جوادشکریان: گذشته از استرس و اضطرابهایی که این غول بیشاخ و دم برای داوطلبان و خانوادههایشان بههمراه دارد، حرف و حدیثهای زیادی راجع به کنکور وجود دارد.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که تعیین تکلیف آینده یک جوان که چیزی در حدود 12 سال از عمر خود را صرف آماده شدن برای کنکور کرده، نباید به چهار ساعت زمان محدود شود و عدهای دیگر به محتوای آن ایرادات جدی وارد میکنند.
اما نکته حائز اهمیت کنکور که از دید بسیاری از کارشناسان پنهان مانده آن است که کنکور مانند یک مار دور سیستم آموزشی کشور پیچیده و بر تمام آن سیطره دارد ، برای درک بهتر این موضوع ابتدا باید محتوای کنکور را بررسی کرد. سوالاتی چهار گزینهای که پایه آن بر محفوظات استوار است، به هیچ عنوان داوطلب را به کار خلاقانه تشویق نمیکند، هوش او را در بوته آزمایش قرار نمیدهد، استرس فراوانی با هر سوال به داوطلب وارد میکند، او را به سمت حفظ طوطیوار مطالب و کتابهای درسی سوق میدهد و... .
البته در طرف دیگر ماجرا ترس داوطلب از آینده موهومی که پس از این چهار ساعت برای او رقم میخورد، وجود دارد که در این یادداشت نمیگنجد.
حال با توجه به نکاتی که گفته شد، میدانیم که کنکور الزاما با استعدادها و یا باهوشترینها را مشخص نمیکند و چه بسا بسیار افرادی که در عین شایستگیهای فراوان از این غول بیشاخ و دم شکست میخورند و دلزده از درس و دانشگاه و . . . ، عطای کنکور و دانشگاه را به لقایش میبخشند و یا خانهنشین میشوند و یا راهی خدمت مقدس سربازی!
تا اینجا میتوانیم با بیمحتوایی کنکور کنار بیاییم و بگوئیم کسانی که در کنکور موفق نبودهاند میتوانند با این اندوخته علمی که حاصل تلاش بیوقفه سالیان تحصیل بوده، راه دیگری را برای خود برگزیده و برای خود موفقیتی کسب کنند اما زهی خیال باطل...!!! همانگونه که عرض کردیم، کنکور مانند ماری روی کل سیستم آموزشی کشور چنبره زده و بر آن سایه انداخته است.
برای مثال، در دوران حساس دبیرستان، بهترین معلمان و بهترین مدارس آنهایی هستند که دانشآموز را بهتر برای کنکور آماده میکنند و هرچه درصد قبولی دانشآموزان یک مدرسه یا یک معلم خاص بیشتر باشد، از اقبال و محبوبیت بیشتری در میان مردم برخوردار است؛ دیگر بماند موسساتی که با استفاده از ضعف سیستم آموزشی، مردم را سرکیسه کرده و به سودهای کلان دست یافتهاند.
بنابراین، میتوان گفت که کنکور نهتنها در حساسترین برهه زندگی جوانان ایرانی مانند دیوار بزرگی سد راه آینده آنها میشود، بلکه با تحمیل فشار زیادی از بالا به پایین، کل سیستم آموزشی را تحت تاثیر خود قرار داده و باعث ایجاد یک سیستم آموزشی ناکارآمد شده است که اگر درست به آن پرداخته شود، شاید بتوان ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه را از دل آن بیرون کشید و شبهات اساسی آموزش کشور را پاسخ گفت؛ چرایی ضعف رابطه صنعت و دانشگاه، بار علمی زیاد دانشجویان ایرانی در عین ناکارآمدی آنها، فرار مغزها، نداشتن بخش صنعت قوی، پایین بودن نرخ اشتغال و سرانه تولید، مدرکگرایی، رشد قارچگونه موسسات مجاز و غیر مجاز آموزشی، خرید و فروش علم! و . . .