|
کریم جعفری
هفته گذشته تصویری منتشر شد که در آن سران مصر، اردن، عمان، قطر و حاکم مجمعالجزایر دیلمون به دعوت محمد بنزاید، رئیس دولت امارات را نشان میداد. در مورد دلایل برگزاری این نشست صحبت زیاد است و اینکه چرا باید این شش نفر دور هم جمع شوند در حالیکه نه بنسلمان در این نشست حاضر است و نه ولیعهد کویت!؟ یعنی میشود بن زاید از ولیعهد کویت و سعودی هم دعوت گرفته باشد و آنها نیامده باشند؟ یا اصلا آنها دعوت نشدهاند؟! چرا باید این نشست برگزار شود در حالی که حاکم مجمع الجزایر اشغالی دیلمون که تمام دار و ندار و هست و نیستش را مدیون سعودیها است اینگونه چشم در چشم بن زاید بنشسته و لبخند بزند در حالی که پسر عموی عروسش آنجا حضور ندارد؟!
بهنظر میرسد بازی از سطحی بالاتر و پیچیدهتر برخوردار است و برگزاری این نشست خارج از توان محمد بن زاید بوده و آنهایی که اینجا حضور دارند از جای دیگری دعوت شدهاند؟! مثلا سلطان عمان در تمام طول سالهای گذشته که شورای همکاری خلیج فارس تشکیل شده جز در موارد اندکی که مسقط میزبان بود؛ هیچوقت در این نشست حضور پیدا نمیکرد و همیشه معاون نخستوزیر را بهعنوان نماینده خود به این نشست میفرستاد؛ یا امیر قطر که تا همین چند ماه پیش با اماراتیها بهشدت درگیر بود چگونه شده که به این نشست بیاید؟ این مساله در مورد رئیسجمهور مصر نیز صادق است کسی که تمام تلاشش را داشته تا با سعودیها سرشاخ نشود؟!
یا شخص بنزاید که به همراه محمد بنسلمان در یمن وارد جنگ شد و هنوز هم تصاویر و ویدئوهای دونفری آنها در فضای مجازی بهعنوان متحدان راهبردی دست بهدست میگردد؟! اتفاق خاصی افتاده که این شش نفر در ابوظبی دور هم جمع شده و تصویر آنها فقط در یک نشست غیر رسمی منتشر میگردد؟! همه ما میدانیم که هیچکس بیش از بنسلمان عاشق میهمانی و مراسمهای این شکلی نیست و در مورد ولیعهد کویت میدانیم که خانواده حاکم هیچ مشکلی با اماراتیها ندارند، اما چرا اینجا کسی از آنها حاضر نیست؟!
این تصویر گویای پیچیدگی و درهم تنیدگی سیاست و وابستگی در میان کشورهای عربی است؛ این تصویر حکایت روشنی است از بیاختیار بودن و فرمانبردار بودن هر شش نفر حاضر در این تصویر و اینکه چگونه اینها به مهرههای شطرنج تبدیل شدهاند و یک شطرنجباز بزرگتر تصمیم گرفته از هشت نفر همیشگی، با این شش نفر بازی کند؟! بدون شک در طول سه دهه گذشته کویت نیز یکی از مهرههای شطرنج بوده، اما سوال اساسی و اصلی این است در میان کشورهای عربی چه اتفاقی در حال روی دادن است؟! همیشه بر این امر واقف بودند که اختلافات شخصی و خانوادگی میانه سران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس عامل دوری و نزدیکی آنها در طول ۵۰ سال گذشته بوده است، اما آیا این هم از همان جنس اختلافات است که در آن بنسلمان نباید حضور پیدا میکرد؟!
تلاش میکنم در یادداشت بعد به مسائل و مواردی که باعثشده این شش نفر دور هم گرد بیایند و این تصویر منتشر گردد پاسخ دهم. با قرار دادن شواهد و قرائن و همچنین رویدادهایی که در طول چند روز گذشته در منطقه روی داده حالا میتوان راحتتر به پاسخ مناسب رسید و متوجه شد که این نشست حاصل جمع این رویدادها، رفتارها، گفتارها و در نهایت واکنشهایی است که در عرصه سیاست روی داده و هیچ ارتباطی با اختلافات شخصی و خانوادگی ندارد. این نشست بخشی از یک بازی بزرگتر است که در آن هر کسی باید در جای خود و در اندازه خود بازی کند و اگر کسی بخواهد بیش از جایگاهی که برایش تعریف شده، رفتار کند خیلی راحت کنار گذاشته میشود.
در مورد این نشست و چرایی برگزاری آن، بهصورت گذرا چند نکته را قلمی خواهم کرد. این نشست که در رسانههای داخلی ما چندان اهمیتی به آن داده نشد و تحلیل یا گزارشی بهصورت اختصاصی در موردش منتشر نگردید (در حالی که در مورد کماهمیتترین مسائل شاهد اظهارنظرهای شاذ و عجیب هستیم) مهم بود و باید آن را مقدمهای بر تغییرات راهبردی در حوزه روابط عربی–غربی قلمداد کرد. مقدمه این نشست را باید در استقبال سرد بنسلمان از جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، کاهش یک میلیون بشکهای نفت توسط عربستان در همکاری با روسیه و در نهایت اسکورت هواپیمای حامل رئیسجمهور چین و تبلیغات شدید رسانهای سعودیها در مورد توافقات صورتگرفته دانست.
اینها مقدمهای بر تشکیل این نشست بود، نشستی که نشان میدهد باوجود تبلیغات رسانهای و اظهارات مطبوعاتی و دیپلماتیک توسط مقامات امریکایی در مورد عمیق بودن روابط واشنگتن–ریاض، این رابطه دچار خدشه شده و نمیشود آن را لاپوشانی کرد. بدون شک بنسلمان به این نشست دعوت نشده بود، اما ولیعهد کویت چرا، اما اینکه چرا کویتیها حضور پیدا نکردند را باید در روابط کویت–ریاض جستوجو کرد، جایی که خانواده صباح و آلسعود به شکلی تاریخی به هم مدیون هستند و کویتیها تصمیم گرفتهاند باوجود اختلافات مرزی و همچنین برخی مواضع سیاسی، در جایی که سعودیها نباشند، آنها نیز حضور پیدا نکنند.
بنابراین چون بنسلمان دعوت نشده بود، به پاس اخراج ارتش بعث صدام از خاک کویت با کمکها و مساعدتهای عربستان، شیخ مشعل تصمیم گرفت که در این نشست حاضر نشود. با این حال نمیتوان گفت که رئیسجمهور امریکا رفتارهای محمد بنسلمان را فراموش کرده باشد. همانگونه که در گزارشها و یادداشتهایی که در دوره سفر رئیسجمهور چین به ریاض نوشتیم، طرف امریکایی رفتارهای کنایهآمیز و ضدامریکایی بنسلمان و پدرش را فراموش نکرده و این مساله را در سطحی که خودش میتواند آن را مدیریت کند، به ولیعهد سعودی خواهد فهماند و نشست ابوظبی در چنین شرایطی برگزار شد.
دقت کنید، جمع کردن سلطان عمان و حاکم مجمع الجزایر دیلمون، امیر قطر، رئیسجمهور مصر و شاه اردن در زیر خیمهای که محمد بنزاید برپا کرده، کار بنزاید نبود، بلکه همانگونه که در بالا نیز گفته شد، دستان قویتر، قدرتمندتر و تصمیمگیران بالاتری نقشآفرین بوده و این نشست را مدیریت کردند. حضور حمد بنعیسی دیکتاتور مجمع الجزایر دیلمون در این نشست، در حالی که او دار و ندارش را مدیون زرهپوشها و نیروهای سرکوبگر سعودی است که با ورود به جزیره منامه، انقلاب مردم این جزایر را سرکوب کردند، پشت کردنش به بنسلمان بدون شک با پشتگرمی بزرگتری صورت گرفته است.
یا حضور رئیسجمهور مصر که چند میلیون مصری بهعنوان کارگر در عربستان حضور داشته و دلارهایی که آنها به مصر میفرستند بخشی از اقتصاد این کشور را به حرکت واداشته نیز محل سوال بود؛ چه چیزی این ژنرال محاسبهگر مصری را از قاهره راهی ابوظبی کرده بود؟ او با چه وعده بزرگتری به این نشست آمد؟ او که قرار بود جزایر صنافیر و تیران در دریای سرخ را به سعودیها بدهد و با مخالفت شدید افکار عمومی این کشور روبهرو شد، چگونه بعد از این میتواند روابط خود با بنسلمان را تنظیم کند؟ آیا بنسلمانی که فردی کینهای، عصبی و هیستریک است دست به اقدامات تلافیجویانه نخواهد زد؟
این مساله در مورد امیر قطر نیز صادق است. اماراتیها و شخص محمد بنزاید سیاست ضد اخوانی شدیدی دارد و در دوران محاصره قطر که ماه عسل «محمدین» بود، فشارهایی که ابوظبی به دوحه وارد کرد، چند برابر ریاض بود! اما چه شده که امیر قطر بهعنوان حامی و مبلغ فکر اخوانی باید در کنار بن زاید و السیسی بنشیند که اخوانیها را تروریست دانسته و شدیدترین اقدامات سرکوبگرانه را علیه آنها انجام میدهند؟ آیا امیر قطر اقدامات بنزاید را فراموش کرده است؟ آیا حملات الجزیره به مصر و امارات کم شده یا اقدامات ضداخوانی آنها کاهش پیدا کرده است؟ آیا این طرفها در مورد لیبی، عراق، سوریه و یمن با هم اختلافات عمیق و شدیدی ندارند؟
در حالی که میتوان این سوال را در مورد حضور سلطان عمان نیز پرسید، اما باید گفت که همه اینها توسط امریکا مدیریت شد. تماس تلفنی جو بایدن با محمد بنزاید در سالروز حمله موشکی ارتش یمن به ابوظبی و دبی و ابراز همدردی او با اماراتیها (این همدردی بیشتر به این دلیل بود که باوجود استقرار سامانههای پدافندی تاد و پاتریوت که اوج دارایی پدافندی غرب بهشمار میرود، باز هم موشکها و پهپادهای یمنی به اهداف خود اصابت کردند) و گفتن اینکه امارات شریک راهبردی واشنگتن بهشمار میرود و امریکا خود را مکلف به حمایت از این کشور میداند، نشان از شروع حرکت جدید امریکاییها در منطقه داشت.
گرد آوردن این افراد با افکار و اهداف متفاوت فقط از عهده قدرت برتر امریکا در برابر این کشورها بر میآمد و در این مسیر برخی از مقامات سابق انگلیسی مانند تونی بلر که یک کارچاقکن حرفهای در عرصه دیپلماتیک بهشمار میرود کاخ سفید را همراهی کردند. جمع کردن افراد در ابوظبی و انتشار تصاویر آنها (بدون درز دادن متن مذاکرات و گفتوگوها) خود به اندازه کافی پیام ریز و درشت برای بنسلمان داشت که بداند رئیس چه کسی است و کت تن کیست! انتشار تصاویر این افراد با لباس غیررسمی، گویای شکلگیری حقیقت جدیدی در میان متحدان امریکا است و اگر بنسلمان نخواهد رفتارش را به زعم امریکاییها اصلاح کند، ممکن است او در گوشه رینگ گیر بیفتد.
بدون شک، بنزاید هم از این مساله بدش نمیآید. او فردی بهشدت قدرتطلب، دچار شهوت و جنون سلطه و دیده شدن بهعنوان یک رهبر اثرگذار است. او برای آنکه خوشخدمتی خود را ثابت کند، یک روز پس از این نشست، تماسی تلفنی با زلنسکی، رئیسجمهور دلقک اوکراین گرفت و مراتب عرض ارادت خود به او و کمک به مردم این کشور را اعلام کرد. در هر صورت نزدیکی بیش از پیش عربستان به چین و روسیه برای امریکا چندان خوشایند نیست. چند روز پیش اعلام شد که عربستان بزرگترین صادرکننده نفت به چین است، امریکا با این مساله مخالفتی ندارد، اما مخالف این است که ولیعهد سعودی بخواهد خارج از نظم امریکایی بازی کند. اینکه او این جرات را پیدا کرده، برای کاخ سفید ناخوشایند است. در این مورد میتوان بیشتر هم نوشت، اما بهنظر همین اندازه کفایت میکند.