تلگرام با اینکه احتمالا روزهای آخرش در ایران را میگذراند، خوب هم ماجرا میسازد ها. البته خود تلگرام دیگر داستان و ماجرایی نمیسازد، بلکه بیشتر اسباب ساختن و نوشته شدن و منتشر شدن داستانها و ماجراها میشود.
در آخرین ماجرای جالبی که در تلگرام (و صد البته دیگر شبکههای اجتماعی) اتفاق افتاده، این است که عکس یک پسر رعنا و پاک دل با چندین دختر شبکههای اجتماعی در حال دست به دست شدن و گوشی به گوشی شدن است. اصلا شما تیتر این خبر در سایت باشگاه خبرنگاران جوان را بخوانید:
«ماجرای پسری که عکسهایش با دهها دختر منتشر شد + تصاویر و فیلم»
و یک تعدادی از عکسهای این آقا پسر رعنا با دختران (البته سانسور شده و شطرنجی) را هم همانجا انداخته است. در پایین صفحه این خبر هم فیلمی از این پسر هست که در آن همین آقا پسر میگوید:
«سلام میکنم خدمت همه اون بی معرفتهایی که طوری رفتار کردن انگار خودشون ناموس ندارن»
و در ادامه هم میگوید که گوشیاش را سه روز است که دزدیدهاند و این عکسها را دزدها منتشر کردهاند و دخترهایی که در عکسها کنار این آقا پسر هستند، خواهران و زن داداشان و دختر خالهها و دختر عمهها و دیگر آشنایان خانوادگی اش هستند.
قبل از اینکه ادامه بدهم، بگذارید پیام اخلاقی بدهم: «خواهش میکنم با آبروی این پسر و آن دختران بازی نکنید و دیگر این تصاویر را منتشر نکنید.»
خب... حالا که پیام اخلاقی ام را دادم، دیگر بروم با همین آقا پسر صحبت کنم.
پسرم، اولین چیزی که میخوام بهت بگم اینه که: «مرد باش». نمیخواد حالا که این عکسها منتشر شدن بگی «من نبودم» و «این دخترا هم کس خاصی نبودن» و «همه آشنای فامیلی بودن» و این ها. اصلا رک بهت بگم، گربه رو از همین دم حجله باید کشت، به کسی ربطی نداره دخترای تو این عکسا کی ان، کوتاه نیا سر این قضیه.
دوم اینکه چرا این قدر ناراحتی الان؟ اتفاقی نیوفتاده که. گناه که نکردی با دهها دختر عکس انداختی. من که میدونم این کارایی که کردی برا آشنایی پیش از ازدواج بوده. بنا بر شرع، در صورت رعایت عدالت شما مجاز به داشتن 4 همسر هستی و با این همه عکسی که از شما منتشر شده به نظر میرسه شما تونستی عدالت رو بین دهها نفر بر قرار کنی، برقراری عدالت بین 4 نفر که دیگه کاری نداره برای تو. شما برو محضر و هر کاری که میخوای بکنی رو قانونا ثبت کن، دیگه کسی نمیتونه حرفی بهت بزنه.
حالا که صحبتم با این آقا پسر تموم شد، یک حرفی هم به «باشگاه خبرنگاران جوان» بزنم: «شما هم لازم نیست عکسهای این آقا پسر رو منتشر کنی.»