ممانعت از سخنرانی علی مطهری نائب رئیس مجلس شورای اسلامی در مشهد مقدس که گفته میشود با نامه دادستانی استان خراسان رضوی صورت گرفته، در فضای رسانهای و محافل رسمی و غیررسمی کشور واکنشهای بسیاری داشت.
اینکه چرا از حضور نماینده مردم تهران برای ارائه سخنرانی در یک محفل رسمی جلوگیری کردهاند، به هیچ عنوان خبر خوبی نیست، اینکه چرا خبر خوبی نیست همه آنهایی که از عقلای قوم هستند، بهخوبی بر این مساله واقف هستند، اما اینکه چرا مانع از برگزاری این سخنرانی شدهاند، خود مساله علیحدهای است که ضرورت دارد بهصورت بسیار دقیق و موشکافانهای با آن برخورد کرد.
بهعنوان یک درس خوانده تاریخ، در مطالعه تاریخ چند هزار ساله این آب و خاک به نکات مهمی رسیدهام، در طول هزارههای گذشته حکومتهای مختلف حاکم بر ایران از یک ناحیه بیشترین ضربه را متحمل شدهاند و آن نیز از درون بوده است. تا زمانی حکومتی از درون دچار فرسایش، چندگانگی و پراکندگی در حوزه حاکمیت نشود، کسی نمیتواند بر آن چیره شود اما به محض آنکه فاکتورهای لازم در از هم پاشیدگی ساختارهای حاکمیتی ایجاد شود، آنهایی که منتظر فرصت هستند وارد عمل شده و نهایت بهرهبرداری را میکنند. حوادث سال 1378 و 1388 دقیقا از همین منظر قابل بررسی است، شکاف درونی باعث شد تا نیروهای فرصتطلب بیرونی وارد عمل شده و به سمت براندازی بروند و چون دستمان به آن نیروهای بیرونی نمیرسد، با سرمایههای داخلی خود برخورد میکنیم.
ممانعت از سخنرانی علی مطهری در مشهد مقدس هم از همین دست رویدادهاست که اگر از هماکنون با آن برخورد نشود، فرداروز در همه کشور ما شاهد کانتونهای قدرتی خواهیم بود که به حکم دین، ممکن است دنبال اغراض خود باشند. وقتی نماینده مجلسی که به فرموده امام راحل (ره) در راس امور و عصاره ملت است نمیتواند در یکی از شهرهای کشور و در یک جمعی که مجوز فعالیت دارد سخنرانی کند، وای به حال دیگر مردم آن کشور! این نقطهای است که باید به شدت از آن واهمه داشت.
در طول تاریخ، یکی از دلایل پیشرفت اندیشه در حوزه تمدنی ایران، مساله تساهل و تسامح بود. تا وقتی تساهل و تسامح وجود داشت و صاحبان افکار صائب قدرت سخن گفتن داشتند، این فرهنگ و تمدن به خود بالید و در جهان آن روز سرآمد شد، اما به محض آنکه مخالفان عقل و تفکر، به اعمال فشار روی آورده و باب عقل را تعطیل کردند و در مفردات خود ماندند سیر قهقرایی این فرهنگ و تمدن هم شروع شد و با کمال تاسف همچنان ادامه دارد و در طول چند صد سال گذشته ما یک فیلسوف، نظریهپرداز بزرگ و تاثیرگذار به جهان عرضه نکردهایم.
در مشهد و قم به بهانه اینکه مذهبی هستند موسیقی و کنسرت حرام شد، چه اینکه در بیش از هزاران امامزاده و زیارتگاهی که در گوشه کنار کشور وجود دارد، هر فردی بلند شود و بگوید اینجا حرمت مذهب اجازه برگزاری کنسرت را نمیدهد! واقعا تفاوت این تفکر با تفکر داعشی در چیست؟ خدایی ناکرده قصد قیاس ندارم اما این مسائل این روزها در سطح جامعه به وفور مشاهده میشود. وقتی رهبری انقلاب دستور میدهند که کرسیهای آزاداندیشی برگزار شود، چگونه میشود که یک نماینده مجلس نتواند سخن بگوید و بعد انتظار داشته باشیم که فرمایشات ایشان به منصه ظهور برسد.
بر این باورم که یک جریانی در کشور سخنان رهبری را در برداشتهای شخصی و گروهی خود خلاصه میکنند و آنهایی که مسوول هستند باید بهشدت با این رویه مقابله کنند. جمعیت جوان ایران را نمیشود با این رفتارها در دنیایی که مبادله اطلاعات حرف اول را میزند راضی کرد، آنها بهشدت هوشیار و طالب یادگیری هستند و واکنشهای منفی به این جریانات خواهند داشت.