الهام بهروزی
این شبها، خیابانهای شهر حال و هوای خاصی دارد، بیرقها و پارچههای
سیاه، خبر از ماتمی بزرگ میدهد. موکبهای مختلفی در جایجای شهر مشغول نذری دادن
و عزاداری هستند. نوای «حسین، حسین» هیاتهای مذهبی در حسینهها و میادین شهر،
ناخودآگاه چیزی را در دلت میلرزاند و چشمانت را خیس میکند. اینها یعنی باورهایت
ریشه در خاک دارد. ریشه در واقعیت دارد که هیچ ضرب و زوری و هیچ انکاری نمیتواند آن
را از وجودت بزداید.
مهر حسین چنان در وجود اهالی جنوب ریشه دوانده که بهوضوح جلوههای این
محبت را در سیمای آنها میتوان دید. بیشک این حقانیت حسین (ع) است که محرم را
محرم و کوچهها و خیابانها را مملو از دوستدارانش کرده تا پس از 1400 سال همچنان
این حقانیت را به یزیدیان عالم که خود را محق کشتن مخالفان خود میدانند، متذکر
شود.
شب گذشته برای انعکاس پرترهای از حال و هوای مردم عزادار شهر به
خیابان آمدم تا همگام با آنها شور و شعور حسینی را در قامت کلماتی با عطر ایثار و
آزادگی به تصویر بکشم. در کنار یکی از هیاتها پسربچهای
که لباس سیاه بر تن داشت و در یکی از دستانش لیوان شربت بود و در دست دیگرش گوشه
چادر مادرش؛ نگاهم را به خود جذب کرد. به سمتش رفتم و با لبخندی از او پرسیدم که
«امام حسین را دوست داری»، علائم خجالت در چهرهاش هویدا شد و نگاهی به مادرش
انداخت. انگار میخواست اجازه بگیرد. سپس نگاهش را به زمین دوخت و گفت: «آره،
خیلی». تا آمدم چیزی بگویم، دوباره گفت: «مامانم قصه عاشورا را برام تعریف کرده که
چطوری امام حسین جنگیده و بچهها میترسیدن...»
دوباره ازش پرسیدم که «اسمت چیه؟»، خیلی سریع گفت: «محمدطاها و شش
سالمه». انگار میخواست این گفتوگو را تمام کند که سنش را هم خیلی سریع گفت. دستی
بر سرش کشیدم و نگاهم را به سمت مادرش دوختم و از او برای گفتوگو دعوت کردم که با
روی باز پذیرایم شد.
این مادر در پاسخ به این پرسشم مبنی بر اینکه حضور بچهها در مراسم
عزاداری حسینی چقدر در مانوس کردن آنها با امام حسین (ع) و واقعه عاشورا موثر
است، گفت: خیلی؛ چون وقتی بچهها به خیابان و هیاتهای مذهبی میآیند، با دیدن
گریه و غم مردم در ذهنشان با این سوال مطرح میشوند که چرا و برای چه کسی گریه میکنند؟!
دقیقا این سوال برای پسر خودم؛ محمدطاها پیش آمد که پارسال که کوچکتر بود وقتی
همراهم برای شرکت در مراسم سینهزنی -که در مسجد دهدشتی برگزار شد-آمد، با دیدن
عزاداری و شیون زنها از من پرسید که «مامان مگه کی مرده که همه دارن گریه میکنن؟»
این سوال اول راه آشنایی پسر من و خیلی از بچههای دیگر با امام حسین (ع) و قیام
عاشورا بود.
وی در پاسخ به سوال دیگرم مبنی بر اینکه آیا این حضور برای شناخت آنها
از عاشورا کافی است، بیان کرد: قطعا نه، برای اینکه او را با این واقعه عمیقتر
آشنا کنم، کتاب داستانهایی را که در مورد امام حسین (ع) و واقعه کربلا بود،
خریدم و خواندم و جالب اینکه وقتی برایش کتاب را میخواندم، دائم در ذهنش سوالاتی
ایجاد میشد که با کنجکاوی از من میپرسید و گاه سوالاتش آنقدر عمیق بود که پاسخ
دقیقی را میطلبید.
این مادر که تنها محمد طاها را دارد، در خصوص اینکه آیا فضای غمناک و
پر از اندوه مراسم عزاداری حسینی موجب تاثیر سوئی بر روحیه و روان کودکانی مثل
محمدطاها نمیشود، توضیح داد: قطعا این مراسم و آیینها موجب کلافگی و غمگینی بچهها
میشوند ولی باید آنها را در برخی از این مراسم مثل سینهزنی یا سنج و دمامزنی
مشارکت داد تا از کودکی با بخشی از باورها و آیینهای مذهبی ما آشنا شوند. چون این
باورها در آینده هویت او را خواهند ساخت؛ اما همیشه مراقب روحیه پسرم هم هستم که
بیشتر در آیینهایی او را مشارکت بدهم که روانش خسته نشود.
از این مادر که با سواد و آگاهی تلاش دارد فرزندش را با امام حسین و
واقعه کربلا و آیینهای مذهبی این منطقه آشنا کند، تشکر کرده و از او فاصله گرفتم.
به سمت پیرمردی رفتم که با مهربانی در موکبی داشت شربت در لیوانها میریخت تا
میان عزادارانی حسینی که در گرمای بیش از 40 درجه مشغول عزاداری و نوحهخوانی
بودند؟، تقسیم شود.
او که سر تا پا مشکی پوشیده بود، با انبساط خاطر پذیرایم شد و لیوان
شربتی هم تعارف کرد. از او تشکر کردم و از حال و هوای موکبش پرسیدم. او در این
باره گفت: این موکب سه سال است که برپا میشود و نذورات مردمی که در شبهای مختلف
محرم نوع و حجمشان متغیر است، میان عاشقان امام حسین (ع) تقسیم میکند. این نذورات
شامل شربت و چایی و حلوا و حلیم و ... میشود که عموما مردم با دیده حاجتخواهی و شفاخواهی آن را میل میکنند.
این خادمالحسین در ادامه در خصوص حضور مردم در مراسم عزاداری امام
حسین بیان کرد: هرچند با توجه به اتفاقاتی که در چند ماه اخیر در کشور افتاده و
رسانههای معاند با تمام قوا تلاش میکنند تا رنگ باورها و عقاید مردم را کمرنگ
کنند؛ ولی مردم ایران عاشق دین و باورهایشان هستند. حسین که خود حکایت جداگانهای
دارد. مگر میشود حسین را فراموش کرد!
او بلافاصله دستش را به سمت چند پسر نوجوان که با تیپهای متفاوتی
کمی آن طرفتر ایستاده بودند و داشتند بر سینه میکوبیدند، دراز کرد و ادامه داد:
شما ببینید این نوجوانها شاید ظاهرشان غلطبرانگیز باشد ولی در نهادشان به حسین
باور دارند که در مراسم عزاداریاش اینچنین بر سینه میکوبند. درست است مردم از
گرانیها ناراضی هستند اما آنها باورهایشان را دوست دارند و هرگز از آنها نمیگذرند.
این خادمالحسین سپس حضور جوانان و نوجوانان را از هر طیف فکری و
شخصیتی در مراسم عزاداری امسال چشمگیر معرفی و تصریح کرد: جوانان امروز ایران،
جوانانی هویتمند هستند که باورهای نیاکان خود را پاس میدارند. آنها شاید متفاوت
با ما فکر کنند، لباس بپوشند یا رفتار کنند؛ اما مثل ما باور دارند. اعتقاد دارند
و به امام حسین (ع) ارادت دارند. این جوانان آزادگی را میشناسند و به آن متعهد
هستند. خوشبختانه مردم بوشهر همیشه با حضور پرشورشان در مراسم عزاداری حسینی به
دشمنان ایران و دینمان یادآوری کردهاند که پیروان مخلصی برای امام حسین (ع) هستند.
پس از تشکر از این مرد باورمند، از موکب فاصله میگیرم و به جمع
عزاداران حسینی میپیوندم تا با حضور در جمع پرشورشان، شعور حسینی این مردمان
باورمند را به وضوح به دیده ببینم که نه گرما و نه هیچ عامل دیگری آنها را از
آمدن به مجلس عزای حسین (ع) بازنمیدارد.