الهام بهروزی
چهره فلزیِ سیهچرده عسلویه چنان زمخت شده که گاه تماشای آن
نه تنها نگاه را کدر میکند، بلکه تصویرهای زیبایی که از آن هم در ذهن وجود دارد،
مخدوش میکند! این شهر صنعتی نیاز به هوای تازه دارد؛ هوایی که در آن کلمات و
عواطف جولان میدهند؛ کلمات و عواطفی که از کتابها برمیخیزند و بر زبان روان میشوند
تا به جان خسته ساکنان و کارکنان این دیار طراوت و شادی ببخشند.
شوربختانه سراسر این شهر را که میگردی، در آن اثری از
کتابفروشی نمیبینی و این دردناک است که در پایتخت انرژی ایران ردی از کتابفروشی
نباشد! این در حالی است که یکی از زیرساختهای ضروری شهری وجود مراکز فرهنگی مثل
کتابفروشی است که به عنوان پاتوق یا ایستگاه فرهنگ مکتوب در این فضا شناخته میشود.
حال شما در فضای شهری عسلویه با خلأ این پاتوق مواجه هستید؛ خلائی که در ژرفنای
خود آسیبها و چالشهای متعددی را برای جامعه شهری آن به ارمغان آورده است.
البته نمیتوان با قطعیت حکم داد که اگر در این شهر
کتابفروشی نیست، پس کتابخوانی هم در اینجا جریان ندارد؛ چون در طول سال، برخی از
شرکتهای پتروشیمی و صنعتی در زمینه توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی فعالیتهایی را
انجام میدهند و اعتباری بین 2 تا 5 میلیارد تومان هم برای خرید کتاب و محصولات
فرهنگی در قالب بن به کارکنان خود واریز میکنند. با این اوصاف، نبض کتابخوانی در
این منطقه میزند؛ اما ضعیف و کمجان! چراکه کُمیت این شهر در حوزه زیرساختهای
فرهنگی میلنگد و عاری اززیرساختهایی چون کتابفروشی است که نمایه برجسته فرهنگ
مکتوب در فضای شهری شناخته میشود.
امروز نبود کتابفروشی در عسلویه بهشدت احساس میشود؛ چراکه
بازار این شهر در قبضه کالاهای خوراکی و پوشاکهای اغلب خارجی در آمده است، بهطوری
که در این بازار، فرهنگ ایرانی بهندرت جلوه میکند و فرهنگی که بر فضای این شهر
صنعتی غالب است، بیشتر یک فرهنگ وارداتی است. بیشک، وجود یک کتابفروشی استاندارد
در کنار مراکز فرهنگی در عسلویه، ضمن اینکه بستری را برای توسعه فرهنگ ایرانی و
خرید حضوری کتاب فراهم میکند، پاتوقی برای شکلگیری گفتمان مکتوب در این شهر خواهد
شد تا اعتباری که صنایع برای خرید کتاب و محصولات فرهنگی به کارکنان خود میدهند
که اغلب در خارج استان بهویژه تهران هزینه میشود، در خود این شهر صنعتی هزینه
شود.
طبیعتا مردمی که در بیشتر فصول سال، سهمشان از صنعت نفت و
گاز فقط آلودگی و بیماریهای گوناگون بوده است، حقشان این نیست که با چند طرح فصلی
با نام و بهانه مسوولیتهای اجتماعی نفت در قبال جامعه محلی عسلویه قانع شوند، چون
ساکنان این شهر سهم بیشتری از این صنایع آلاینده که یک سوم بودجه کشور را تامین میکنند،
دارند.
متاسفانه تنها یک کتابفرویشی در عسلویه وجود داشت که آن هم بهدلیل
بیتوجهی صنایع و بیاقبالی مردم بومی به خرید کتاب رو به تعطیلی رفت و هیچکس هم
از خاموشی این کتابفروشی نه باخبر شد و نه معترض؛ چراکه بنهای اهدایی خرید کتاب
صنایع هرگز در عسلویه و حتی استان هزینه نشد، این بن اصلا گاه به خرید کتاب هم
نرسید و تنها صرف خرید نوشتافزار و برخی محصولات فرهنگی دیگر شد. این بنها تنها
به نام کتاب صادر شده بودند.
شوربختانه هیچ سیاست فرهنگی راهگشایی هم در این منطقه برای
حفظ موجودیت این کتابفروشی وجود نداشت که با تثبیت هستی این کتابفروشی، فضا برای
فعالیت کتابفروشی دیگری در این منطقه احیا شود! این کتابفروشی آنقدر نادیده گرفته
شده بود که حتی بسیاری از پرسنل صنایع از وجود آن اصلا خبری هم نداشتهاند.
در این باره یک مهندس که در یکی از پتروشیمیهای مستقر در
عسلویه مشغول به کار است، به بامداد جنوب گفت: من کارم عسلویه است و خانهام جم.
بنابراین وقتی در عسلویه حضور دارم فقط در فضای شرکت هستم و تنها زمانی به فضای
این شهر رفتم که بخواهم مواد خوراکی خارجی یا گاهی هم لباس بخرم؛ اما هر بار هم که
به بازار رفتم، هیچوقت کتابفروشی ندیدم. نوشتافزاری بوده اما کتابفروشی خیر.
وی در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه آیا تاکنون برای شما
سوال پیش نیامده که چرا در عسلویه کتابفروشی وجود ندارد، بیان کرد: حقیقتا خیر؛
چون عموم کتابهایی که میخرم معمولا اینترنتی میخرم، حتی بهندرت پیش مییاد که
کتابی را از کتابفروشیهای جم بخرم! معمولا کتابفروشیهای این منطقه دیر به دیر
کتابهای خود را به روزرسانی میکنند.
این مهندس در پاسخ به اینکه وقتی به کتابفروشی این منطقه
مراجعه ندارید، چطور این برداشت را دارید که منابع آنها به روز نیست، توضیح داد:
این طور نیست که مراجعه نمیکنم. پیش از این بارها کتابی را خواستم اما اینجا
پیدا نشده، بنابراین ناچار شدم که آنها را به صورت اینترنتی خرید کنم.
وی که در طول روز بین یک تا دو ساعت مطالعه دارد، آن هم شبها،
وضعیت زیرساختهای کتابخوانی را در فضای شهری عسلویه بسیار ابتدایی و ناکارامد
دانست و افزود: این شهر نه تنها کتابفروشی، بلکه یک کتابخانه عمومی استاندارد
ندارد. خب، چطور انتظار دارید که در این شهر توسعه فرهنگی اتفاق بیفتد! تنها توسعههایی
که در این شهر افتاده، توسعه صنعتی و اقتصادی است که به کام کشور تمام شده و بس!
این ادعا نیست؛ واقعیتی است که نه مدیران صنایع و نه مسوولان ارشد استان میخواهند
آن را بپذیرند. همین که این توسعه عنوان پایتخت انرژی کشور را به عسلویه بخشیده،
برایشان کفایت میکند. پس اینجا توسعه فرهنگی چه میشود؟ یا توسعه گردشگری،
توسعه اجتماعی، توسعه انسانی و... در این منطقه کی اتفاق میافتد!
این مهندس با تاکید بر اینکه قطعا دیگر ابعاد توسعه باید از
سوی رسانههای محلی و استانی مطالبه شوند تا مدیران غیر بومی صنایع بدانند که در
مقابل نیازها و خواستههای این جامعه نجیب مسوول هستند، تاکید کرد: ما دغدغه کتاب
و توسعه فرهنگی را در میان مطالبات خبرنگاران این استان نمیبینیم. در حالی که
دغدغه بسیار مهمی است. امیدوارم که با کنشگری رسانههای بومی، شاهد توسعه زیرساختهای
کتابخوانی در شهر عسلویه باشیم؛ چراکه اغلب پتروشیمیها زیرساختهای کتابخوانی
نسبتا استانداردی را در کمپهای مسکونی و تفریحی و فضای اداری خود ایجاد کردند و
تا حدود به نیازهای کارکنان خود در این زمینه پاسخ دادهاند؛ اما این انصاف نیست
که جوامع محلی همچنان در حسرت یک کتابفروشی یا کتابخانه استاندارد بمانند.
به عقیده وی، قطعا اگر در عسلویه و جم کتابفروشیهای بهروز
و استانداردی وجود داشته باشد، ما بنهای خرید کتاب خود را همین جا هزینه میکنیم
نه در جای دیگری؛ ولی وقتی زیرساخت استانداردی وجود ندارد، چارهای برای ما نمیماند.
البته یک نقد هم به بومیان این منطقه وجود دارد که بیشتر به سرمایهگذاری در بخشهای
دیگر مثل راهاندازی رستوران، قهوهخانه، لوکسفروشی و ... توجه دارند تا راهاندازی
کسب و کار فرهنگی که نسبت به مشاغل دیگر از سوددهی پایینتری برخوردار است.
این مهندس شیمی تاکید کرد: توسعه فرهنگی برای جامعه امروز
عسلویه یک ضرورت است؛ چراکه بهدلیل توسعه صنعتی و نامتوازنی که در این منطقه روی
داده، با رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی نظیر «طلاق»،«اعتیاد»، «زنا»، «خودکشی»
و... در اینجا مواجه شدهایم. به جرات میتوان گفت که با توسعه فرهنگی و ترویج فرهنگهایی نظیر فرهنگ
کتابخوانی و شهروندی تا اندازه قابل توجهی میتوان این آسیبها را کاهش داد؛ چون
با ترویج این فرهنگها، شناخت و آگاهی مردم نسبت به این تهدیدها بیشتر و عمیقتر
میشود.