bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۴۷۰۴
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۱۸ - ۰۴ مرداد ۱۳۹۵
اینی که کسی از یه جایی بره، اصولا چیز خوبیه، البته نه همه کس، بلکه اونایی که به‌درد نمی‌خورن، مثلا اول ادعا می‌کنن که اگه آب و درست نکنن، حتما نون رو درست می‌کنن و بعدش هم نمی‌دونن که بدون آب نمی‌شه نون پخت.
1) اینی که کسی از یه جایی بره، اصولا چیز خوبیه، البته نه همه کس، بلکه اونایی که به‌درد نمی‌خورن، مثلا اول ادعا می‌کنن که اگه آب و درست نکنن، حتما نون رو درست می‌کنن و بعدش هم نمی‌دونن که بدون آب نمی‌شه نون پخت. بعد هم طرف با اِهِن و تروپ و منم رستم یلی در شبه‌جزیره بوشهر بیاد و بعدش هم تو علن بگه عجب خاطرات خوبی داشتم، اصلا اینقدر  ددخوش گذشت که یادم نمی‌ره، به‌خصوص وقتی رفتم نخل تقی... .

2) حالا ما کار نداریم که این وسط داره چه اتفاقی می‌افته‌ها، یادتون به داستانی تلخ و طنزی که اون‌روزی درباره احوال‌پرسی تو دستشویی نوشتم که میاد، داستان یه عده‌ای با ما هم همینه. راستیاتش رو بخوای، این سردبیر ما کلا آدم گیری هست و اگه می‌بینید من چیزی می‌نویسم، دزدکیه و چون بهم اعتماد داره، اینجا رو نمی‌خونه. به این تار مو قسم که البته این دلیل نمی‌شه که هر چه که دل تنگم خواست بنویسم، چون یهویی دیدی یکی که از دزدی‌هاش نوشتم زنگ زده به سردبیر و کلی گله کرده و بعد که دیده فایده نداره گفته که «من باج به کسی نمی‌دم» البته این جور آدما کلاً اهل باج گرفتن هستن و منم می‌دونم تو حساب بانک .... شعبه .... دارن چکار می‌کنن – اگه فضولیتون گل کرد بیاید دفتر روزنامه تا شماره حساب رو هم بهتون بدم.

3) طرف یه وری نشسته و گفته بله، این استانی که من حاکمش هستم و اینایی که دارن کار می‌کنن رو از روی شایسته‌ سالارررری انتخاب کردم – به‌خصوص این بخشدار آخری و اون بخشدار قبلی و اون معاون فرماندار پایینی اصلا هم قوم و خویش کسی نیستن – تو قاچاق رتبه اول کشور رو داره و اصلا هم به یه چیزی که من دنبالش هستم و کل این استان و آینده و مردم و با هستی و نیستی‌شون فدای اون کردم، ربطی به این حرف نداره، خو یکی پیدا بشه بره به این بوا بگه بساطت رو جمع کن و برو پی کارت، چیت به این حرف‌ها، چکار آبروی بوشهری‌ها داری!

4) نمی‌دونم می‌دونید یا نمی‌دونید، اما می‌دونم که می‌دونید که سردبیر ما کجایی هست. اون روزی یه بنده خدایی اومده بود دفتر و می‌گفت این شبانکاره‌ای‌ها پدر ما رو درآوردن، فکر کنم نمی‌دونست که سردبیر چقدر به این ولاتشون علاقه داره، هر چند تا الان یه خبر هم ازش کار نکرده، اما وقتی این حرف و زد، دیدم سردبیر سرخ شد و سرش رو زیر انداخت و گفت: خواهر محترم، همه رو به یه چوب نرون، ما هم شبانکاره‌ای هستیم، همه جا خوب و بد هست، اونا هم خوب هستن اما چیکار کنم که بعضی‌ها آبروی ما رو هم بردن، خواستم دزدکی بگم این سردبیر باید پاسخ خرابکاری‌های دیگرون هم بده. 
شماره‌های بعد در شماره بعد.... 

برچسب ها: بامدادیه ، طنز
نام:
ایمیل:
* نظر: