bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۳۲۵۹
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۴ - ۱۷ فروردين ۱۳۹۵
عید نوروز تهران بودم، یعنی به حساب خودمان رفته بودیم هواخوری و تعطیلات تا شاید یه مقدار از های و هو و قیل و قال‌های خبر و روزنامه و این بساط‌ها به‌دور باشم و مقداری هم از این حواشی و گُل و پوچ‌‌های آقای فلان.
عید نوروز تهران بودم، یعنی به حساب خودمان رفته بودیم هواخوری و تعطیلات تا شاید یه مقدار از های و هو و قیل و قال‌های خبر و روزنامه و این بساط‌ها به‌دور باشم و مقداری هم از این حواشی و گُل و پوچ‌‌های آقای فلان. باد و باران و بیماری و از این دست حرف‌ها که نگذاشت خوش بگذرد، اما اتفاقاتی افتاد که در نوع خودش جالب بود.
قصد رفتن به میدان فردوسی را کرده بودم تا در ایام تعطیلات از داروخانه رامین که شبانه‌روزی است و برای خودش کلی کلاس و از این حرف‌ها دارد، دارو بگیرم شاید درمان دردم شود. حال زار و نزار تاکسی گرفتم و به خیال خام خودم که نوروز است و ترافیک نیست، جلدی می‌رسم و زودی برمی‌گردم. یه هم‌زبان افعانستانی زودتر از من پرید سوار پرایدی که حکم تاکسی را داشت، شد و من هم عقب سوار شدم.
این برادر افغانی نمی‌دانم از چه نالید که یهویی این آقای راننده دراومد گفت: واسه چی کشورتون رو ول کردید و اومدید ایران؟ شما کشور به این خوبی دارید، من سه چهار دور!!!! کشورتون رو گشتم و دو سه تا کار پیمونکاری اونجا داشتم. این و که گفت، فهمیدم از اون خالی‌بندهای خوش‌خیاله که غیر از این شغل شریف کار دیگه‌ای بلد نیست و اگه ولش کنی می‌گه دکتری روان‌شناسی داره و واسه شناخت مردم و ارتباط بیشتر با اونا، داره مسافرکشی می‌کنه!!!
هنوز حرفش تموم نشده بود که دو نفر دیگه هم بین راه سوار شدند و این بابا داشت از نقشه‌کشی تو افغانستان می‌گفت که یکی از مسافرهای تازه سوار شده دراومد و گفت: برادر من هم نقشه‌کشه. البته شما میله دست می‌گیری یا با دوربین کار می‌کنی. طرف هم نه گذاشت و نه برداشت، گفت: من داداش، ما کارمون جی‌آی‌اس و نقشه‌برداری ماهواره‌ای هست!
من که تو وجنات این بابا نمی‌دیدم که دیپلم هم داشته باشه، شش گوش شدم که ببینم دیگه چی می‌بافه که حرف رفت سر ایران و امریکا. این‌که ایران نمی‌تونه جلوی امریکا مقاومت کنه و اینایی که می‌گن موشک داریم و فلان داریم همش دروغه!! من که دیگه به رگ غیرتم برخورده بود گفتم: حتما اینا رو هم تو جریان کار با ماهواره فهمیدی؟ حواست باشه چی داری می‌گی، معلومه که چیزی حالیت نیست.
گفت: می‌دونی سوابق من چیه؟ کجا خدمت کردی؟ گفتم: سکرته داداش، نمی‌شه بگم. شما کجا بودی. گفت: من بابام کلاه سبز بود و تو اسرائیل دوره دید و خودم هم چهار سال تو تیپ ویژه نوهد بودم!! ایران و چهار بار گشتم. این چند تا کشوری هم که رفتم... گفتم: کجا؟ گفت: تونس، لیبی، عراق و افغانستان. خیلی چیزا دیدم. خلاصه طرف رفت تو فاز پشت سر هم ردیف کرد و بعدش گفت من 15تا ایالت آمریکا رو گشتم، هشت تا کشور اروپایی رفتم... دیگه رسیده بویم به میدون فردوسی. او دو بنده خدا هم کلا گیج می‌زدن و سه تایی فهمیدم که احیانا طرف چیزی مصرف کرده... پیاده که شدیم، یکیشون گفت فقط مونده بود بگه اسرائیل رو خودم تاسیس کردم و اون یکی هم گفت: حتما برج آزادی هم ساخت باباش بوده.... از این جور آدما تو استان خودمون هم کم نداریم....
این ماجرا کاملاً واقعی است!

نام:
ایمیل:
* نظر: