پنجم ابتدایی بودیم، معلمی داشتیم که الی ماشالله سختگیر بود، یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید. تو کلاس کلاً 36 دانشآموز بودیم – فکر کنم اون مدرسه الان همش 36 دانشآموز داره و این میرسونه که ما چه نسل شلوغی بودیم- هم کلاسی داشتیم که در نوع خودش نابغه بود. نابغه بهخصوص در دیکته نوشتن. اسمش رو گذاشته بودیم آقای موفقیت!! دلیل هم براش داشتیم که خدمتتون
این آقای موفقیت، قد و قوارهای دو سه برابر ما داشت و مدام هم از دستش کتک میخوردیم. لامصب همچی میزد که نگو و نپرس. الان هم هستش و واسه خودش یلی هست و دو متری قد و قواره داره. فقط تو این موندم چطوری سوم راهنمایی قبول شد و تا دبیرستان با ما اومد اما دیگه نکشید و ول کرد و رفت دنبال کار. کار و بارش هم از ما خیلی بهتره و وضعش هم کویته.
آقای موفقیت همون موقع هم از معلم ما هم بلندتر بود، اما به شدت از این آقا معلم میترسید. معلم ما هم الان بازنشست شده و اون موقع هم وضعش خوب بود و مثل بقیه هشتس گروی دهش نبود. یه روز این آقا معلم سر کلاس دیکته گرفت، ما که هیچ وقت نمره اول شاگرد زرنگ نبودیم، با وجودی که نیمکت اول مینشستیم اما آخر کلاسی محسوب میشدیم و کتک هم کم نخوردیم.
معلم دیکته که گرفت، آقای موفقیت رو صدا کرد و گفت بیا پای تخته سیاه. بدبخت بیچاره با اون قد و قواره از آخر کلاس پا شد که بیاد، فکر کنم خودش هم فهمیده بود که خراب کرده اساسی. دو تا از این بغل دستیهای چند بار ردی رو هم انداخت و سرش رو انداخت زیر و اومد. یعنی این لرزش بله اجازه و اون انگشتش که اندازه نی قلیون بود هنوز تو ذهنم هست.
آقا معلم بهش گفت میدونی چند گرفتی. فکر کرد میخواد تشویقش کنه، گفت: نمیدونم.
معلم دوباره پرسید: یعنی اصلا نمیدونی؟ باز هم گفت نمیدونم.
گفت: حالا که نمیدونی گچ رو بردار و برو پای تخته سیاه و بنویس: موفقیت!
این همکلاسی بیچاره ما هم گچ رو برداشت و نوشت. درست هم نوشت، کسی نُطُق نمیکشید، یعنی نفسها در بهترین حالتها در سینه حبس بود. معلم گفت: درسته؟ گفتک بله؛ یه بله و زهرماری تحویلش داد که با اون هیکلش صاف چسپیده به تخته سیاه. معلم گفت: اگه درسته پس کو تشدیدش؟ این بیچاره هم شروع کرد به تشدید گذاشتن. نمیدونست که موفقیت دوتا تشدید داره. یکی رو گذاشت، معلم گفت: پس کو دومیش؟
آقای موفقیت هم مِن و مِن کنان، تشدید دومی رو قشنگ گذاشت زیر کلمه و ما هم با دهان باز نگاهش میکردیم. فقط یه لحظه دیدیم که آقای معلم داره تو حیات مدرسه دنبال آقای موفقیت میدوه و میگه تو این یک سال لاستیک واکس میزدم که نفهمیدی تشدید رو زیر کلمه نمیذارن و این اسم برای سالیان دراز روی این دوست ما موند که موند.