|
الهام بهروزی
گردشگری بهعنوان یک صنعت درآمدزا و توسعهآفرین دارای
زیرشاخههای متعددی است که امروزه بهشدت مورد توجه بسیاری از کشورها بهویژه کشورهای
در حال توسعه قرار گرفته تا با استفاده از ظرفیتهای آن به اقتصادی پویا دست
یازند. یکی از زیرشاخههای مهم این صنعت، بومگردی است که نقش بسیار مؤثری را در
بازشناسی و حفظ فرهنگ بومی و تاریخ اجتماعی یک منطقه ایفا میکند.
از دید کارشناسان گردشگری، بومگردی یکی از ارزشمندترین نوع
گردشگری است که هدف سفر و زیست به شيوهای خردمندانه را با كمترين آثار منفي بر فرهنگ،
جامعه و محیط و بيشترين منافع را نیز براي طرفهای مختلف داشته باشد. مخاطبان اين نوع
سفرها افرادي هستند كه علاقهمندند سفرهايي را در دل جوامع محلی و مناطق طبيعي داشته
باشند تا آنها کیفیت زندگی متفاوتتری را تجربه کنند.
بدیهی است بومگردیها بهواسطه ماهیت و کارکردی که دارند،
مروج گردشگری سبز هستند؛ چراکه این نوع گردشگری به دور از هر تکلف و تجملگرایی در
بافتاری سنتی و مبتنی بر آداب و رسوم بومی با تاکید بر فرهنگ فولکلور پدید آمدهاند
که نقش مؤثری را در درآمدزایی و ارتقای معیشت جامعه محلی و حفظ محیط زیست ایفا میکنند
و در توسعه جوامع محلی و مشارکت مردم بومی در فعالیتهای گردشگری نقشآفرین
هستند.
خوشبختانه ایران، در راستای سیاستهای توسعهطلبانه در 10
سال اخیر، بستر مناسب را برای تاسیس و راهاندازی بومگردیها در نقاط مستعد کشور
فراهم آورده تا بدین شکل ضمن پویاسازی جوامع محلی، گردشگری بهویژه گردشگری فرهنگی
را نیز توسعه بدهد. طبق آمار سازمان جهانی گردشگری، 37 درصد گردشگری بینالمللی با
انگیزه فرهنگی محقق میشود که ایران با توجه به تاریخ پیشنهدار و غنا و تنوع
فرهنگی خود، پتانسیل بالقوهای را برای جذب گردشگرانی دارد که به دنبال مواجه با
فرهنگ و تاریخ این سرزمین هستند.
بیشک توسعه اقامتگاههای بومگردی در گوشه گوشه این سرزمین
نقطه عطفی برای تحرکبخشی صنعت گردشگری و مقابله با ایرانهراسی است؛ چراکه این
مراکز مبلغ فرهنگ اصیل ایرانی هستند که مهماننوازی یکی از مهمترین مؤلفههای آن
بهشمار میرود. به عبارتی، گردشگران و جهانگرانی که دوستدار محیط زیست و سبک
زندگی بومی و فرهنگ عامه مناطق مختلفی هستند، با حضور در بومگردیها طعم مهماننوازی
ایرانی را به شکل ملموس و دلپذیری میچشند. آنها در کسوت مهمان، در بومگردیها که
با سبک و معماری سنتی و منطبق بر فرهنگ و جغرافیای بومی تاسیس شدهاند، با فرهنگ خوراک،
غذاها و نوشیدنیهای محلی، ظروف سنتی، لباس محلی، فرهنگ و ادبیات شفاهی و مراودات مردم
آن منطقه آشنا و مانوس میشوند.
از دیدگاه کارشناسان گردشگری، در کنار کارکردهایی چون ارائه
طرح و معماری، خوراک و نوشیدنی، تزئینات و چیدمان، معرفی آیین و مراسم بومی، کمک بـه
محیط زیست و ارائه خدمات بهداشتی و رفاهی، اجرای سبک میزبانی و مهماننوازی ایرانی
در اقامتگاهها شاخصترین کارکردی است که این مراکز در مقایسه با دیگر زیرساختهای
اقامتی در صنعت گردشگری دارند؛ چراکه در بومگردیها، مهمان میتواند در برخی امور
به طور دلخواه مشارکت داشته باشد که این مهم به یادگیری و تجربهگرایی او از فرهنگ
ایرانی کمک شایانی میکند.
خوشبختانه در استان بوشهر، شاهد فعالیت بومگردیهایی هستیم
که نقش بسزایی را در شناخت مهمانانشان از فرهنگ بومی و رسم مهماننوازی منطقه خود
ایفا میکنند. بوشهر از دیرباز پذیرای اقوام و ملتهای مختلفی بوده است. بسیاری
از آنها تحت تاثیر فرهنگ و اقلیم آن، زیستن در این آب و خاک را به زندگی در شهر
یا کشور خود رجحان دادهاند و به شهروندان این دیار مبدل شدهاند که این نشان از
خوی نرم و مهربان و مهمانپذیر بودن مردمان این دیار دارد که اغلب صاحبنظران نام
«مهماننوازی مدارا» را بر مهماننوازی بوشهریها گذاشتهاند که همواره در همه
دورهها در جذب اقوام و گردشگران با هر ملیت و فرهنگی تاثیرگذار بوده است.
یک کارشناس مهماننوازی در اینباره به بامداد جنوب گفت: اولین
مواجه من با بوشهر، در بستر سنت و اقامتگاههای بومگردی اتفاق افتاد. از دید من، بوشهر
ما بهازای اهلیتی است که اهالی در آن نقش دارند. برای مثال تجربه حضورم را در
«کوچه»ای که در بافت تاریخی این شهر به نام کوچه حاج رئیس مشهور شده، «ملاقات با
دل» نام نهادم. چون اهالی بوشهر در این کوچه همه با دل حضور دارند و از دل هم حرف
میزنند.
امیدرضا کاظمی در ادامه با تاکید بر اینکه تجربهای از
تعامل را با شناخت مهماننوازی مردم بوشهر بهدست آوردم که کمنظیر است، افزود:
این ویژگی بوشهر را با نقاط دیگر متفاوت کرده است. حال باید چکار کرد که این ویژگی
بوشهریها بماند و حفظ شود؟ بدیهی است در صنعت گردشگری مهماننوازی یکی از مهمترین
چالشهاست. طبق تجربهای که در صنعت هتلداری و مهماننوازی صنعتی در کیش داشتم،
توخالی بودن مهماننوازی و گردشگری آن منطقه کاملا مرا دفع کرد و باعث شد که وارد
پروسه مرمت و کسب و کارهای سنتی شده و جذب آن شوم. بدین طریق با افراد تاثیرگذاری
نظیر سروش پرهامی و... آشنا شدم که درسهای زیادی در حوزه مدیریت بومگردیها به من
دادند.
وی سپس با بیان اینکه بوشهر مرکز دایرهای به شعاع سرزمین
ایران است، تاکید کرد: در این شهر اقوام مختلفی زندگی میکنند که در طول تاریخ،
بوشهری یا اهل بوشهر شدهاند. به دلیل همزیستی مسالمتآمیز همین اقوام مختلف در
این شهر، بوشهر به شهر مدارا معروف شده است که در این زمینه یک مقاله جامعی هم
مطالعه کردم. بوشهر شهر عجیبی است، جایی که آهنگ و همآوایی در کنار دریا، آدمها
را به یک قراری رسانده است که نقطه پایانی نیست، بلکه آغاز یک جریان است. این
مداراجویی و همآوایی را در همه ارکان آن میبینیم. همه چیز این شهر ریتم دارد و
اهالی در آن نقش دارند. مردم اینجا زودجوش هستند و سریع سر صحبت را با مهمان باز
میکنند و ساعتها حرف برای گفتن دارند! مثلا خود من داشتم در یکی از گذرهای شهر
سمبوسه میخوردم که سلام یکی از اهالی برابر شد با سه ساعت همصحبت شدن! این در
حالی است که این اتفاق ممکن است در شهر دیگری پنج سال زمان ببرد که تا بتوان اینچنین
بدون شناخت طرف صحبت قرار بگیرم.
کاظمی با تاکید بر اینکه در بوشهر آدمها هستند تا در کنار
یکدیگر تعریف شوند، گفت: آنها روایت دارند. روایتهایی که در ذهن میماند. همین
ویژگی مردمانش باعث میشود که بدان مبتلا شوید و معاصر شدن مدنیت را در بوشهر
تجربه کنید. چیزی که امروزه کلانشهرها از آن دور شدهاند. جامعه مدنی دنبال مدارا
و تدبیر و وقتشناسی است. از دید من، معاصر شدن مدنیت در بوشهر ریشه در تجربه تاریخی
و تعاملات تجاری و اجتماعی آن با شهرها و سرزمینهای مختلف دارد که در طی قرنها
داشته است.
وی که در حال حاضر مدیر اجرایی خانه سنتی شیرازی است، بوشهر را به معنای معاصر شدن و سنت دانست و افزود: البته اینجا سنت به معنای
کهنگی نیست. چیزی که در مراسم و آیینهایی چون خیامخوانی در این منطقه میبینیم،
در عین سنتی بودن، نو است. افزون بر این، حدود صد و اندی سال پیش در مدرسه سعادت
بوشهر انگلیسی، عربی و فرانسه تدریس میشده است. همچنین بسیاری از اهالی بوشهر
ابیات شاهنامه و خیام و مولانا و حافظ را در حافظه خود داشتند و از بر بودند. نوحهخوانی
میکردند و در مدح اهل بیت (ع) شعر میسرودند. اینها معاصر بودن این شهر را به رخ
میکشد.
کاظمی با اشاره به اینکه بوشهر باید معاصر و سنتی بماند و
مدرن و کهنهگرا و کهنهپرست نشود، تصریح کرد: آنچه به بوشهر ماندن این شهر کمک
کرده، پرستاری از آیینها، مراسم و تعاملات آن است که موجب رشد و پرورش داشتههای
آن شده است. ببینید ما وقتی درختی میکاریم، دو رویکرد داریم؛ یکی اینکه دیدگاه
نجار داشته باشیم و بعد از بالندگی آن را بکشیم و از آن استفاده کنیم و دیگری
اینکه از آن پرستاری کنیم و بدان ارزش بدهیم. اتفاقی که در نخلستانهای آبپخش
بوشهر دیدم که چگونه با نخل انسانی رفتار شده و چنین آبادانی بهوجود آمده است. این
نشان میدهد بوشهر از داشتههایش پرستاری کرده و به آنها ارزش بخشیده است.
وی با تاکید بر اینکه مدرنشدن یک خطر را برای ما به همراه
دارد، گفت: چون مدرن شدن تقلیدی از معاصرشدن غربی است نه معاصرشدن ایرانی؛ معاصر
شدن ما ریشه در شیوهمندی و منش ما دارد. چیزی که به تبع به ما اجازه داده در همه
این سالها در این سرزمینِ بیقرار بمانیم و قرار داشته باشیم و زنده بمانیم، این
رسم و رسومات است که با درونمایهای از خیالها و روایتها، جریان و حیات یافته
است.
کاظمی با اشاره به اینکه بوشهر پر از روایت است، خاطرنشان
کرد: چرا خیام در نیشابور به اندازهای که در بوشهر حضور دارد، نیست؟! «دم را
غنمیت شمردن» در کلام خیام نمود پیدا کرده اما در بوشهر جاری شده و آدمها با آن
زندگی میکنند. این روند را در همه جای آن میبینیم و لمس میکنیم. این خواست و
تمنای روایت و خیال است، چون خیال است که به ما اجازه پرواز کردن به ناکجاآباد میدهد
تا آنجا را به جا تبدیل کند.
این کارشناس مهماننوازی یادآور شد: چیزی که من در جمعبندی
حرفهایم میخواهم بدان اشاره کنم، این است که گردشگری ما به دلایل مختلف بهویژه
در 40 سال گذشته درگیر یک ریتم اداگونه شده است. من طبق تجربه شهرهایی مثل اصفهان،
تهران، یزد و... را گردشگرپذیر میدانم؛ اما شهرهایی مثل رشت و بوشهر را
گردشگرپذیر نمیدانم؛ چون در این دو شهر هتل پنج ستاره نیست که گردشگر در آن اسکان
پیدا کند و بخوابد ولی این دو شهر، شهرهای مهمانپذیری هستند که آداب مهماننوازی
را خوب بلدند. به عبارتی، مهماننوازی مردم بوشهر نمیگذارد که این هتلها ساخته
شو و به شهر اهلیت داده است.