشند. شفیعی‌کدکنی یادتان باشد و بماند که هر کسی و همه ما در این سرزمین از کوچه و بازارها و خیابان‌ها برخاسته‌ایم و به راه افتاده‌ایم و به جایی رسیده‌ایم؛ مال هر نقطه و سرزمینی که می‌خواهیم باشیم. این مهدی سهیلی‌ها و فریدون مشیری‌ها بودند که شعر تحویل مخاطب می‌دادند و مخاطبان را با شعر معاصر از نوعی دیگر آشنا می‌کردند و دیگر این‌که این صادق آهنگران بود که با آن صدای حماسه‌ خود جنگ را می‌گرداند تا امثال من و حضرت عالی با خیال آسوده، به خیالات شاعرانه خود بپردازیم و باز یادتان نرود جناب شفیعی‌کدکنی که خود حضرتعالی و چند تن از بزرگان دیگر مثل منوچهر آتشی، به این مدعیان دروغگوی به سلطه رسیده شعر فارسی میدان دادید و کارهای درهم و برهم و ناجور آنها را شعر ناب قلمداد و معرفی کردید و حالا مردم ما باید چوب این شعر ناب‌ها را که هر روز بر تعداد آنها بیشتر می‌شود، بخورند. حالا این دسته از شاعرنماها شعرشان کجا بود که ناب را پیشکش‌شان کردید. اگر منظور از شعر ناب خلق مضامین پیچیده و دور از ذهن است؛ این کار را چند قرن پیش شاعران سبک هندی انجام داده‌اند و در ابداع مضامین بکر و بدیع آن هم در قالب به قول شما دست و پاگیر غزل و با اختراع آن قافیه‌ها و ردیف‌های تازه حرف اول را در تمام دوره شعر فارسی از این جهت می‌زنند. 


برچسب ها: فرهنگ ، شعر ، مشیری ، شاعران ، ادبیات
نظرات بینندگان