الهام بهروزی
وقتی به روزشمار
شهریور نگاه میکنیم با مناسبتهای مختلفی در آن مواجه میشویم که یکی از آنها،
روز ملی سینماست که در روز 21 شهریور جاخوش کرده است. روزی که هنوز هیچکس مبنای
انتخاب آن را برای سینمای ایران نمیداند! بنا به قولی، ظاهرا این روز به بهانه
صدمین سالگرد ورود دوربین به ایران در دوران مظفرالدینشاه قاجار به همت ابرهیمخان
عکاسباشی (سال 1279 شمسی) در سال 1379 در چهارمین جشن بزرگ سینمای ایران به نام
«روز ملی سینمای ایران» نامگذاری شده است!
بههر روی، این
اتفاق موجب شده تا هر ساله در آستانه فرارسیدن 21 شهریور بحثهایی بر سر تناسب
نداشتن این روز با هنر هفتم و ابعاد آن مطرح شود اما عملا کنشی برای بازنگری در
جانمایی این مناسبت مهم در گاهشمار رسمی کشور از سوی مدیران یا سیاستگذاران دیده
نشود و همین گذر سهلانگارانه، این انتخاب بهظاهر شتابزده را برای روز ملی سینما
در تقویم رسمی تثبت کند.
سینمایی که در
یکی دو دهه اخیر تحت تاثیر سیاستهای سلیقهای و تکبعدی از کارکرد و ماهیت
ابتدایی خود فاصله گرفته و بستری برای تولیدات باسمهای و گاه مبتذل با ادعای
کارهای کمدی شده است. رشد روزافزون این تولیدات درجهچندم و بیکیفیت با موضوعات
دمدستی و کلیشهای در کنار سیاهنمایی اغلب کارهای جدی در این سالها موجب شده
است که سینمای ملی از نظر ماهوی دچار آفت و آسیب شود؛ بهطوری که به عقیده برخی از
منتقدان سینما، این آثار نه تنها سینمای ملی را تقویت نکردهاند، بلکه جایگاه آن
را تنزل دادهاند.
در این باره
افشین علیار، عضو انجمن منتقدان سینمای ایران به بامداد جنوب گفت: فیلمهایی که در
برهه کنونی در حال اکران هستند، نه ملی هستند و نه بومی! این سینمای مبتذل کمدی
آسیب جدی به فرهنگ و هنر غنی ایران زده است.
وی در ادامه با
تاکید بر اینکه با این رویه تولیدات سینمایی ما هیچگاه به سینمای ملی نخواهیم
رسید، افزود: سینمای جدی و ملودرام هم در این سالها بر اساس پرداخت سیاهنمایی به
جامعه میچرخد، چراکه نگاه آن به جشنوارههای سیاستزده خارجی و جوایز آنهاست.
بیشک ما با این تولیدات سینمایی نه تنها به عقب برمیگردیم؛ بلکه نمیتوانیم
سینمای فرهنگی و هنری را بهوجود آوریم.
این منتقد با
اشاره به اینکه دولت قبل نتوانست سینما را از بند ابتذال و کمدیسازیهای مبتذل
برهاند، تصریح کرد: دولت سیزدهم متاسفانه نگاهی به آورده فرهنگی نداشت و به تکرار
همان سیاستهای دولت روحانی روی آورد. پایبندی دولت سیزدهم به سینمای کمدی که کمدی
هم نبود و شبهکمدی بود و نگاه زنندهای به جایگاه زن، بچه، مرد، جامعه و ارزشها داشت،
موجب شد که کارهای باسمهای و مبتذلی در این دوره تولید شود.
علیار با تاکید
بر اینکه سینمای ایران در دولت قبل آسیبهای جدی دید، افزود: اما باید امیداور
باشیم که در دولت جدید با انتخاب و روی کارآمدن مدیران فعالتر و فکورتر و صاحب
اراده، سینما به سمت درستی برود؛ سمت درست سینما، سینمایی است که تاملبرانگیز
باشد و از آبشخور هنر و فرهنگ سرچشمه بگیرد؛ چراکه ما با سینمای کمدی مبتذل به سمت
بیفرهنگی سوق داده میشویم و فرهنگ غنی ایران در خلال این آثار کلیشهای شکسته میشود.
وی در ادامه با
طرح سوالی مبنی بر اینکه در کدامیک از فیلمهای کمدی این دوره مثل «تگزازس 3»،
«دینامیت»، «شهر هرت»، «فسیل» و... فرهنگ غنی ایرانی دیده شد؟، بیان کرد: در
هیچکدام ردی از سینمای ملی و فرهنگ غنی ایرانی را ندیدیم. این در حالی است که
سینمای ایران باید به سالهای اوج خود بازگردد و کارگردانهای مولف و صاحبسبک را
که در این سالها بهدلیل سیاستهای غلط و نگاههای سلیقهای منزوی شدند، به گود
بیابند و فیلمهایی بسازند که هم مخاطب دوست داشته باشد و هم مبتنی بر فرهنگ و
هویت ایرانی باشند.
به عقیده علیار،
سازمان سینمایی در دولت جدید باید تمرکز لازم را بر ساخت فیلمها و رویکرد آنها
داشته باشد.
این منتقد سینما پیش
از این سیاستهای محمد خزاعی و سازمان سینمایی را نقد کرده و یکی از مهمترین دلیل
نابودی سینمای ملی را صرفا درآمدزایی دانسته است. او در این باره در سال گذشته
نوشته: «اینکه ساخت فیلمهای شبه کمدی در سینمای ما سرعت گرفته، دلیلش میتواند یک
چیز باشد و آن هم درآمدزایی است؛ اما در مقابل این درآمدزایی یک طرفه به مخاطب چه
چیزی ارائه میشود؟ شبه فیلمهایی که نه میتوانند سینما باشند و نه میتوانند به
فرهنگ کشور کمک کنند؛ این آثار فقط میتوانند وقت تماشاگر را تلف کنند و در ازای
آن هم جیب مخاطب را خالی و هم دیتاهای بیهوده را به ذهن مخاطب منتقل کند.
اساسا نگارنده با ساخت آثار کمدی و خندیدن و حال
خوب مخاطب مشکلی ندارد؛ اما این خنده گرفتن از مخاطب باید کیفیت ژانری را در بر
داشته باشد. شبه کمدیهای پر فروش نمیتوانند سینمای ملی ایران باشند. این فیلمها نکتهای به مخاطب اضافه نمیکند.»
علیار پررنگ شدن
بعد اقتصادی سینما را در این نوشته به چالش کشیده و تاکید کرده است: «هنر سینما
تبدیل به رسانهای اقتصادی شده است. سینما دیگر هنر و خلاقیت نیست. کارگردانانی که
سینما را هنر میدانستند و برای ارج نهادن به آن تلاش کردهاند، با شرایط پیشآمده
به کنار رفتهاند. نمونهاش ناصر تقوایی و بهرام بیضایی که نتوانستند در شرایط
مسموم و مافیایی و رانتی سینمای ایران به فیلمسازی ادامه بدهند. سینمای ایران در
دهه شصت یا هفتاد به ملی بودن نزدیک شد؛ اما هیچگاه به آن نرسید؛ چرا که هر
دولتی با هر نگرش و اندیشهای که وارد شد به دلیل تسلط نداشتن به فرهنگ با ذهنیتی
عقبمانده تیشهای به ریشه سینما زد، سینمایی که دارای فهم و نبوغ بود از دهه
هشتاد به بعد دیگر نتوانست حرکتی رو به جلو داشته باشد!»
به هر روی،
سینمای امروز به دلیل سیاستهای اشتباه و تکبعدی مدیران سیاستورز وضعیت
هشدارآمیزی یافته است، شاید فروش گیشه آن افتخاری برای مدیران سینمایی در دولت
سیزدهم به شمار رود اما این افتخار به قیمت ابتذال و به قهقرا رفتن سینمای کمدی و
به انزوا رفتن سینمای جدی تمام شده است.
سینمایی که در سه
سال اخیر آثار جدی و ملودرام باکیفیت آن از انگشتان دست کمتر بوده ما در این دوره
به ندرت فیلم پرمایه و منحصربهفردی دیدهایم؛ چراکه سینمای جدی ما به دلیل کنار
رفتن سینماگران مولف و مخاطبشناس به ورطه سیاهنمایی افتاد و کارهای تولیدی در
چند سال اخیر هرگز نتوانست به غنای آثار کارگردانهایی چون کیارستمی، بیضایی،
مهرجویی، کیمیایی و... برسد. در این دوره ما فقط به صورت جسته و گریخته با آثاری
چون «جنگل پرتقال»، «چرا گریه نمیکنی؟» و... با نگاهی معتدل به روابط انسانی و
بحرانهای روانی آنها در جامعه کنونی روبهرو شدیم، بقیه آثار اما در روایت جامعه
امروز و مسائلش به گرداب بزرگنمایی و یکسویه نگری افتادهاند. حال باید دید در
سالهای پیشرو و در دولت پزشکیان چه اتفاقی برای هنر هفتم میافتد؟ آیا سیاستی
برای تقویت سینمای ملی و هویتدار شدن آن اتخاذ میشود یا خیر؟