bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۵۳۵۳
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۰۰ - ۲۵ مهر ۱۴۰۰
بامداد جنوب: یکی از ساکنان جزیره خارگ به مناسبت سفر هیات دولت به استان بوشهر یادداشتی را به بامدادجنوب ارسال کرده است که در ادامه می‌خوانید.

بامداد جنوب: یکی از ساکنان جزیره خارگ به مناسبت سفر هیات دولت به استان بوشهر یادداشتی را به بامدادجنوب ارسال کرده است که در ادامه می‌خوانید. 

16 مهرم ماه بود. هوای شهر رو به خنکی که نمی‌توان گفت؛ ولی از شدت گرمای طاقت فرسایش کاسته شده بود.در دهه چهارم زندگی‌ام به یاد ندارم در این فصل از سال مدیر، مسوول یا وزیری به استان من سفری کرده باشد چه رسد به هیات دولت و رئیس‌جمهور، آن‌هم در روزی که تنها دو روز بیش از ماه دوم آغاز ریاست جمهوری آن نگذشته است. معمولا استان ماه مقصد سفرهای زمستانی است و مسوولان جهت فرار از سوز سرمای استان‌های شمالی استان‌های جنوبی را مورد توجه خود قرار می‌دهند.

با خود فکر می‌کردم که آیا رئیس‌جمهور به شهر من هم خواهد آمد؟ شاید سفر یک‌روزه فرصتی برای حضور ایشان در شهر من را مهیا نکند و حتما این توقع تا حدودی غیرمنطقی است و یا زیاد. گاهی به اطرافم انداختم شعله‌های سوزان نفت را دیدم. مخازن نفت، اسکله‌ها، پتروشیمی‌ها و ... این‌ها را که نمی‌توان نادیده گرفت.

روز موعود رسید. یک‌چشمم به اسکله ماند و چشم دیگرم به آسمان که شاید از زمین که نه بلکه از دریا و یا هوا فردی به دیار من بیاید. چه خیال خامی. دریا طوفان بود و هوا خراب (باد و طوفان) و کشتی تردد نداشت. امری عادی برای ما که نزدیک به نیمی از سال را تردد نداریم. سامانه‌ای هم داریم که در آن اعلام می‌شود که تردد نیست. شاید بهتر باشد که روزهایی که تردد هست را اعلام کنند نه روزهایی که تردد نیست.

حضور وزرا و معاونین و نماینده‌های دولت را در روستاها و شهرهای استان از طریق تلویزیون نظاره‌گر بودم. شب از راه رسید و جلسه شورای اداری شروع شد؛ ولی کسی به خارگ نیامد. توگویی انگار که ما فراموش‌شدگانیم.

شاید هم به خاطر تعطیلی موفق به اخذ مجوز ورود به این جزیره نشده باشند. شهر من تنها شهری است که برای ورود به آن بایست مجوز گرفت و به همین دلیل است که قریب به دو سال است که مهمانی بر در خانه ما نزده است.

ناامیدانه پای تلویزیون نشستم تا برکات سفر دولت را برای شهرهای دیگر استانم نظاره‌گر باشم. با خود گفتم ناامید نباش درست است که نماینده‌ای از دولت به شهرمان سفر نکرده، ولی نماینده از ما که در جمع هیات دولت هست، او قطعا ما و مشکلات ما را فراموش نخواهد کرد. صحبت‌ها تمام شد ولی خبری از خارگ نبود. نه نامی نه یادی.

در تلوزیون پشت سر رئیس‌جمهور تصاویر بقعه میر محمد ابن حنفیه و گور معابد ساسانی به کرات پخش می‌شد. یعنی کسی از خود نمی‌پرسد این تصاویر مربوط به کجاست؟ دوباره به کانال بوشهر بازگشتم. آیت‌الله حسینی بوشهری نماینده‌مان در مجلس خبرگان رهبری شروع به صحبت کرد.

در دل دعا می‌کردم و امیدوار بودم که او ما را فراموش نکند. گویی که آخرین امیدم در ماراتون سفر هیئت دولت به استان بود. آخرین تریبون جهت بیان مشکلات مردم فراموش‌شده خارگ در هشت سال اخیر.

نفسم در سینه حبس بود. انگار آخرین بازیکن پشت آخرین ضربه پنالتی در پایان 120دقیقه بازی بدون نتیجه قرارگرفته بود. گویی همه 8196 نفر جمعیت آن (طبق آخرین سرشماری) همه دست به دعا بودند. انگار حرف دلم را شنید. سخن که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. «جناب آقای اوجی (وزیر نفت) این خارگ ظاهرا نماینده‌ای نرفته. من اجمالاً بهتون بگم خارگ کجاست؟ خارگ به تعداد روزهای جنگ موردحمله قرارگرفته است!! شناختید خارگ را؟»

پیروزمندانه از جا پریدم. رو به اطرافیان: دیدید بالاخره گفت. دیدید بالاخره دیده شدیم. تنها دو بار به یاد دارم که چنین احساسی رو پشت تلویزیون داشتم یکی از آن روزها روزی بود که ایران با برد استرالیا به جام جهانی رفت و ما از پشت پنجره اتاق مدیر مدرسه نظاره‌گر بازی بودیم و دیگری هم شبی بود که همان تیم گل پیروزی را به امریکا زد و بازی قرن و گل قرن رقم خورد.

این هم تک‌گل پیروزی هشت سال اخیر بود. حبس هشت‌ساله. حبس بی‌توجهی هشت‌ساله دولت به این جزیره و مردمانش. حاج آقا گل کاشت. ناز نفست. یا به زبان خومان: دمت گرم.

مثل هواداری که گل پیروزی را زده و منتظر سوت پایان است، منتظر بیانات رئیس‌جمهور شدم. باذوق و شوقی وصف‌ناپذیر چشم به صفحه تلویزیون دوختم. نوبت رئیس‌جمهور محترم شد: من یادم نیست که رادیو گوش کرده باشم نسبت به‌روزهای جنگ نگفته باشند خارگ مورد اصابت موشک قرار گرفت.

در ادامه هم رئیس‌جمهور به وزیر نفت دستور دادند که مشکلات خارگ رو مورد رسیدگی قرار بدهند و این شد سوت پایان سفر هیئت دولت در استان و رفتن خارگ به جلسه هیات دولت.

درست است که کسی از هیات دولت به خارگ نیامد ولی خارگ به تدبیر امام‌جمعه محترم و معزز خارگ و با بیانات آیت‌الله حسینی به جلسه هیات دولت و شورای اداری رفت و بخش زیادی از جلسه به خارگ اختصاص یافت و خارگ شد گل سرسبد جلسه.

امیدی در دلمان نسبت به رفع مشکلاتمان جوانه زد.سید محرومان، ما مستضعفان و مظلومان را در این جزیره مظلوم یا محروم (هنوز پاسخ سخنم را نیافتم) فراموش نکرد.

روزنه امید در دلمان جوانه زد.امیدی که باتدبیر دولت قبل در طول هشت سال تبخیر شده بود. دولتی که تنها افتخار مدیرش راه ندادن مدیر و مسوول به اتاقش بوده و متاسفانه هنوز هم هست. به یاری خدا این روزها تمام خواهد شد و این مدیران نالایق هم خواهند رفت و مدیران جهادی و انقلابی زمام امور را در دست خواهند گرفت. اولین کاری که پس از زلزله باید کرد آواربرداری هست.

برای حل مشکلات مردم این جزیره هم باید اول آواری از مشکلات که با بی‌تدبیری مدیران نالایق آوار شده را برداشت. اقدامات هشت‌ساله اخیر در خارگ و یا در کشور کم از خسارات زلزله نیست. آقای مدیر اجازه دهید من هم اجمالاً خارگ را برایتان تعریف کنم:

خارگ جزیره است به قدمت 5000 سال، آثار تاریخی و تمدنی هخامنشی و ساسانی و ایلامی در این جزیره هنوز قابل روئیت است، خارگ مدخل ورود اسلام به سرزمین پارس هست به‌نوعی می‌توان آن را باب الاسلام نامید، مردم این دیار در زمان انقلاب با بستن شیرهای نفت موجبات پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کردند، کاری که با نبستن شیر نفت در زمان جنگ باعث پایداری انقلاب و پیروزی در جنگ تحمیلی شدند، زنان مردان این جزیره به تعداد روزهای جنگ موردحمله و هجوم قرار گرفتن ولی خم به ابرو نیاوردند.2888 بار حمله و هجوم.

مردم این دیار بودند که هم انقلاب را پیروز کردند و هم جنگ را به پیروزی رساندند. حالا شناختی خارگ را؟

خارگ جایی هست که جوانان آن بیکار هستند؛ ولی از دورترین نقطه کشور جلو چشم جوانان این دیار نیروهای غیربومی به لطف ارتباطات و ... بکار گرفته می‌شوند و سهم جوانان خارگی هم از آن‌همه تاسیسات شده است یک ماشین اجاره‌ای یا یک رانندگی یا به امید اینکه شاید سالی پتروشیمی خارگ چند روزی جوانان خارگ را آن‌هم به‌صورت ساعتی جهت آور حال تاسیسات خود به‌کار گیرد.

خارگ جایی هست که اداره کار آن‌که در همه جای کشور متولی اشتغال است هیچ نقشی در کار و اشتغال ندارد و اداره‌ای دیگر که نقش هماهنگی و نظارت بر عملکرد دیگر دستگاه‌های دولتی را دارد خود به بنگاه کاریابی بدل شده و در لابلای کارهای پایدار شاید چند کار موقت که عمدتا اشتغال پایدار نداشته و موردتوجه خود مدیران و نبوده و یا فرد بیکار دیگری در حلقه فامیل و بستگانشان وجود ندارد سهم فرزندان خارگ می‌شود.

خارگ جایی هست که مریض علاوه بر هزینه درمان که رهبر فرزانه فرمودند نباید رنج دیگری جز بیماری رو تحمل کنند، مردم این جزیره چشمانشان به هوا و دریا و التماس به هر مدیر در این جزیره است که عزیز بیمارشان را برای ساده‌ترین کار پزشکی و شروع داستان تحمل رنج مالی و مریضی به خشکی انتقال دهند بعد هم خبر پشت خبر مصاحبه پشت مصاحبه که با پیگیری فلان مسئول فلان مریض رو انتقال دادیم.

درصورتی‌که هشت سال پیش در همین جزیره هواپیمای اورژانس بدون نیاز به پیگیری و التماس و مصاحبه حضور داشت و خدمات مطلوبی به شهروندان ارائه می‌داد و نه کسی التماس می‌کرد و نه کسی هم مصاحبه می‌کرد. شاید اشکال کار نبود ملتمس و مصاحبه‌کننده بود، که هواپیمای اورژانس از خارگ رفت.

خارگ جزیره‌ای است که نزدیک به 200 مگاوات ظرفیت تولید برق دارد و مصرفش زیر 50 مگاوات است؛ ولی در آن برق قطع می‌شود. نام این را به‌جز بی‌تدبیری و بی مدیریتی چه می‌توان نهاد. خارگ جزیره‌ای است که برای ورود مهمان به آن بایست مجوز گرفت. خارگ جزیره‌ای است که خود معدن نفت و گاز است؛ ولی مردم آن کپسول گاز را به دوش کشیده و یا در زیر پای خود می‌غلتانند درصورتی‌که زیر پایشان .... خارگ جزیره‌ای است که گاها نان در آن یافت نمی‌شود و نانوایی‌هایش تعطیل می‌شوند. خارگ جزیره‌ای است مردم گاها هفته‌ها رنگ میوه و تره‌بار نمی‌بیند. خارگ جزیره‌ای است که مردم گاها ده روز پشت سر هم اینجا حبس می‌شوند و امکان تردد را ندارند. خارگ جزیره‌ای است که هنوز آب آن جیره‌بندی هست و با تانکر در آن آب‌رسانی می‌شود. خارگ جزیره‌ای است که شهر دارد ولی طرح جامع ندارد. خارگ جزیره‌ای است که هتل دارد؛ ولی مسافر حق ورود ندارد. خارگ جزیره‌ای است که شبکه فاضلاب دارد ولی اداره آب و فاضلاب ندارد.

حالا شناختی خارگ را بازهم بگویم؟

جناب آقای رئیس‌جمهور محبوب، ای که از صلاله پاک نبوت هستی، امید مردمان این دیار بعد از خدا به دستان پر مهر شماست که گرد غبار به مهری این سال‌ها را از چهره غم گرفته این دیار بزدایید و خارگ باز همان در یتیمی باشد مانا و درخشان بر کرانه خلیج‌فارس و به قول جلال آل احمد نفتش نیز در یتیم و گران‌بهای دگری باشد که بر نگین انگشتر تمدن بشری امروز که به اعتبار آن میزید و به بهایش آبرویی دارد.

نام:
ایمیل:
* نظر: