
کریم جعفری
خط لوله انتقال نفت گوره به جاسک افتتاح شد و راه برای انتقال روزانه یک
میلیون بشکه نفت از جنوب غرب کشور به سواحل مکران باز شد. این خط لوله هزار کیلومتری،
بهصورت صفر تا 100 توسط متخصصان و شرکتهای پیمانکاری ایرانی طراحی و ساخته شد و
همه لوله مصرفی آن نیز با کمک بخش فولادسازی کشور به نتیجه رسید. در مورد این خط
لوله دیدم یک بنده خدایی که خیلی هم ادعایی «چیزدانیاش» میشود، یادداشتی نوشته
که برایم عجیب بود. در این مطلب که با عنوان «انتقال پایانه نفتی ایران
از خارک چرا؟» در برخی سایتها منتشر شده، به شکلی قابل توجه قلم به گونهای بر
صفحه کاغذ چرخیده که هر کس نداند، فکر میکند که درست است. عناوینی مانند اینکه این
طرح توجیه اقتصادی ندارد، طرح توسعه سواحل مکران نیاز به این خط لوله ندارد، مگر خارک
چه مشکلی داشت، چرا ما خودمان باید تنگه هرمز را دور بزنیم، چرا از اهمیت تنگه
هرمز کم میکنیم؛ در شرایطی که فروش نفت ما با مشکل روبهرو است، چرا باید نفت را
هزار کیلومتر با لوله منتقل کنیم و هزینه آنچنانی روی دست خودمان بگذاریم. هر
چند در ظاهر این نوشته درست است و مطالبی که نویسنده آورده، جایی برای دفاع ندارد،
اما وقتی یک نویسنده نگاهی راهبردی به مسائل نداشته باشد، وقتی کسی که مینویسد
نگاهش صرفا سود زیان مالی باشد، هیچ افق دیدی در حوزه کلان نداشته و صرفا بهانهای
برای غر زدن پیدا کرده، نتیجه میشود این نوشته. ضمن احترام به نویسنده، اما باید
در مورد اهمیت این خط لوله چند کلمه را قلمی کنم تا آنهایی که در این بازی گیر
افتاده و برایشان سوال شده که چرا باوجود جزیره خارک، ما باید این خط لوله را با
هزینه پنج میلیارد دلاری به پایان ببریم، دچار سردرگمی نشوند و به سایر سوالات
مطرح شده توسط نویسنده این مطلب پی ببرند. واقعیت اول این است که هیچ کشوری همه
ظرفیت صادرات نفت خودش را در یک نقطه متمرکز نمیکند، آن هم کشوری مانند ایران که
دشمنان شناخته شدهای دارد. تجربه جنگ هشتساله به ما ثابت کرد که تمرکز در حوزه
صادرات در یک نقطه چقدر میتواند هزینه داشته باشد. شاید عدهای بگویند که دیگر
جنگ تمامشده و نیازی به این خط لوله نیست؟ خطری خارک را تهدید نمیکند! در پاسخ
همان دو سه کلمه را بخوانید: کشوری که این همه دشمن ریز و درشت دارد تمرکز صادراتش
در یک نقطه، چشم اسفندیارش میشود و مشکلات عدیدهای را بهوجود خواهد آورد.
همین کشورهای بیعرضه پیرامون ما که خیلی هم چیزی
حسابشان نمیکنیم، در پی خریدهای سنگین نظامی از غرب امروز توانمندیهای بالقوهای
برای تهدید منافع حیاتی ما دارند و میتوانند با تسلیحاتی که در اختیار دارند،
جزیره کوچک خارک را تهدید کنند. یک بمباران دورایستا از فاصله بیش از 100 کیلومتری
با بمبها و موشکهای کروز هوا به زمین میتواند تاسیسات جزیره را بهصورت کامل از
بین ببرد. برای اولینبار اینجا مینویسم که یکی از سناریوهای تمرینی در رزمایشهای
سال 1396 میان امریکا و کشورهای عرب حوزه دریای پارس، انهدام تاسیسات صادرات نفت
جزیره مرجانی بود.
این نکته را هم مورد تاکید قرار بدهم، هر چند
جزیره خارک پدافند قدرتمندی دارد و پدافند قدرتمند بوشهر با حضور نیروی هوایی از
آن محافظت میکند، اما بهصورت 100درصدی نمیتوان از هیچ نقطهای، بهویژه جزیرهای
مانند خارک محافظت کرد. در حالی که خارک بهسادگی در دسترس کشورهای متخاصم است و
کمک به آن هم بهدلیل موقعیت جزیرهای سخت است، اما جاسک هم در حوزه پدافند
غیرعامل و هم پدافند نظامی قابلیتهای ویژهای دارد. به همین دلیل در حوزه امنیت
پایانه صادراتی ما از امنیت بالاتری برخوردار هستیم.
نکته دوم آنکه، دور زدن تنگه هرمز، از اهمیت آن
چیزی کم نمیکند. ما کل ساحل شرقی (به اشتباه میگویند شمال) خلیج فارس را در
اختیار داریم و گفتن این جمله که تنگه هرمز را دور زدهایم، پاسخ به برخی اندیشکدهها
و مقامات غربی است که در موارد مختلف میگفتند اگر ایران تنگه هرمز را مسدود کند،
اولین متضرر خودش است. بنابراین در این حوزه، ما هیچ محدودیتی نداریم و در هر
درگیری که منجر به انسداد تنگه هرمز شود، قابلیت صادرات نفت کشورمان برقرار میماند.
موضوع بعد، داشتن دو پایانه صادراتی است. امروز
عربستان سعودی نفت خود را از سواحل خلیج فارس و منطقه الاحساء با یک خط لوله چند
صد کیلومتری و چند تلمبهخانه صادر میکند. سعودیها حتی دنبال ایجاد یک خط لوله
انتقال نفت از خاک یمن و استان المهره به خلیج عدن و اقیانوس هند هستند. عراق نیز
چند دهه پیش دو خط لوله، یکی از سمت ترکیه و دیگری از سمت سوریه به سواحل مدیترانه
برای صادرات کشیده بود. اماراتیها هم نیز دو بندر صادرات نفت دارند، یکی در
الفجیره و دیگری در ابوظبی. بنابراین داشتن دو بندر نفتی، اطمینانبخشی در حوزه صادرات
نفت را چند برابر بالا میبرد.
اما اینکه گفته میشود هزینه انتقال هر بشکه نفت پنج
دلار افزایش پیدا میکند! در جزیره خارک تنها اسکه تی (T)
هست که میتواند میزبان تانکرهای بزرگ باشد، در حالی که این مساله با توجه به عمق
آب در سواحل مکران سادهتر صورت میگیرد. علاوه بر این، ما اگر نفت را از جاسک به
مقصد حمل کنیم، چون سریعتر صورت میگیرد هزینههای کمتری هم دارد. دیگر آنکه
باتوجه به ایجاد چند پالایشگاه نفت در این منطقه و طرح توسعه سواحل مکران، ما
روزانه نیاز به بیش از 600 تا 700 هزار بشکه نفت جهت تغذیه دستکم دو پالایشگاه
داریم، بهنظر شما برای تغذیه این دو پالایشگاه روزانه باید نفتکشها از خارک حرکت
کنند؟
بیاطلاعی و ناآگاهی نویسنده را باید در این یک
خط دید که نوشته: «در واقع در دورهای که ما یک بشکه نفت هم به سختی میتوانیم از
مخزن خارج و صادر کنیم...» در حالی که همین الان ما بیش از یک میلیون 500 هزار
بشکه نفت صادر میکنیم (به اعتراف منابع غربی) و قرار هم نیست همیشه وضعیت به این
شکل بماند. روند صادرات نفت ما روز بهروز بهتر شده و طرحهایی برای صادرات بیش از
سه میلیون بشکه نفت وجود دارد. بنابراین در این حوزه هم تنوعبخشی به بنادر
صادراتی کشورمان جای خود دارد.
اما در پایان باید گفت که انتقال نفت
به جاسک، بر اهمیت این منطقه خواهد افزود. خیلی از مسائل را نمیشود اینجا نوشت و
ای کاش میشد صحبت آن را کرد تا همه متوجه شوند که مسائل از چه قرار است. ساخت این
خط لوله با هر هزینهای که بوده، علاوه بر افزایش دانش فنی نیروهای متخصص داخلی و
شرکتهای مختلف و توانمندسازی پیمانکاران و طراحان کشورمان، در حوزه ساخت لوله و
سایر تجهیزات هم گامی بلند برای ورود شرکتهای بزرگ داخلی به طرحهای ساخت خطوط
لوله در سراسر جهان است که با صادرات دانش فنی و مهندسی میتواند آوردههای بسیاری
برای کشورمان داشته باشد.
امروز ایران و شرکتهای ایرانی و
دانشمندان و متخصصان ایرانی در یک بخش مهم خود را نشان دادهاند. در مورد این خط
لوله میشود بیش از این هم نوشت، اما بهنظر همین کفایت میکند. بهصورت مشخص، میتوان
به همان مسائل و عوامل برشمرده شده در ابتدای این مبحث بازگشت و گفت که نویسنده
فقط ظواهر امر را دیده و با دیدی عمیق، تحلیلگرایانه و آیندهنگرانه ماجرا را نگاه
نکرده است. حساب سود و زیانی در سطح خورد باعث بروز مشکلاتی عمیق میشود که خروجیاش
چنین مواردی است.