کریم جعفری
در طول سالهای گذشته بارها در مورد چرایی شکست
تاریخی «کردها» در رسیدن به خواست و مطلوبشان که همان تشکیل کشوری مستقل است،
نوشتهام. این شکست تاریخی چیزی نیست که به سادگی بتوان از آن عبور کرد و به نقطه مطلوب
رسید. این واقعیت را باید مدنظر داشت که برای رسیدن به نقاط مطلوب که ناشی از
بسیاری از افکار، خواستهها و تمایلات درون فردی و گروهی است، شما باید یک مطالعه
عمیق و اساسی داشته باشید و ضمن پیدا کردن نقاط قوت خود، بر نقاط ضعف فائق آمده و
آن را پوشش دهید. مسالهای که منطقِ رویدادها، شواهد عینیِ ناشی از موضعگیریها و
در نهایت نحوه عملکرد در صحنه توسط آنهایی که خود را رهبران «کرد» میخوانند به ما
نشان میدهد که چندان دقیق نیست.
از سالهای اشغال ایران در زمان جنگ دوم جهانی که
استالین با تحریک قاضی محمد و ملامصطفی بارزانی تلاش کرد تا در کنار فرقه پیشهوری
در آذربایجان نطفه اختلاف و نفاق را در
ایران و در پی آن منطقه بیندازد تا به امروز عملا کردها در همه تلاشها و حرکتهای
خود دچار شکستهای فاحش و دردناکی شدهاند و ا ین شکستها هیچ وقت باعث نشد تا از
آن درس بگیرند. شکست ملامصطفی در عراق و فرار او به ایران، وجه دوم ماجرا است. اما
حمله عراق به کویت و ایجاد یک خط پرواز ممنوع در شمال عراق توسط امریکاییها، به
فرزندان ملامصطفی یک فرصت تاریخی داد تا در شمال عراق دست به یک نقشآفرینی بزنند،
اما آنها در طول سه دهه حضور در اربیل، جز سرکوب، خفقان و غارت ثروت عمومی مردم،
هیچ دستاوردی نداشتهاند.
آنچه در شمال عراق بهعنوان حکومت اقلیم میشناسیم،
در ماهیت، رفتار و عملکرد هیچ تفاوتی با شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس ندارد. یک
خانواده که با چنبر انداختن بر ثروت عمومی مردم و غارت آن و سرکوب همه جریانهای
مخالف، با کمک امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، ضمن باج دادن به ترکیه و لاس زدن
با ایرانیها تلاش میکنند تا این سلطنت موروثی را ادامه دهند. نه مسعود بارزانی و
نه امروز نچیروان یا همان انوشیروان بارزانی، نه بچهها و فک و فامیلهای مرحوم جلال
طالبانی هیچکدام حاضر نبوده و نیستند که به سادگی دیگران در منطقه حکومتی خود به
شراکت قبول کرده و یک دمکراسی محدود را شکل دهند. ملامسعود که در جریان تحولات
منطقه پس از شکلگیری داعش و مسائل داخلی عراق فکر میکرد میتواند حکومتی تشکیل
دهد، چنان تودهنی خورد که پیامد مستقیم آن، کنارهگیری ظاهری از قدرت بود.
این کنارهگیری باعث نشد تا او به طرحها و نقشههای
خود برای تداوم سلطه و غارت منابع شمال عراق و در نتیجه آن مستحکم کردن پایههای
حکومت خانوادگی خود بر مردم این منطقه مبادرت نکند. بزرگترین مشکل خانواده
بارزانی، ناسپاسی و نمکناشناسی آنها است، صفتی که معمولا در میان کردهای ایران،
عراق، ترکیه و حتی سوریه نادر است، اما این خانواده به شدت ناسپاس، دروغگو، دزد و
وابسته هستند و همه شواهد و قرائن نیز این ادعا را تایید میکند. در طول همه سه
دهه گذشته خانواده بارزانی با غارت ثروت نفتی عراق و انباشته کردن بخش عمدهای از
آن در بانکهای ترکیه به میزان بسیار محدودی از این درآمد را صرف پر کردن جیب عدهای
و راهانداختن شبکههای تلویزیونی جهت تبلیغات کردند و مقداری از آن را هم صرف
واردات از ترکیه و دیگر کشورها کردند تا بهزعم خود صدای مردم را بخوابانند.
با این اوصاف، در تمام طول سه دهه گذشته این ثروت
بادآورده باعث نشد که آنها تلاش کنند تا با ایجاد تاسیسات صنعتی و برنامهریزی
برای ایجاد اشتغال پایدار بر ثروت مردم شمال عراق بیفزایند. آنهایی که به شهرهای
مختلف شمال عراق که تحت حکومت دیکتاتوری خاندان بارزانی است سفر کردهاند، بهخوبی
میزان فلاکت و بدبختی مردم را مشاهده میکنند که از کمترین امکانات بیبهره بوده و
انگار در قرن نوزدهم به سر میبرند.