طنز - صفحه 3

برچسب ها - طنز
این داستان واقعی است. تهران بودم و قرار شدن زودی برگردم روزنامه تا سردبیر بیشتر از این دعوام نکرده، بلیطی به قیمت بسیار ناچیز 251هزار تومان به مقصد بندر بوشهر گرفتم و...
کد خبر: ۵۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳

والا از بس راپورت نوشتم دیگر خسته‌ام شده و نمی‌دانم که سرم را به کجا بکوبم. پس از آن‌که بامداد جنوب در نوشته‌ای آنچه از آبرو برایمان مانده بود را چوب حراج زد و شما هم در قبال این مساله سکوت کردید تا همه به این نتیجه برسند که
کد خبر: ۵۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۱

تصدقت، بر اساس فرموده شما، گزارشی تدارک دیده و به جریده فریده‌ای در مرکز حکمرانی فرستادیم تا ضمن دوسیه‌های دستوری کار شود. علم بر این داشتیم که این گزارش که ...
کد خبر: ۵۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۱

فدایت شوم، امروز هیچ خبری نبود، همه‌ چیز امن و امان است و مملکت هم بر وفق مراد. چند نفر را گماشته‌ام که شب و روز شهردار را بپایند و او را بیابند که مبادا بخواهد بدون اذن جنابعالی اقدامی صورت دهد و
کد خبر: ۵۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۸

آقا ما بخوایم یه کنسرت ببینیم باید کی و ببینیم؟ باید به کجا مراجعه کنیم، به‌خدا مردیم، اصلا یه وضعی یه عده‌ای درست کردن آدم یادش به یه عده دیگه‌ای میاد، شما بدتون میاد ما خوشمون میاد...
کد خبر: ۵۳۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۷

ما که کلا از موسیقی بدمون نمیاد و تو فاز استاد شجریان و تاج و بنان هستیم، به این دلیل هم به سراغ این حضرات رفتیم که یه وقت حرکات موزون و ناموزون نکنیم و ...
کد خبر: ۵۳۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۵

دیروز رفته بودیم قهوه‌خانه با بچه‌ها یه دابل اسپرسو با هات چاکلت بزنیم، حالا جاش بماند که کجا رفته بودیم، فقط بهتون بگم همچی موسیقی آرومی گذاشته بود و آدم رو می‌برد تو فکر و خیال که...
کد خبر: ۵۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۴

بچه که بودیم همسایه‌ای داشتیم که زن بسیار کدبانویی داشت و از هر انگشتش هزار هنر می‌بارید، یکی از هنرهای ویژه و اصلی او درست کردن کماچ بود، این‌که چطوری درست می‌کرد...
کد خبر: ۵۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۳

ما در آن مساله که با هم نشسته بودیم و در مورد اون قرص صحبت کرده بودیم، اشتباه می‌کردیم و دوستان اطلاع دادند که اوضاع آنقدر خرابه و خلاف اون اندازه سنگین که بابا قرص‌های قوی‌تری مصرف می‌کنه و...
کد خبر: ۵۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۲

آقا من دیروز اسم این قرص رو شنیدم، شنیده بودم آدم‌های کم ظرفیتی که تو روت می‌خندن و می‌گن همه چی خوبه به ضرب و زور همین قرص‌ها زنده هستن.
کد خبر: ۵۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۸

در اینکه ما همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید که شکی نیست. یعنی یه جایی کلی آدم بیکار می‌شن و بعد یه جای دیگه طرف در میان و میگه 5 شغل، نگاه کنید، دقیقا پنج شغل ایجاد شده و اینقدر خبرش مهم بوده که...
کد خبر: ۵۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۷

آقا ما باز هم طبق معمول دو روزی شهر رو دادیم دست این گماشتگان دولت، اومدیم دیدیم یکی از تهران اومده و ما رو مسخره کرده و خلاص.
کد خبر: ۵۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۶

گفتند که قرار است مثل امروز شیخ الوزراء به دیار ما سفر کنند. ما وقتی گفتیم این شیخ الوزراء اصحاب دانش و فن متوجه مساله شدند فهمیدند منظور ما کیست‌ اما...
کد خبر: ۵۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۵

روز گذشته بعد از مدت‌ها تلفن مبارک ما به‌ نام نامی حضرت اقدس همایونی، خان عموی گرامی مزین شد و با دیدن آن زلف‌های پریشان و سبیل‌های پر تاب، چنان شور و شعف سراسر وجودم را گرفت که نگو و نپرس.
کد خبر: ۵۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

این روزها داشتن چندین k فالوئر در اینستاگرام یکی از معیار های شهرت به شمار میرود. چند روش برای دستیابی به شهرت!
کد خبر: ۵۱۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

آقا ما چند شب پیش از چند گوشه و زاویه مختلف و از افراد عجیب و غریب و باشناسنامه و بی‌شناسنامه برامون یه عکسی اومد که روش نوشته بود گزارش عملکرد دولت تدبیر و امید در استان بوشهر.
کد خبر: ۵۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱

اینجانب که بخشی از گزارشش را روز گذشته طبق آنچه در صفحه فیس‌بوقی‌اش آمده بود، خواندید و لذت بردید در پی استقبال شما بر آن است تا بخش دوم گزارش خود را هم در اینجا خدمت شما ارائه کند شاید به ارزش کارها و پیگیری‌هایی که بنده برای شماها می‌کنم و ...
کد خبر: ۵۰۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۳۱

دیروز داشتم خبرها رو می‌خوندم که طبق معمولی که هر روز تو کشور ما حرف‌های تازه و نوبری می‌شنویم و می‌خونیم، یه نوبر دیگه شنیدم که در نوع خودش جالب بود و اون هم موقعی بود که فهمیدم استان ما عین فلسطین می‌مونه...
کد خبر: ۵۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۷

روز شنبه‌ای آقای سردبیر سرمقاله‌ای نوشت که من دیروز فرصت کردم و اون و خوندم. با خوندن هر خط این سرمقاله واقعیتش نه تنها مو بر تنم سیخ می‌شد بلکه از این که یک بوشهری هستم سنگ روی یخ شدم و
کد خبر: ۵۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۶

نشسته بودم کنار جوی و گذر عمر را نگاه می‌کردم، گذری که شاید برای منِ سخت جان که شغلم شوخی و مزاح با ملت است، اندکی سهل و ممتنع باشد.
کد خبر: ۴۹۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۴