
کریم جعفری:
شاید رسیدن به این مرحله برای بسیاری سخت مینمود، اما در عرصه سیاسی وقتی یک طرف دهها میلیارد دلار هزینه میکند، انتظار دارد که بقیه به حرفش گوش دهند. این خلاصه مسائل مطرح شده در روابط میان کشورهای عربی است. بر اساس یک عادت و سنت، قبیلهای که پول و جمعیت بیشتری دارد، بهتبع انتظار تبعیت قبایل ضعیفتر از خود را داشته و اگر در این مورد سرکشی شود، اتحادی از قبایل شکل خواهد گرفت تا قبیله متمرد را منزوی کرده و در صورت ضرورت مورد حمله قرار دهند. این یک تجربه تاریخی است که از قرنها پیش از اسلام در شبه جزیره عربستان شروع شده و هنوز هم ادامه دارد و بهنظر هم میرسد که فعلا نباید پایانی برای آن متصور بود.
به صورت خلاصه، عربستان و به دنبال آن بحرین، امارات، مصر، لیبی و چند کشور کوچک دیگر روز دوشنبه با ادعای حمایت قطر از تروریسم و افراطیگری، مداخله در امور کشورهای عربی و تهدید امنیت ملی و پناه دادن به افراطیها رابطه خود را با این کشور کوچک قطع کردند. بعد از این اقدام، ارتباطات هوایی، زمینی و دریایی این چهار کشور با قطر قطع، دیپلماتهای قطری از این کشورها اخراج و حتی اعلام شد که قطر از ائتلاف ضد یمنی که از فروردین 94 با حمله به این کشور، مردم این آن را بمباران و تحت فشار گرسنگی و انواع بیماریها قرار داده است، اخراج میشود.
از همان روزی که رسانههای سعودی وارد فاز مخالفتخوانی با قطر شدند و روزنامههای عکاظ و الریاض بهعنوان بازوهای رسانههای خاندان آلسعود به قلم نویسندگان و ستوننویسهای نامآشنا که با دربار پادشاهی این کشور ارتباط نزدیکی داشتند، حملات سهمگین و بیسابقهای را علیه همسایه شرقی خود شروع کردند، میشد چنین روزهایی را ترسیم کرد. در تعامل با کشورهای عرب حوزه خلیجفارس، بیش از آنکه اصول و مبانی شناخته شده دیپلماتیک در عرصه بینالمللی نقش داشته باشد، روابط شخصی و مطامع گروهی نقشآفرین است.
در این یک مورد، طرف قطری پس از سفر ترامپ با دریافت دقیق پالسهای آیندهنگرانه از ریاض و شاید هم خبرهای درگوشی از برخی از همراهان ترامپ در مورد تصمیمات پشت پرده، تصمیم به واکنش سریع در برابر طرحهایی گرفت که ما فقط میتوانیم آن را حدس بزنیم، طرحهایی مانند اشغال قطر توسط عربستان و با چراغ سبز امریکا! شاید این ادعا اندکی بعید باشد، اما شما نگاه کنید مجمعالجزایر بحرین اکنون در اشغال چه قدرت نظامی منطقهای است و نیروهای نظامی این کشور در یمن دست به چه اقداماتی میزنند؟ شاید این بدترین تحلیل و برآوردی باشد که بتوان از تحولات اخیر در منطقه داشت، اما ناچار هستیم به شکل بدبینانهای قضایا را نگاه کنیم.
از سوی دیگر و در حالی که بهنظر میرسد سعودیها مثل همیشه حوصله ندارند و میخواهند به قول معروف «گربه را دم حجله بکشند» تا درس عبرتی برای دیگر کشورها شود، طرف قطری گزینههای بسیاری برای بازی کردن ندارد. دوحه دقیقا همان بلایی را که در اتحادیه عرب بر سر سوریه درآورد، اکنون بر سر خودش در میآورند. منزوی کردن دمشق میان کشورهای عربی با هزینه صدها میلیون دلار و ویرانی این کشور باستانی، باید هم برای دوحه بازگشتی داشته باشد. قطریها متاسفانه نه اندازه خود را میدانند و نه حدود را میشناسند و همین مساله باعث شده بازنده بزرگ باشند، اکنون تنها چند کشور عربی مانند عمان، کویت، الجزایر و شاید هم اندکی تونس و عراق باشند که برای شیخ تمیم راه فراری باشند. طرف ایرانی هم دخالت نکرده و از کشورهای عربی خواسته خودشان مشکلشان را حل کنند و توپ را به زمین خود آنها انداخته است. ترکها و برخی دیگر از طرفهای منطقهای هم همین رفتار را داشتهاند.
مشخص نیست دوحه تا کی بتواند در برابر این فشارها دوام بیاورد. اکنون فرصت بینظیری به دست آمده تا ایران بتواند بازار قطر را در آستانه بازیهای جام جهانی بهشکل کامل به دست بگیرد... البته اگر تدبیری باشد.