سیدمالک حسینی: تب انتخابات هر چند بهکندی اما در حال بالا گرفتن است و رفتهرفته فضای حاکم بر جامعه شکل انتخاباتی بهخود میگیرد. با نگاهی به انتخابات دورههای گذشته میتوان گفت که نیروی جامعه در این دوره خیلی دیرهنگام در حال آزاد شدن است و این موضوع میتواند یک چالش جدی باشد زیرا تصمیمگیری دیرهنگام مردم برای انتخاب نامزد مورد نظر حاکی از نبودن چهرههای شاخصی است که جامعه شناخت لازم را از آنها داشته باشد البته این موضوع نافی توانمندیهای نامزدهای تایید صلاحیت شده کنونی نیست بلکه پیامش عدم برقراری ارتباط موثر ایشان در فرایند زمانی مناسب با بدنه اجتماعی است. نشانههای این ادعا را در تردید احزاب و جریانهای سیاسی برای معرفی نامزدهای مورد حمایتشان میتوان یافت. برای نمونه جریان اصولگرایی که کمتر با چالش تایید صلاحیت نامزدهای مورد نظرش مواجه است نتوانسته در همه حوزههای انتخابیه استان به جمعبندی برسد و بر اساس بیانیه صادر شده هر چند سه حوزه انتخابیه را تعیین تکلیف کرده است اما برای حوزه دشتستان هنوز نتوانسته به نتیجه برسد.
در سوی دیگر جریان اصلاحات که با چالش عدم تایید صلاحیت نامزدهای لایه اول، دوم و حتی سوم خود در این دوره مواجه شده است، مسیر دیگری در پیش گرفته که بررسیهای کیفی و استمزاج عمومی ذائقه سیاسی هواداران این جریان در استان نشان میدهد مسیر دشوار و پرمخاطرهای خواهد بود. اصلاحطلبان در شرایط کنونی و تا این لحظه در میان چهرههای تایید صلاحیت شده در هر چهار حوزه انتخاباتی هیچ گزینه مطلوب و دارای شانس بالا برای رقابت را در چنته ندارند به همین سبب تلاش کردهاند از میان نامزدهای تایید صلاحیت شده گزینههایی که دارای شانس بالاتری برای جلب آراء دارند و البته فاصله کمتری با اصول و مبانی اصلاح طلبی در مقایسه با دیگر نامزدهای هر حوزه دارند دست به گزینش بزنند. همانطور که پیش نیز در یادداشتی تاکید کردم این موضوع به عنوان یک تاکتیک میتواند مفید باشد اما باید قواعد آن رعایت شود تا کمترین آسیب به این جریان سیاسی وارد شود وگرنه، اصلاح طلبان نه تنها به مقصود خود نمیرسند، بلکه هزینه سنگینی بابت آن در آینده دور و نزدیک خواهند پرداخت. عنوان «اصلاحطلب وارداتی» را از آن بابت بکار می برم که بیشتر گزینههای مطرح شده به عنوان نامزد جریان اصلاحطلبی از منظر افکار عمومی و در طول تاریخ فعالیت سیاسی و اجتماعی نتوانستهاند به هواداران و سمپاتهای این جریان سیاسی اصالت سیاسی خود در این جبهه را اثبات کنند.
دقت کنید که جمع نمیبندم و هستند گزینههایی که هر چند شاخصترین چهره اصلاحطلبی در حوزه انتخابیه خود نیستند اما بهعنوان نامزد درون جریانی پذیرفته شدهاند اما در مقابل گزینههایی مطرح و حتی به روایتی انتخاب شدهاند که جامعه نمیتواند آنها را با «برند اصلاح طلبی» پذیرا باشد. از آن بابت با تاکید به این موضوع میپردازم که اصولا چهرهسازی و یا چهره شدن در عرصه سیاسی و اجتماعی با روش «سزارینی» و دستوری در هیچ جای دنیا و هیچ دوره تاریخی قرین با موفقیت و پذیرش عامه نبوده و نخواهد بود. در واقع مجموع رفتار، موضعگیریها، فعالیتها و اقدامات یک شخص در طول دوره زندگی سیاسی و اجتماعیاش است که باعث میشود مردم مطابق با آن تصویرسازی ذهنی و فکری کرده و در طبقه یا جریان خاصی قرارش میدهند. بر همین مبنا به نظر میرسد به صرف معرفی یک فرد بهعنوان نامزد یک جریان نمیتواند ضامن جلب آراء هوادران آن جریان باشد.
مدل پیشنهادی برای جلوگیری از نهادینه شدن پدیده «اصلاح طلبان وارداتی» تغییر در روش حمایت از نامزدهایی است که هر چند در این جبهه فکری نمیگنجند اما در میان گزینههای موجود فاصله کمتری از این تفکر دارند. بهنظر میرسد اصلاحطلبان باید چند روز باقی مانده را هم صبر کنند و البته در این چند روز فرایند بررسی بهترین گزینهها با حاکم شدن شرایط متفاوت تایید یا عدم تایید گزینههای مطلوب خود را با جدیت ادامه دهند و پس از اعلام نهایی اسامی نامزدها از سوی وزارت کشور در صورت تایید نشدن گزینههایی که در اصلاحطلبی آنها تردیدی نیست طی بیانیهای از نامزدهای دیگری که در جبهه اصلاحطلبی قرار دارند بهعنوان بهترین گزینه موجود اعلام حمایت کرده یا به طرفداران خود توصیه کنند اما تحت عنوان فهرست نامزدهای اصلاح طلب نام آنها را منتشر نکنند.
تفاوت این دو روش که در ظاهر ممکن است اینگونه برداشت شود که یکسان هستند در این است که برند اصلاح طلبی و هویت اصلاحطلبی حفظ میشود زیرا صدور بیانیه اعلام حمایت با توضیحات موثر در جوهره خود با اینکه اعلام شود این شخص از نظر ما اصلاحطلب است و تفکر اصلاحطلبی را نمایندگی میکند تفاوت عمیق و معناداری دارد. بهنظر میرسد با این روش ضمن رسیدن به هدف تعیینشده، بتوان از آسیبهای بعدی چنین معرفی بدون مبنایی جلوگیری کرد.