دیرالزور که به آن عروس فرات هم میگویند، همان شهر تاریخی دوراورپوس هست که برای قرنها زیر سلطه حکومتهای ایرانی قرار داشت. این شهر در امتداد رود فرات، بادیه الشام را از مناطق حاصلخیر شمال جدا میکند و بزرگترین شهر سوریه در امداد رود فرات به شمار میرود. دیرالزور، در قلب جهان قدیم قرار دارد که در دوره حکومت آرامیها، آشوریها، هیتیها و پس از آن قدرتگیری امپراتوری ایرانیان بخشی از حکومت آنها بوده است. دیرالزور اما پس از شروع جنگ در سوریه، بهسرعت به یکی از کانونهای مهم نبرد تبدیل شد.
یکی از دلایلی که این شهر و مناطق پیرامونی خیلی زود به وسیله گروههای تروریستی جبهه النصره و داعش عرصه تاخت و تاز قرار گرفت، به سیاستهای دولت مرکزی سوریه در رابطه با بحران عراق باز میگشت. پس از اشغال عراق به وسیله ائتلاف امریکایی، سوریها از ترس سرازیر شدن امریکاییها به خاک خود، به ویژه پس از تهدیدهای کالین پاول وزیر وقت امورخارجه این کشور در سفر به دمشق، سیاست حمایت از بعثیهای فراری و گروههای مسلح را در پیش گرفتند و شهرها و روستاهای استان دیرالزور مهمترین مرکز حضور این افراد شد.
این گروههای مسلح که در میان آن بسیاری از اعضای بینالمللی القاعده حضور داشتند، برای سالهای متمادی در این منطقه نقشآفرینی کردند و به داخل عراق و رفت و امد داشتند. اما با شروع بحران در سوریه، هزاران نفر از تروریستهایی که علیه امریکاییها در عراق فعال بودند، با توجه به میزان تسلیحاتی که در اختیارشان بود، به اشغال شهرهای مرزی و روستاهایی محل سکونت خود پرداختند. کسانی که بحران سوریه را از ابتدا پیگیری کردهاند به این حرف نگارنده خوب رسیدهاند که شهر مرزی بوکمال از نخستین شهرهایی بود که سقوط کرد و تروریستهای عمدتا چند ملیتی و عراقی از این شهر روانه دیگر مناطق شدند.
اما سوالی که اینجا مطرح میشود این است چرا خود شهر دیرالزور سقوط نکرد؟ تاکنون کسی به این سوال پاسخ نداده است. در این مورد هم باید گفت که پس از اشغال دهها روستا و شهرک در استانهای رقه، دیرالزور و الحسکه، هزاران نفر از کارمندان دولت و خانوادههایشان که نتوانستند به سمت دمشق، حماه یا لاذقیه فرار کنند – به دلیل تعداد بسیار زیاد – در این شهر تجمع کردند. در عین اینکه سازمان اطلاعات مرکزی سوریه یک نهاد بسیار قدرتمند در دیرالزور داشت و ارتش هم یک فرودگاه مهم و هزاران تن سلاح در این منطقه به عنوان سومین مرکز دپوی سلاح در کشور داشت که دوست نداشت آن را ترک کند.
اما عامل بعدی، به مسائل سیاسی باز میگشت. صرف حضور در همین مناطق تحت محاصره، برای اثبات و تداوم حاکمیت دولت مرکزی در شرقیترین مناطق کشور مهم بود. امریکاییها در تداوم سیاستهای ناجوانمردانه خود تلاش کردند که شهر دیرالزور را دو دستی به داعش تقدیم کرده و بهانه لازم را برای حمله و اشغال آن به دست بیاورند، اما با وجود صدها شهید، ارتش و نیروهای ردیف در منطقه مانده و مانع از اجرای نقشههای شوم امریکاییها شدند. آنچه مشخص است، دیرالزور به مدت سه سال بزرگترین زندان جهان پس از غزه به شمار میرفت، هر چند مواد غذایی و دارویی به غزه میرسید، اما داعش مانع از رسیدن حتی سیبزمینی به شهر بود.
عملیات برای رسیدن به دیرالزور سال گذشته و با پاکسازی اول تدمر کلید خورد، اما حمله تروریستها به حلب و فرصتطلبی داعش و اشغال دوباره تدمر، آن را با تاخیر مواجه ساخت. با این حال، این بار دیگر وضعیت متفاوت بود. داعش پس از دست دادن تدمر و به ویژه شهر السخنه دیگر مجالی برای مقاومت نداشت و باوجود آنکه هنوز هزاران نیروی رزمی را در سازمان رزم خود داشت، اما هر چقدر هم قوی باشد، در برابر نیروی بیشتر و سازمان رزم قدرتمند متحدین توانی برای دفاع کردن نداشت.